eitaa logo
دِلیسم | Deliism
2.1هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
232 ویدیو
1 فایل
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم ▪️ دِلیسم 👇🏻 همان مکتب دِل است و حرف دِل را می‌زند ♥️ ▪️ ادمین و تبادل: @alef_em ▪️ کپی برای کانال ها ⛔️ فقط فوروارد
مشاهده در ایتا
دانلود
گاهی وقتام یه آدمایی تو زندگیمون میان و اینقدر حالمون رو خوب میکنن که دوس داری چاوشی‌گونه تو صورتشون فریاد بزنی: "قبول کن که رسولی، بدون معجزه هستی! بلند مسئله هستی ولی بدون کتابی..." رسولِ بدونِ کتاب تو زندگیت داری؟ هواشو داشته باش @deli_ism
وقتِ اذانِ مغرب و افطار و ربنا... من آرزو کنم، تو برآورده می‌شوی؟! | #طاهره_اباذری_هریس | @deli_ism ♥
آدم های خیالباف همیشه حال شان خوب است... با کسی که دوستش دارند، به میهمانی می روند، چای می نوشند و می رقصند. شادِ شادند. کسی را که دوستش دارند همیشه هست. نه می رود، نه می میرد و نه خیانت بلد است. آدم های خیالباف خوشبخت ترینند. آنقدر فکر می کنند تا باورشان شود ... و بالاخره هم روزی جذب می کنند آنچه را که می خواهند... | | @deli_ism
افسانه ها ‌میدان عشاق بزرگند ما عاشقان کوچک بی داستانیم... | | @deli_ism
شانزده سالم بود که از "مرضیه" خوشم اومد؛ چند خونه اونورتر از ما زندگی می کردن؛ اونوقتا مثل حالا نبود بشه بری جلو و اقرار کنی ... که عاشق شدی؛ عشق رو باید ذره ذره میریختی تو خودت؛ شب ها باهاش گریه میکردی صبح ها باهاش بیدار میشدی و گاهی می بردیش سرکلاس؛ "مرضیه" دو سال بعدش شوهر کرد 20 سالم که شد از همکلاسیم خوشم اومد خیلی شبیه "مرضیه" بود رفتم جلو و بهش گفتم دوسش دارم؛ ولی قبل از من یکی تو زندگیش بود تو 25 سالگی از همکارم خوشم اومد؛ تن صداش عجیب شبیه "مرضیه" بود تو 30 سالگی از دختر مستاجرمون؛ که شبیه "مرضیه" می خندید تو 40 سالگی از کارمند بانک اونطرف خیابان که موهاشو مثل "مرضیه" ... از یه طرف میریخت تو صورتش می ترسم "مرضیه" خیلی می ترسم هشتاد یا صد سال ام بشه همش تو رو ببینم که هر بار یجوری داری دست به سرم میکنی. من همه رو شبیه تو میبینم... | | @deli_ism
ستایش خدایی را که با من صبوری می‌کند گویی هیچ گناهی ندارم... الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی یَحْلُمُ عَنِّی حَتَّى کَأَنِّی لا ذَنْبَ لِی. | | @deli_ism
| #استوری 📱 | @deli_ism ♥
با تو بودن آرزویی تا ابد شاید محال، خوش بحالِ هر کسی دلتنگ و بی تابش تویی! برگ‌هایِ دفترم یک دهکده انگور شد هر غزل که می‌سرایم، خوشه‌یِ نابش تویی...! | | @deli_ism
کاش بارانی ام بودی در بهار پر باران تا تو را هر روز تنپوش خود میکردم و زیر باران در آغوشت میگرفتم و با تو خیابان را قدم میزدم... یا پشت پنجره‌ی کافه‌ای خلوت خیره به باران، تو را نوازش میکردم... کاش بارانی‌ام بودی :) | | @deli_ism
دلتنگ که شدی، گلدان کوچک پشت پنجره را ببوس! من یک روز که خیلی دلتنگت بودم دلم را همان جا خاک کردم | | @deli_ism
تشنه ی یک لحظه دیدار تو ام...حال مرا ؛ روزه داری لحظه ی افطار می فهمد فقط | #محمدمهدی_نورقربانی | @deli_ism ♥
شاید خيلی وقتا پيش خودت فكر كردی كه چرا انقدر دلتنگت ميشم! يا شايد روزايي كه بیشتر از سه بار بهت زنگ میزدم ميگفتی مگه چقدر حرف داریم كه انقدر زنگ میزنه! شاید خيلی از اون روزایی كه همدیگرو میدیدیم و موقع خداحافظی دستمو با تردید از دستت میكشیدم بيرون و میرفتم تو دلت ميگفتی چی باعث شده انقدر دوستم داشته باشه و حتی بعد از یروز تموم باهم بودن بازم دلش به جداشدن ازم نباشه! ولی جواب همه ی اين فكرات اين بود كه من هميشه ترس داشتم از اینكه شايد هر حالِ خوبی كنار تو اخرین باری باشه كه تجربه ميشه! اون روزایی كه سه بار در روز بهت زنگ میزدم فكرم پيشِ روزایی بود كه هيچ سهمی از تو نداشته باشم و نتونم بهت زنگ بزنم ...حتی یبار! يا روزایی كه يه روز كامل كنار هم بودیم موقع خداحافظی به اين فكر میكردم كه شايد آخرين باری باشه كه اختیار دستاتو دارم و اين قرار بشه همون قراری كه تموم عمر بايد باخودم بگم كاش میدونستم اون دیدار اخرين بار بود و يه دل سير دستاشو میگرفتم! ميدونی! تو مقصر نيستی! اين منم كه همیشه ترس از دست دادنِ آدمای مهم زندگیم رو داشتم و دارم! و تا بوده همه ی ترس های زندگیم واقعی شدند و حسرتش برام مونده! درست مثل حالِ اين روزهام كه ديدنِ چشمات و گرفتنِ دستات مدت هاست شده یه خیال! یه آرزو! كه محال ترین اتفاق اين روزهامه! | | @deli_ism
‏خودش گفته یَدُ اللَهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ ‏یعنی بنده من ‏نگران فردایت نباش ‏از اَفعال آدمهای ‏اطرافت دلگیر نباش کاری از آنها ‏برنمی آید و ‏تا من نخواهم برگی از ‏درخت نمی افتد! @deli_ism
روباه گفت: کاش سر همان ساعت دیروز آمده بودی. اگر مثلا سر ساعت چهار بعد از ظهر بیایی من از ساعت سه تو دلم قند آب می شود و هر چه ساعت جلوتر برود بیش تر احساس شادی و خوش بختی می کنم. ساعت چهار که شد دلم بنا می کند شور زدن و نگران شدن. آن وقت است که قدر خوشبختی را می فهمم! امّا اگر تو وقت و بی وقت بیایی من از کجا بدانم چه ساعتی باید دلم را برای دیدارت آماده کنم؟! هر چیزی برای خودش رسم و رسومی دارد. | | @deli_ism
فقط اونجا که می‌گه: مرزی فراتر از وطنم درد می‌کند... @deli_ism
شنیدن " با هم یه جوری درستش میکنیم" حتی از قرمه‌سبزی هم خوشمزه‌تره. @deli_ism
من آدمم، حوا! شما را دوست دارم آن سیبِ سرخ با صفا را دوست دارم از حرفِ من داری تعجب میکنی یا باور نکردی که شما را دوست دارم؟ آیا غزل هایم برای تو نگفتند که تو بلایی من بلا را دوست دارم؟ دیگر نگو شب شد ببین آنقدر شب نیست با تو تمامِ کوچه ها را دوست دارم یک کافه و دو صندلی در انتظارند در فصلِ عشقیم این هوا را دوست دارم تنها به یک لبخندِ خود من را بمیران چون مردنِ در این فضا را دوست دارم | | @deli_ism
چشم هایت، تمام چیزی ست که از زندگی میخواهم… نگاهت را که داشته باشم هزاران بهانه دارم برای نفس کشیدن برای زنده ماندن برای عاشق شدن و حتی برای مردن…! | | @deli_ism
بر سرو سینه ی من بوسه ی گَرمش گل کرد جانِ حسرت زده زان خاطره خوشبوست هنوز | | @deli_ism
تو نباشی؛ چرا دو صندلی؟! تو نباشی؛ چرا دو پنجره؛ دو تخت؟! تو نباشی؛ مثل اين است كه وارد بهشت شوی؛ خدا رفته باشد..! | | @deli_ism
+ من کنون، از آن همه ماجرا فقط یک چیز یاد دارم و یک چیز از خاطرم نرفته و آن هم عشق توست... | | @deli_ism
بهشت مکان نیست... بهشت یک حسه و فقط کسی که دوسش داری میتونه به وجودش بیاره... @deli_ism
شاعر شدم که فکر تو را باز تر کنم؛ زورم به مشت فکر خودم هم نمیرسد... | | @deli_ism
از غافلان حساب دلم را جدا کنید حرف و حدیث کهنه خود را رها کنید چیزی به شب نمانده به خلوت که می روید قدر است، قدری دل شکسته مرا دعا کنید | | @deli_ism
امشب نماز وصل حق،جانانه برپا می شود ازخون پاکِ مرتضیٰ محراب،دریا می شود شمعِ دعا می سوزد و در گِردآن پروانه ای "فُزتُ وربِّ الکعبه"گو،غرقِ تماشامی شود | 💚 | @deli_ism
آخرین سفره ی افطار علی فرق نکرد باز هم نان و نمک در عوض خرمایش رفت مولا طرف مسجد و باخود میبرد عالمی را طرف حادثه ی فردایش | | @deli_ism