ویرانه❤️🔥عشقِ بیگانه🍊💚
🍀🌺🍀🌺🍀🌺 🌺 🍀 🌺 🍀 #رمان_دل_دیوانه #468 چند روز دیگه هم گذشت. اینقدر بی قرار شدم که دیگه طاقت نیاوردم
🍀🌺🍀🌺🍀🌺
🌺
🍀
🌺
🍀
#رمان_دل_دیوانه
#469
دیگه وقتی خیلی حرف داشت کش میومد تصمیم گرفتم مقدمه چینی رو تموم کنم و حرف بزنم.
- خب... راستش زن عمو...
خودش فهمید و گفت :
احساس می کنم می خوای یه چیزی بگی آره؟
سر تکون دادم.
- بله.
ولی.. نمی دونم چه جوری.
یکم نگران شد.
- اتفاقی افتاده دلارام جان.
- نه زن عمو چیزی نشده.
راستش
هوفی کشیدم و گفتم :
زن عمو... مازیار قبل اینکه بره چند باری اومد سراغم.
متعجب و مشتاق گفت :
خب؟
- کلی حرف زد.
اصرار داشت که ببخشمش و برگردم باهاش
من هی بهونه آوردم هی خواستم از زیر بارش در برم.
ولی ول کن نبود
@deledivane
#بفرست_برا_دوستات😌😘😍❤️🔥