ویرانه❤️🔥عشقِ بیگانه🍊💚
🍀🌺🍀🌺🍀🌺 🌺 🍀 🌺 🍀 #رمان_دل_دیوانه #506 با شیطنت گفت : - ولی خودمونیم . فکر نکنم وقتی مازیار حافظش ب
🍀🌺🍀🌺🍀🌺
🌺
🍀
🌺
🍀
#رمان_دل_دیوانه
#508
- به مازیار ؟
با حرکت سر تایید کرد .
فکر خوبی بود
گل رو از زن عمو گرفتم .با اجازه گفتم و داشتم می رفتم سمت اتاقش .
حواسم به جلوم نبود که یهو صداش رو شنیدم .
- سلام دلارام خانم .
ضربان قلبم رفت بالا و یه لحظه شوک شدم .
وایسادم نگاهش کردم .
نگاهش خنثی بود .
دست به جیب جلوم وایساده بود و داشت به گلا نگاه می کرد .
حواسم بود که باز بهم گفت دلارام خانم.
اما به روی خودم نیاوردم.
لبخند زدم و گفتم :
- سلام خوبی ؟
و گل رو گرفتم سمتش .
سر تکون داد و گفت:
- به چه مناسبت ؟
- گل دادن که مناسبت نمی خواد.
همینجوری برات گرفتم .
@deledivane
#بفرست_برا_دوستات😌😘😍❤️🔥