eitaa logo
دِلیسم | Deliism
2.1هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
232 ویدیو
1 فایل
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم ▪️ دِلیسم 👇🏻 همان مکتب دِل است و حرف دِل را می‌زند ♥️ ▪️ ادمین و تبادل: @alef_em ▪️ کپی برای کانال ها ⛔️ فقط فوروارد
مشاهده در ایتا
دانلود
کشید این دل گریبانم، به سوی کوی آن یارم در آن کویی که مِی خوردم، گرو شد کفش و دستارم زِ عقل خود چو رفتم من، سر زلفش گرفتم من کنون در حلقه‌ی زلفش، گرفتارم گرفتارم… | | @deli_ism
@deli_ism ♥
به تو گفتم؛ زیاد، خیلی خیلی زیاد دوستت دارم.. جواب دادى: هرچه این حرف را تکرار کنى باز هم مى خواهم بشنوم! این گفت و گوى کوتاه را مدام! مثل برگردان یک شعر.. مثل تم یک موسیقی.. هر لحظه توى ذهن خودم تکرار کردم.. اما هرگز تصور نکن که حتى یک لحظه توانسته باشم خودم را با تکرار و با مرور این حرف تسکین بدهم؛ نه... من فقط موقعى آرام و آسوده هستم و تنها موقعى به تو فکر نمى کنم که تو با من باشى همین و بس.... | | @deli_ism
کمک های اولیه فقط بیا بوسش کنم خوب شه... @deli_ism
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شاید که راه خودمو گم بکنم اما راه قلبتو نه... | #هوروش_باند | @deli_ism ♥
دامی‌ست که باید بکشاند به گناهم سیبی که تو انداخته باشی سرِ راهم «ما از تو به‌غیر از تو نداریم تمنا» من لال شوم از تو به‌غیر از تو بخواهم با عقل چه خوبی که نکردم سرِ یک عشق از چاله درآوردم و انداخت به چاهم یک عمر تو رفتی و من از راه رسیدم خورشید سفر کرد و نفهمید که ماهم ای ابر نکن! برکه‌ی دل‌مُرده‌یی آن زیر دل بسته به پیدا شدن گاه‌به‌گاهم | | @deli_ism
برای دلم و بی قراری هایش والعصر میخوانم! و تکرار میکنم... [وَ تَواصَو بِالصَّبر وَ تَواصَو بِالصَّبر وَ تَواصَو بِالصَّبر وَ تَواصَو بِالصَّبر...] @deli_ism
دهان صبح پر از خنده دیدم و گفتم: غنیمت است در این روزگار خندیدن | #شفایی_اصفهانی | @deli_ism ♥
من شعر می‌شوم که بگردم به دورِ تو... @deli_ism
دست و پایی می توان زد بند اگر بر دست و پاست وای بر حال گرفتاری که بندش بر دل است... | | @deli_ism
روز اول که دیدمش گفتم آنکه روزم سیه کند این است... | #عراقی | @deli_ism ♥
در چشم‌هایم روزگاری شور و شر بود غم بود، اما اشتیاقم بیش‌تر بود کنج قفس در من امیدی زنده میشد آن روزها...آن روزها تا بال و پر بود در خاک محکم ریشه می‌دادم -دوچندان- می‌ایستادم، گرچه کابوس تبر بود سر بر تنم سنگین چنان باری به دوشم دردی که می‌آمد سراغم دردسر بود یک دست جام باده بود و زلف یاری با این‌که در دست دگر خون جگر بود ای روزگار...ای روزگار رفته از دست! باید تو را پیدا کنم، عمری اگر بود... | | @deli_ism