eitaa logo
🌷دلنوشته و حدیث🌷
1.1هزار دنبال‌کننده
13.5هزار عکس
4.3هزار ویدیو
43 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌹 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
                 👩‍⚖   🌷 ﷽ صداي خنده مون اخم هاي احسان رو توي هم برد و با قيافه حق به جانبي گفت: - شبيه بچگياي منه. دوباره خاله بهش چشم دوخت و گفت: - بچگيات اونقدر زشت بودي كه كسي طرفت نميومد. هميشه ميگفتم يعني ميشه اين بچه بزرگ شد خوشگل بشه! احسان اعتراض كرد: - مامان! و دوباره همه از خنده منفجر شديم. دستم رو روي پاي احسان گذاشتم و گفتم: - مهم اينه كه الان خوشگلترين و جذابترين مرد دنياست. صداي او گفتن همه بلند شد و دست احسان بيشتر من رو توي آ*غـ*ـوشش كشوند. مامان هديه زهرا رو از عمو گرفت و با شوق بهش خيره شده بود. بابا هم پاهاي كوچيكش رو كه از زير پتو مشخص شده بود نگاه ميكرد و ذوق ميكرد. هديه زهرا توي آغـ*ـوش بابا جا خوش كرد تا توي گوشش اذون بگه. همه ساكت بوديم و با ذوق به بابا نگاه ميكرديم كه هديه رو بالا گرفت و سرش رو كنار گوشش برد و آروم كلمات اذون رو به زبون ميآورد. هديه زهرا با چشمهاي بسته انگار كه به خوبي به كلمات گوش ميداد و هرازگاهي سرش رو به چپ و راست تكون ميداد. بابا خيلي آروم اسم هديه زهرا رو سه بار توي گوش راستش تكرار كرد. هديه رو چرخوند و دست چپش رو زير سرش گذاشت و اين بار اقامه رو توي گوش چپش تكرار كرد. بعد به من و احسان نگاه كرد و گفت: - اسم ديگه اش چي باشه؟ به احسان نگاه كردم و گفتم: - اسم هديه زهرا رو من انتخاب كردم. بهتره اسم دومش رو احسان انتخاب كنه. نگاه پر از قدرداني احسان توي چشمهام خيره شد و گفت: - دوست دارم اسم ديگه‌اش مبينا باشه. ميخوام مثل مامانش خوشگل، مهربون و خوشقلب بزرگ بشه. سرم روي شونه اش قرار گرفت و آروم گفتم: - ممنون. همه با تحسين بهمون نگاه ميكردن و بابا سه بار پشتسرهم اسم مبينا رو توي گوشش زمزمه كرد و اسم دوم دختر گلم با اسم من يكي شد. 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ @delneveshte_hadis110 <====💠🔶🌹🔷💠====>