هنرمندانه دل بردی و دل دادم به آسانی
به دل آشفتگی دادی و شاید خود نمیدانی
هنرجویانه قلبم را به تسخیرت درآوردم
وَتو از ضربه های عاشقش چیزی نمیخوانی
درون بند چشمانت دلی بیچاره جا مانده
نگردانی به جز من را درون چشم، زندانی
حصار و میلههای بند، قلبم را به یغما برد
وَ زیبایی شبیه خاک، در احوال بارانی
خوشم با درد دربندی درون بند زندانبان
که زندانبان! خودت عشقی و هم سلطان رندانی
وَ شاید شاعر دربار من باشم، وَ شاهی تو
وَ تمثیلش یکی باشد وَ آن دربار سامانی
من آن تک مصرعی در گوشه ی انباری شعرم
وَ تو شیرینی طعم غزل در بطن دیوانی
وصالت قصهای ناممکن و سخت است انگاری_
که دارم احتمالا پیش رو راهی دو صد خانی
"بماند تا ابد هر چشم بد دور از جهان تو
بماند بین ما این سِر: که هم جانی و جانانی"
| #زهرا_آرامی |
@deli_ism ♥
وقتی ميبينمت ميخوام بهت نگاه نكنم،
اما يه چيزی ته دلم ميگه
زل بزن بهش ديوونه، زُل بزن توو چشماش،
وقتی حواسش نيست نگاش كن،
وقتی حواسش هست نگاش كن،
همين چن ساعتی كه ميبينيش،
اونقد نگاش كن كه انگار تنها آدم روی كره ی زمينه!!!
@deli_ism ♥
فقط همونجا که ابی میگه : همین خوبه که با اینکه سراغ از من نمیگیری ولی تا حرف من میشه یه لحظه تو خودت میری :)
@deli_ism ♥
این معجزهی توست که پاییز قشنگ است
هر شاخهی با برگ گلاویز قشنگ است
هر خشخشِ خوشبختی و هر نمنمِ باران
تا یاد توام هرکس و هرچیز قشنگ است
کمصبرم و کمحوصله، دور از تو غمی نیست
پیمانهی من پیش تو لبریز قشنگ است
موجی که نپیوست به ساحل به من آموخت
در عین توانستن پرهیز قشنگ است
بنشین و تماشا کن از این فاصله من را
فوارهام، افتادن من نیز قشنگ است
بنشین و ببین،زردم و نارنجی و قرمز
پاییز همین است؛ غمانگیز قشنگ است
| #مژگان_عباسلو |
@deli_ism ♥
آقای قمیشی همونجا که گفتی هرگز نخواستم که به داشتن تو عادت بکنم، بگم فقط مال منی به تو جسارت بکنم، همونجا پرروش کردی 😒
@deli_ism ♥
در تنم رقصید و آتش وار طوفان آفرید
او كه طوفان را چنین گیسو پریشان آفرید!
هیزمی انبوه در جان و تنم انباشت و
آتشش زد تا اجاقی در زمستان آفرید
می رسانَد ما دو تا را در خم یك شب به هم
او كه ابروهای پیوسته فراوان آفرید!
او كه بعد از رنج كابوس زمستان، بی دریغ
اتفاقی تازه در آغوش گلدان آفرید
وسعت دنیا برای عشقمان كافی نبود
پس نشست و فال ما را توی فنجان آفرید
قهوه اش را هم زد و ما را به رقصی ناگهان
قهوه اش را هم زد و رقصی دو چندان آفرید!
مكث كرد و دكمه های ذهن خود را باز كرد
ما دو تا را در دوبیتی های " عریان " آفرید!
عشق، سردش شد سپس با آخرین كبریت خود
كاج جشن كوچك ما را چراغان آفرید!
| #عالیه_مهرابی |
@deli_ism ♥
سعدی هم تو مصرع
«ما را که تو منظوری،خاطر نرود جایی»
خیال معشوقشو راحت کرده.
خیال معشوقتونو راحت کنین همیشه :)
@deli_ism ♥