زنی به هیأت دوشیزه های دربار است
که چشم روشنِ او قهوه های قاجار است
مرا کشیده به صدسال پیش و میگوید:
برای شاعرِ مشروطه، عاشقی عار است
مرا کشانده به شیراز دورهی سعدی
خجالتم بدهد؛ بهتر از تو بسیار است
دو چشم عطری او آهوان تاتار است
زنی که هفت قدم طی نکرده عطار است
شبی گره شد و روزی به کار من افتاد
زنی که حلقهی موی طلایی اش دار است
به گریه گفتمش از اشتباه من بگذر!
به خنده گفت که در انتقام، مختار است
زنی که در شبِ مسعودیِ نشابورش
هزارها حسنک مثل من سرِ دار است
زنی که چارستونِ دل مرا لرزاند
چهلستون دلش، بیستونِ انکار است
زنی که بوی شراب از نفس زدنهایش
اگر به «قم» برسد کار ملک «ری» زار است
اگر به «ری» برسد، ری اگر به وی برسد
هزار خمرهی چله نشین به می برسد
| #مهدى_فرجی |
@deli_ism ♥
هدایت شده از میعاد؛
.
•
آیا کسـے را دارید کھ آنقـدر دوستتـٰان بدارد کھ بوسیدن عکستـٰان کھ هیچ ... ‹شمارھ تان› را ببوسد ؟! ؛🌿🔐 '
- حَࢪیـم عشقٰ !
دلتنگی های دوازده شب به بعد که عادی هستند
ای کاش میدانستی که من حتی هفت صبح هم به تو فکر میکنم
| #صدف_موسی_پور |
@deli_ism ♥
از سُرمه ی چشمانت بعد از تپشِ باران
آلوده شدیم هر دو بیچاره من و تهران
| #علی_سلطانی |
@deli_ism ♥
- هربار که کسی وارد زندگیم می شد، خلوتم رو ازم می گرفت و می خواست من رو به طور کامل تصاحب کنه.
+ می فهمم، تو می خوای تا همیشه تنها بمونی.
- نه اینطور نیست، تا همیشه تنها بودن خیلی ترسناکه، دوست دارم کسی وارد زندگیم شه که با وجودش خلوتم هم داشته باشم، جوری که انگار دارم با خودم زندگی می کنم و اون طرف فقط جنسیتش فرق می کنه...
| #روزبه_معین |
@deli_ism ♥
نه غير ممکن است کسی را خدای تو
بر داغ قلب من بگذارد به جای تو
هرگز نمیشود که تو را ديد و بعد از آن
جایی نفس کشيد به جز در هوای تو
آسوده دست میکشم از هرچه ادعاست
با يک نگاه سادهی بی ادعای تو
با تو غزل به سادگی حرف میشود
چون بهتر است ساده بيفتم به پای تو
اصلا دليل بودن من گفتن از تو بود
تا من تو را به شعر بگويم برای تو
| #افشين_يداللهی |
@deli_ism ♥
عشق از آن روز که در بستر تکرار افتاد
ساعتی بود که یک مرتبه از کار افتاد!
عشق هم مثل همین صندلی کهنه ، نخست
از مُد افتاد ، سپس گوشه انبار افتاد!
عشق این عکس لجن مال که می بینی نیست
آب صافیست که برعکس خودش تار افتاد!
آنچه ما تجربه کردیم خود نور نبود
سایه ای بود که از دور به دیوار افتاد
عشق از اصل نیفتاده ولی از اسبش
با نخستین یورش شرعیِ دستار افتاد!
| #غلامرضا_طریقی |
@deli_ism ♥