eitaa logo
کانال رسمی دلنوشته شهید دهقان
217 دنبال‌کننده
991 عکس
215 ویدیو
4 فایل
#دلنوشته‌برای‌شهید‌ #نحوه‌آشنایی‌شماباشهید‌ #داستان‌تحول‌شما‌به‌واسطه‌شهید #عنایات‌شهیددهقان 📩ارسال آثاربه: @vesal_h213 ♻️تبادل: @shahid_m_dehghan صفحه اینستاگرام: Inastagram.com/hoseinvesali
مشاهده در ایتا
دانلود
{به‌نام‌خدای‌دلسوخٺگان} رمان کوتاه و ♥️ قسمت 🌿 بعد که رفتیم ملاقات، تو بخش مراقبت های ویژه ی سوختگی bicu.. از پشت شیشه دیدمش، صورتشو باز کرده بودن... تا رفتم دیدم چشمش به شیشه هست منو دید خودشو کشید بالا گفت: - خوبی؟😍 منم خواستم خودمو با روحیه و محکم نشون بدم! گفتم: - اره خیلی، تو خوبی؟! درد داری؟! اینجا خوبه؟! راحتی؟!🙂 - اره درد ندارم، خوبم .. بعد اشاره داد بیا داخل🙋🏻‍♂ - اجازه نمیدن؛😕 چشمک زد!😉 - از اون در بغل بیا .. اومدم برم پرستاره نذاشت! - نمیذاره😒 از داخل صدا کرد، یه پرستار اومد بالا سرش، دیدم پویا داره چجوری حرف میزنه، دقیق لب خونی کردم😄 گفت: - اقا توروخدا زنمه بذار بیاد تو... اقاعه گفت: - نمیشه عزیزمن اینجا بخش سوختگیه، نمیشه.. - توروخدا یک دقیقه فقط بیاد تو زود بره؛ توروخدا ...😕 منم از اینور شیشه بهش اشاره میدادم بذاره بیام، که اقاعه گفت - نه.. همزمان اشک از چشامون ریخت😢 - اشکال نداره خانومم دوروز دیگه میام بخش میای پیشم باشه؟ گریه نکن دیگه؟💔 منم زود اشکامو پاک کردم‌... یکم دیگه حرف زدیم البته با لب‌خونی و اشاره! بعد دیگه ساعت ملاقات تموم شد، دلم نمیومد برم.. هی خدافظی کردیم بزور دستشو میاورد بالا👋🏻 چند بار گفت: - مواظب خودت باشیا😊 دیگه اومدن کرکره رو ببندن.. گفت : - دوست دارم💕 باز اشکش اومد😢 منم گفتم : - من بیشتر اقایی.. توهم مواظب خودت باش😭❤️ ..🍃 🖊نویسنده: بانو مینودری ʝסíꪀ➘ @Delneveshte_shahid_dehghan