eitaa logo
دِلیسم | Deliism
2.1هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
232 ویدیو
1 فایل
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم ▪️ دِلیسم 👇🏻 همان مکتب دِل است و حرف دِل را می‌زند ♥️ ▪️ ادمین و تبادل: @alef_em ▪️ کپی برای کانال ها ⛔️ فقط فوروارد
مشاهده در ایتا
دانلود
نمی‌گویم برایت شعر، هرجوری که می‌خواهی نمی‌بینی در این آیینه منظوری که می‌خواهی خودم فرهادم اما حیف! شیرین نیستی، تلخی نمک دارم! ولی این نیست آن شوری که می‌خواهی پَری‌ها سهم ماهیگیر بدبختند و شرمنده نمی‌اندازدت تقدیر در توری که می‌خواهی به هر تاکی رسیدی مست بودی و نفهمیدی که پشت پیچ و خم‌ها مانده انگوری که می‌خواهی چه مردانی که با یک جذبه‌ی خود کشته‌ای اما نمی‌بینی سرِ این دار، منصوری که می‌خواهی کسی دیگر نمانده، تکیه‌گاهِ آخرت هستم نمی‌خواهی مرا، این بار مجبوری که می‌خواهی دوباره کوله‌بارِ بسته یعنی می‌روی، باشد دلم را پس بده آن وقت هر گوری که می‌خواهی... | | @deli_ism
غمش رهایی و خوشحالی‌اش گرفتاری هزار خوش‌دلی آکنده با خودآزاری درست می‌شنوی؛ عاشقانه می‌گویم: بدان که شعر دروغ است و عشق، بیماری سراغی از تو نگیرم بگو چه‌کار کنم؟ که جان به‌لب شدم از قهر و آشتی، آری به دوست داشتنت افتخار خواهم کرد ولی کلافه‌ام از این جنون ادواری اگر دوباره سراغی گرفتم از تو، نباش مرا رها کن و خود را بزن به بیزاری دو روز بی‌خبرم از تو و نمی‌میرم چنین نبود گمانم به خویشتن‌داری دلم به زندگی سخت و مرگ راحت بود مگر تو باز بگویی که دوستم داری | | @deli_ism
ماه من! طايفه ى روزه بگيران چه كنند؟ شبِ عيدى كه" تو "پنهان شده باشى جايى | | @deli_ism
دامی‌ست که باید بکشاند به گناهم سیبی که تو انداخته باشی سرِ راهم «ما از تو به‌غیر از تو نداریم تمنا» من لال شوم از تو به‌غیر از تو بخواهم با عقل چه خوبی که نکردم سرِ یک عشق از چاله درآوردم و انداخت به چاهم یک عمر تو رفتی و من از راه رسیدم خورشید سفر کرد و نفهمید که ماهم ای ابر نکن! برکه‌ی دل‌مُرده‌یی آن زیر دل بسته به پیدا شدن گاه‌به‌گاهم | | @deli_ism
دِلیسم | Deliism
وقتی موهاشو میریزه رو صورتش🌖 @deli_ism ♥
بر عکس آخر همه ی قصه های تلخ شاید شبی به چنگ من افتاد ماه من | | @deli_ism ♥️
صبح‌، وقتی واژگون شد آخرین پیمانه‌ها راه‌، پرپیچ است از می‌خانه‌ها تا خانه‌ها حیف‌! وقتی‌که اذان توی اذان گم می‌شود من، من‌ِ تصنیف کفرآلوده‌ی مستانه‌ها دور می‌گیرند گرداگرد تو دیوارها دور می‌گردند بالای سرت پروانه‌ها گریه یا خنده‌ست در سمفونی اندام تو، بی صدا بالا و پایین می‌نوازد شانه‌ها من تواَم وقتی تو من هستی، چه فرقی می‌کند این‌چنین گم می‌شود گاهی مسیر خانه‌ها روز و شب مال تمام مردم دنیا ولی ساعتی از گرگ و میشش مال ما دیوانه‌ها! | | @deli_ism ♥️
نمِ باران نشسته روی شعرم... دفترم یعنی! نمیبینم تو را ابریست در چشم تَرم یعنی سرم داغ است و یک کوره تبم، انگار خورشیدم فقط یکریز می گردد جهان دورِ سرم یعنی تو را از من جدا کردند و پشت میله ها ماندم تمام هستی ام نابود شد، بال و پرم یعنی نشستم صبح و ظهر و عصر در فکرت فرو رفتم اذان گفتند و من کاری نکردم... کافرم یعنی؟ اگر ده سال بر می گشتم از امروز می دیدی که من هم شور دارم عاشقی را از بَرَم یعنی تنِ تو موطِن من بوده پس در سینه پنهان کن پس از من آنچه می ماند به جا؛ خاکسترم یعنی نشستم چای خوردم، شعر گفتم، شاملو خواندم اگر منظورت این ها بود، خوبم... بهترم یعنی! | | @deli_ism
بنشین برایت حرف دارم در دلم غوغاست وقتی که شاعر حرف دارد آخر دنیاست شاعر بدون شعر یعنی لال! یعنی گنگ! در چشم های گنگ اما حرف دل پیداست! با شعر، حقِ انتخاب کمتری داری آدم که شاعر می شود تنهاست یا ... تنهاست! هر کس که شعری گفت بی تردید مجنون است هر دختری را دوست می دارد بدان لیلاست پروانه ها دور سرش یکریز می چرخند از چشم آدم ها خُل است، از دید من شیداست در وسعتش هر سینه داغ کوچکی دارد دریا بدون ماهی قرمز چه بی معناست! دنیا بدون شاعر دیوانه دنیا نیست بی شعر، دنیا آرمانشهر فَلاطون هاست من بی تو چون دنیای بی شاعر خطرناکم من بی تو واویلاست دنیا بی تو واویلاست! تو نیستی و آه پس این پیشگویی ها بی خود نمی گفتند: فردا آخر دنیاست! تو نیستی و پیش من فرقی نخواهد کرد که آخر پاییز امروز است یا فرداست یلدای آدم ها همیشه اول دی نیست هر کس شبی بی یار بنشیند شبش یلداست | | @deli_ism
تو که کوتاه و طلایی بکنی موها را منِ شاعر به چه تشبیه کنم یلدا را؟ | | @deli_ism
دامی‌ست که باید بکشاند به گناهم سیبی که تو انداخته باشی سرِ راهم «ما از تو به‌غیر از تو نداریم تمنا» من لال شوم از تو به‌غیر از تو بخواهم با عقل چه خوبی که نکردم سرِ یک عشق از چاله درآوردم و انداخت به چاهم یک عمر تو رفتی و من از راه رسیدم خورشید سفر کرد و نفهمید که ماهم ای ابر نکن! برکه‌ی دل‌مُرده‌یی آن زیر دل بسته به پیدا شدن گاه‌به‌گاهم | | @deli_ism
زنی به هیأت دوشیزه های دربار است که چشم روشنِ او قهوه های قاجار است مرا کشیده به صدسال پیش و می‌گوید: برای شاعرِ مشروطه، عاشقی عار است مرا کشانده به شیراز دوره‌ی سعدی خجالتم بدهد؛ بهتر از تو بسیار است دو چشم عطری او آهوان تاتار است زنی که هفت قدم طی نکرده عطار است شبی گره شد و روزی به کار من افتاد زنی که حلقه‌ی موی طلایی اش دار است به گریه گفتمش از اشتباه من بگذر! به خنده گفت که در انتقام، مختار است زنی که در شبِ مسعودیِ نشابورش هزارها حسنک مثل من سرِ دار است زنی که چارستونِ دل مرا لرزاند چهلستون دلش، بی‌ستونِ انکار است زنی که بوی شراب از نفس زدن‌هایش اگر به «قم» برسد کار ملک «ری» زار است اگر به «ری» برسد، ری اگر به وی برسد هزار خمره‌ی چله نشین به می برسد | | @deli_ism
باد راهی شده تا عطر تنت را ببرد آب جاری شده عکس بدنت را ببرد دشت همواره بهاری و زمستانی نیست که ببارد به تو رنگ چمنت را ببرد می‌شد ای کاش که پیکی بفرستی به بهشت قدر یک آه شمیم دهنت را ببرد شاعری آمده تا اوجِ تو را فتح کند نادری آمده تا هند تنت را ببرد شعر پوشیده‌ای و دکمه به دکمه شاعر می‌کند قافیه تا پیرهنت را ببرد شانه کن! این همه در طاقت یک آینه نیست شانه‌اش بار پریشان شدنت را ببرد | | @deli_ism
باز اگر تو؛ آن زن مبهوت را پيدا كنم چشم‌هاى وحشىِ آهوت را پيدا كنم باز اگر من _اين نزار خسته_ در فنجان خود كافهٔ بارانىِ بيروت را پيدا كنم باز لب‌ورچين اگر در خوابِ تاريكى، شبى صورتت را طى كنم تا «حوت» را پيدا كنم باز اگر در باغ آلوها و ليمو ترش‌ها بستر شيرين-سفيد توت را پيدا كنم باز با دستت نشانِ دامنى برفى دهی تا بگردم چشمۀ ياقوت را پيدا كنم مى‌توانستم پى اخمِ تو حين بوسه‌اى در بهشت بازوانت "لوت" را پيدا كنم كى مرا آتش زدى؟ گشتم به دنبالش نشد سرنخِ اين رشته ى باروت را پيدا كنم روى شن‌ها ردپاىِ سالها پيش من است مى روم اين خستهٔ فرتوت را پيدا كنم | | @deli_ism
نشستم، صبح و ظهر و عصر در فکرت فرو رفتم اذان گفتند و من کاری نکردم، کافرم یعنی؟ | | @deli_ism
دامی‌ست که باید بکشاند به گناهم سیبی که تو انداخته باشی سرِ راهم «ما از تو به‌غیر از تو نداریم تمنا» من لال شوم از تو به‌غیر از تو بخواهم با عقل چه خوبی که نکردم سرِ یک عشق از چاله درآوردم و انداخت به چاهم یک عمر تو رفتی و من از راه رسیدم خورشید سفر کرد و نفهمید که ماهم ای ابر نکن! برکه‌ی دل‌مُرده‌یی آن زیر دل بسته به پیدا شدن گاه‌به‌گاهم | | @deli_ism
من همان پنجره رو به خیابان بودم که شبی بسته شد و رو به کسی باز نشد... | #مهدی_فرجی | @deli_ism ♥
ماه من طایفه‌ی روزه بگیران چه کنند شب عیدی که تو پنهان شده باشی جایی @deli_ism
گم کن مرا وفکر کن اصلا نبوده ام غرقم کن وخيال کن اين من نبوده ام اصلا بگو نديده ونشنيده ای مرا اصلا بگو مجاز به بودن نبوده ام دور سر تو گشته ام وپرت...هيچوقت دلگير از مرام فلاخن نبوده ام نشکن مرا زياد مزاحم نميشوم تا بوده ام وبال به گردن نبوده ام انکار کن مرا و من اقرار ميکنم يک لحظه در تصور اين زن نبوده ام @deli_ism ♥️
بنشین برایت حرف دارم، در دلم غوغاست وقتی‌که شاعر حرف دارد آخر دنیاست... @deli_ism ♥️