به تو گفتم؛
زیاد، خیلی خیلی زیاد دوستت دارم..
جواب دادى:
هرچه این حرف را تکرار کنى
باز هم مى خواهم بشنوم!
این گفت و گوى کوتاه را مدام!
مثل برگردان یک شعر..
مثل تم یک موسیقی..
هر لحظه توى ذهن خودم تکرار کردم..
اما هرگز تصور نکن که
حتى یک لحظه توانسته باشم
خودم را با تکرار و با مرور این حرف
تسکین بدهم؛
نه...
من فقط موقعى آرام و آسوده هستم
و تنها موقعى به تو فکر نمى کنم
که تو با من باشى
همین و بس....
| #احمد_شاملو |
@deli_ism ♥
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شاید که راه خودمو گم بکنم
اما راه قلبتو نه...
| #هوروش_باند |
@deli_ism ♥
دامیست که باید بکشاند به گناهم
سیبی که تو انداخته باشی سرِ راهم
«ما از تو بهغیر از تو نداریم تمنا»
من لال شوم از تو بهغیر از تو بخواهم
با عقل چه خوبی که نکردم سرِ یک عشق
از چاله درآوردم و انداخت به چاهم
یک عمر تو رفتی و من از راه رسیدم
خورشید سفر کرد و نفهمید که ماهم
ای ابر نکن! برکهی دلمُردهیی آن زیر
دل بسته به پیدا شدن گاهبهگاهم
| #مهدی_فرجى |
@deli_ism ♥
برای دلم و بی قراری هایش
والعصر میخوانم!
و تکرار میکنم...
[وَ تَواصَو بِالصَّبر
وَ تَواصَو بِالصَّبر
وَ تَواصَو بِالصَّبر
وَ تَواصَو بِالصَّبر...]
@deli_ism ♥
دست و پایی می توان زد بند اگر بر دست و پاست
وای بر حال گرفتاری که بندش بر دل است...
| #علی_نقی_کمره_ای |
@deli_ism ♥
در چشمهایم روزگاری شور و شر بود
غم بود، اما اشتیاقم بیشتر بود
کنج قفس در من امیدی زنده میشد
آن روزها...آن روزها تا بال و پر بود
در خاک محکم ریشه میدادم -دوچندان-
میایستادم، گرچه کابوس تبر بود
سر بر تنم سنگین چنان باری به دوشم
دردی که میآمد سراغم دردسر بود
یک دست جام باده بود و زلف یاری
با اینکه در دست دگر خون جگر بود
ای روزگار...ای روزگار رفته از دست!
باید تو را پیدا کنم، عمری اگر بود...
| #مریم_آرام |
@deli_ism ♥