اما دلبر من هنوزم نمیدونم اینکه دوستت دارم قشنگتره یا اینکه دوسم داری؟!
حیف نیست
بهار
از سر اتفاق بغلتد در دستم
آنوقت تو نباشی ؟!
| #شمس_لنگرودی |
@deli_ism ♥
اگر روزم پریشان شد، فدای تاری از زلفش
که هرشب با خیالش، خوابهای دیگری دارم...
| #اخوان_ثالث |
@deli_ism ♥
ما اینجا هرشب واسش مینویسیم
نمیدونیم واسه کی و چی
ولی مطمئنیم یه روز میاد...
@deli_ism ♥
یادتونه یه جا گفته بودم:
«قبل از سَرسَری بوسیدنش
خوب فکر کن!
شاید این سعادت
دیگر نصیبت نشود!»
دقیقا همین روزا رو میگفتم : ) ....
@deli_ism ♥
موج رقص انگیز پیراهن چو لغزد بر تنش
جان به رقص آید مرا از لغزش پیراهنش
حلقه ی گیسو به گرد گردنش حسرت نماست
ای دریغا گر رسیدی دست من در گردنش
هر دمم پیش آید و با صد زبان خواند به چشم
وین چنین بگریزد و پرهیز باشد از منش
می تراود بوی جان امروز از طرف چمن
بوسه ای دادی مگر ای باد گل بو بر تنش
همره دل در پی اش افتان و خیزان می روم
وه که گر روزی به چنگ من در افتد دامنش
در سراپای وجودش هیچ نقصانی نبود
گر نبودی این همه نامهربانی کردنش
سایه کی باشد شبی کان رشک ماه و آفتاب
در شبستان تو تابد شمع روی روشنش
| #هوشنگ_ابتهاج |
@deli_ism ♥
هيچی سختتر از اين نيست كه از همون سلام اول، نگران روز خداحافظی باشی. انگار بعضيا، از لحظهی اومدن، داغ رفتن رو روی دلت میذارن. درست وقتی میخوای حرف بزنی، میخواي بهش بگی؛ باش، بمون و با تو حالم خوبه، از چشماش میخونی كه بايد سكوت كنی. از نگاهش میفهمی كه نبايد حرف بزنی و باید خودت رو پيشش جا بذاری.
من فكر میكنم ما توی زندگی، همينقدر اختيار داريم، همينقدر حق انتخاب داريم كه بشينيم و رفتن يكی ديگه رو سير تماشا كنيم. ما دقيقا همينقدر مختاريم.
من هيچوقت درك نكردم، چرا روزی بايد آدمی رو ببينم كه وقت رفتنش، وجودم رو با خودش میبره!
| #پویا_جمشیدی |
@deli_ism ♥