سلام
بیا اینجا تا از
خاطرات دوران طلبگی(سفری از دانشگاه تا حوزه)، برات بگم
یادداشت ها
و گزارش کتاب ها را بخوانید در👇👇👇
(دلنوشته های سابق😉،یادداشت های فعلی😁)
کانال ما شعبه دیگری ندارد😁
یادداشت ها را در منبع اصلی بخوانید😎👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3042705412C34cb363564 👆👆 این هشتک ها را در کانال دنبال کنید: #کتاب #سفرنامه_جهادی #یادداشت_های_یک_طلبه @delneveshtetalabe
شما به اینجا دعوت شدید تا بخوانید:
استیک خوک با طعم گلاب
تصحیف رخ داده است...!!
و هشتک های زیر را دنبال کنید:
#کتاب
#سفرنامه_جهادی
و اگر هشتک #دستور_از_خمینی را دنبال کنید، با مسیری که با دوستانم برای تدوین این کتاب سپری کردم، آشنا خواهید شد...
اگر هم به دنبال خاطرات کوچ از دانشگاه به حوزه هستید، پیشنهاد میکنم که یادداشت های بنده در سایت مهندس طلبه را بخوانید:
http://zolfaqar.ir/?cat=826
اما آنچه که در این کانال خواهید دید:
یادداشت های یک طلبه😎
و تقریر هایی بر کتاب هایی که میخوانم
هدایت شده از نویسندگان حوزوی
✔️ صفحات مجازی اعضای تحریریه کانون فرهنگی تبلیغی مدادالفضلاء(1)
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
1. کانال مرکزی نویسندگان حوزوی
https://eitaa.com/joinchat/3834314754C58903f67c6
2. امیر خندان / یادداشت های یک طلبه
https://eitaa.com/joinchat/3042705412C34cb363564
3. محمدجوادمحمودی/ نگاشته
https://eitaa.com/joinchat/3219521655C6285a1161b
4. هادی سیاوش کیا / ماجراجو
https://eitaa.com/joinchat/3200516280C773819cac7
5. علی کردانی / باران قلم
https://eitaa.com/joinchat/2705195117Cd4879425c9
۶. مجتبی میرزایی/ روز نوشت های من
https://eitaa.com/joinchat/2406875232Cf7de81af93
۷_ محمدرضا سلیمانی/ تحلیل سیاسی
https://eitaa.com/joinchat/1934426112C64072d8177
۸_مجتبی عادل پور / فکر شنبه
https://eitaa.com/joinchat/3625713770C7282d47d62
۹_ابراهیم شریفی/ رسانه شریف
https://eitaa.com/joinchat/2475425835Cc5dbbb46cd
10. محمدرضاآتشین صدف / نیمکت کنار دکه پارک
https://eitaa.com/joinchat/4103798806Cd0a42f25ce
۱۱. سیدهادی چاوشی/ برش نوشته
https://eitaa.com/joinchat/3866689722Cca3d3faf97
12. محسن عبدالله زاده/ خاطرات نوه مستر هنفر
https://eitaa.com/joinchat/2542272635C1ac69b1a07
13. علی اسفندیار / پویانویسی
https://eitaa.com/joinchat/3931373574Cca376c3815
#پویش_نوشتن
#تبلیغ_مکتوب
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
هدایت شده از یادداشتهای یک طلبه || امیر خندان
بگوییم امیر المومنین علیه السلام
هر یک از ائمه علیهم السلام نام های مبارک و القاب والایی دارند؛لیکن برخی از این القاب یا نام ها ،برتری خاصی دارد که بر سایر القاب سایه افکنده است....
در مورد امام علی علیه السلام،لقب امیر المومنین والایی خاصی دارد و مختص به شخص ایشان است.به گونه ای که مراد اهل بیت از این لقب،فقط شخص ایشان بوده است.
شاید همین لقب است که منشا اختلافات با سایر مذاهب باشد.
کلام طولانی است...
کوتاه سخن:بگوییم #امیر_المومنین علی علیه السلام
#عید_غدیر
#یادداشت_های_یک_طلبه
@delneveshtetalabe
https://eitaa.com/joinchat/3042705412C34cb363564
فردایِ امروز
#قسمت_اول
گاهی تصور میکنم روزهایی را که...
مثلاً فروش مشروبات الکی در جامعه آزاد شود،
یا مثلاً سگ بازی و سگ گردانی بدون منع قانونی در جامعه، آزاد شود...
اصلا گزاره های دینی را رد کنیم و یا برخی را بپذیریم و برخی را رد کنیم.
مثلا در مسأله حجاب:
فردایِ آن روز (آزادی پوشش)به نظرتان جامعه ایران چه شکلی است؟!
ده سال بعد از آن چه!؟
مثلا آقایان مختار باشند با شورت و یک عرق گیر در محیط جامعه حضور یابند و خانم ها هم با پوششی آزاد...
مفاهیمی مثل خیانت چه تغییری پیدا میکند؟
مفهوم پدر و مادر آیا بار ارزشی خود را حفظ میکنند؟!
چند درصد پرورشگاه های کودکان بی سرپرست زیاد می شود!؟
آیا در مقوله ازدواج تغییری ایجاد می شود؟!
آیا اصلا ازدواج به معنای پایبندی قانونی و شرعی دو نفر با یکدیگر، معنا خواهد داشت!؟
تجربه کشورهایی که این مسیر را بپمودند چه بود؟!
یا مثلاً در مورد آزاد شدن سگ گردانی...
شکل گیری کمپین های اعتراض به حیوان آزاری و به بند کشیدن حیوانات از کی شروع می شود؟
دولت مجبور می شود برای حمله سگ ها به افراد و یا جمع آوری فضولات حیوانات چه قوانین و جرایمی را وضع کند؟!
آیا تجربه دیگر کشور ها در روبروی ما نیست!؟
همین را قیاس کنید به نسبت فروش مشروبات الکی و مواد مخدر...
#حجاب
ادامه دارد...
یادداشتهای یک طلبه || امیر خندان
فردایِ امروز #قسمت_اول گاهی تصور میکنم روزهایی را که... مثلاً فروش مشروبات الکی در جامعه آزاد شود،
ادامه مطلب در دو قسمت دیگر، ان شاالله بعد از دهه اول محرم در کانال بارگزاری خواهد شد.
🌹🌹
توفیقی حاصل شده است و با دوستان طلبه راهی مناطق محروم شده ام...
#سفرنامه_جهادی نوروز را یادتان هست!؟
هشتک سفر جدید را با #سفرنامه_جهادی_محرم دنبال کنید
#محرم
👇👇
سلام و عرض ادب
انشاالله و به شرط توفیق، دهه اول محرم همراه تعدادی از دوستان طلبه، جهت نصرت اقامه عزای حضرت سیدالشهدا علیه السلام عازم منطقه بشاگرد هرمزگان هستیم.
اگه تمایل به مشارکت دارید:
6037997212518204
ملی
امیر خندان
مبالغ واریزی جهت خرید هدایا و جوایز فرهنگی، خرید پرچم و پرده عزا، ایاب و ذهاب مبلغین، امور تدارکات مبلغین، اطعام عزاداران و سایر موارد اقامه عزا استفاده خواهد شد.
#محرم
#سفرنامه_جهادی
#سفرنامه_جهادی_محرم
اسمش منطقه محروم است...
نمیدانم محروم از چه، ولی میدانم دلشان بزرگ است و قلبشان مهربان...
مهمان را نه روی چشم، که تاج سر میدانند...میهمان نوازی ویژگی خاص مردم این دیار است...
شورش در عالم از امشب شروع می شود...شورشی از جنس حماسه و غم، رشادت و احساس...خدا کند که از قافله جا نمانیم.
#محرم
#سفرنامه_جهادی
#سفرنامه_جهادی_محرم
اهالی به آن زیتون میگویند
شبیه انار است
ولی طعم گلابی میدهد
ولی هسته ندارد
برخی ما آدم ها هم این گونه ایم
اسم و شعارمان متفاوت با ظاهرمان است
ظاهرمان نشان از امری دارد
ثمر کارمان امری دیگر
قلب هم تهی
خدایا توفیق بده تا شعار و عمل ما، ظاهر و باطن ما، یکی باشد و آن هم ظاهر و باطنی حسینی...
#محرم
#سفرنامه_جهادی
#سفرنامه_جهادی_محرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کپر برای من نماد ساده زیستی است و نه فقر...نماد سادگی است در برابر تجمل...نگاه من به کپر، نه فقر است و نه بدبختی...کپر خانه سازه ساده ای است از امکانات موجود در منطقه...یکبار برای همیشه: کپر نماد فقر نیست
#محرم
#سفرنامه_جهادی
#سفرنامه_جهادی_محرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چون به صف کربلا، شاه شهیدان رسید
گفت: اَیا خواهرم، موسِم افغان رسید
#محرم
#سفرنامه_جهادی
#سفرنامه_جهادی_محرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چند روزی در دهه محرم، با بچهها کتاب میخواندیم. قصه کوتاهی را خودشان از روی کتاب میخواندند و بعد برای جمع تعریف میکردند. و یا کسانی که خواندشان بهتر بود برای جمع داستان را بلند میخواندند.
ناگفته نماند که یک روز هم آنها روی تلفن همراه من بازی ماشین سواری نصب کردند و گوشی ها را به یکدیگر متصل کردند و چند نفری ماشین بازی کردیم!
عصر روز جمعه، گفتند حاجی بیا برویم کوهنوردی!
راه افتادیم...
از چند تپه مانند گذشتیم. در مسیر رودخانه که دیگر خشک شده بود، سکویی سنگی وجود داشت که سکوی پرشی شده بود برای بچه ها. کمی از روی سنگها به داخل رودخانه و روی شن ها پریدند.
نوبت به صخره نوردی رسید.
گفتند حسین بدون استفاده از دست از مسیر این قسمت از کوه بالا رفته و به همین صورت پایین آمده.
مسابقه شروع شد.
دو به دو مسابقه می دادند.
عباس از بقیه بچهها کوچکتر بود.
با مهدی از ارتفاع بالا رفتند.
مهدی نصف مسیر را با سر خوردن پایین آمد. گویا دفعه اولی نبود که این چنین پایین می آید.
در مسیر برگشت عباس گیر کرد.
مابقی ماجرا را در فیلم دیده اید.
بچه ها بدون اندکی تمسخر وارد عمل شدند.
حتی کسی به ناتوانی او نخندید.
من اشاره ای نکرده بودم و سخنی نگفته بودم که دیدم بچهها دور عباس را گرفته اند.
عباس دست نیاز دراز نکرده بود ولی بچهها فهمیدند الان او نیاز به کمک دارد.
بدون هیچ معطلی دور عباس را گرفتند و دست یاری به او دادند.
دنیای بچه ها همین قدر پاک است.
فطرت الهی آنها هنوز دست نخورده باقی مانده.
کار ما تقویت این رفتارهاست.
یادداشتهای یک طلبه || امیر خندان
چند روزی در دهه محرم، با بچهها کتاب میخواندیم. قصه کوتاهی را خودشان از روی کتاب میخواندند و بعد ب
پینوشت:
نوبت به من رسید.
با همان دشداشه و عمامه از صخره بالا رفتم.
در وسط مسیر کمی گیر کردم.
باز بچه ها آمدند کمک.
البته مسیر را تا انتها خودم رفتم.
تا انتهای مسیر همراهی ام کردند.
#محرم
#سفرنامه_جهادی
#سفرنامه_جهادی_محرم
بی بی فاطمه...
(این پست فیلم و عکس ندارد.)
غروب بود که وارد روستا شدم؛ روز دوم محرم. بین کپرها در حال راه رفتن بودم که پیرزنی را دیدم. عینک مشکی رنگی روی صورت داشت. به خلاف پوشش محلی زنان منطقه، پارچه ای مشکی رنگ مثل چادر روی سر انداخته بود. جلو آمد و با احترام خوش آمد گفت. از ادبی که بجا می آورد کمی تعجب کردم. گذشت...
داشتم به سمت حسینیه روستا می رفتم؛ دیدم مادربزرگ مهربان قصه ما، لباسی محلی ولی سبز زنگ پوشیده است. یکدست سبزپوش الا مقنعه مشکی رنگ بلند.
بعد از نماز عشا، روی موکت جلو حسینیه نشسته بودم که بی بی آمد و سلام و علیک کرد.
سریع به بچه ها گفت پتو و چایی بیاورند.
همان لباس سبز رنگ را به تن داشت و تسبیحی در دست.
شروع کرد از گذشته خودش تعریف کردن.
این که از سادات هستند و اصالتا از اعراب عراق. پدرشان چندین دهه پیش، به این منطقه مهاجرت کرده اند. از زندگی اش می گفت و از اوضاع قدیم منطقه.
نوه ی بی بی چایی را آورد. بچه ها دورمان نشسته بودند و به حرف های بی بی گوش می دانند.
گذشت تا روز هفتم محرم.
اهالی روستا مشغول ذبح قربانی و پوست کندن و ...بودند. باز او را دیدم که کنار دیواری سنگی نشسته است. جلو رفتم و سلام کردم. میخواستم اگر گفت و گویی داشتیم، ضبط کنم و در کانال و یا استوری برنامه هایم قرار دهم.
تلفن همراه را به نوه بی بی دادم. با اجازه بی بی قسمتی از حرفها را فیلم برداری کرد. او مشغول صحبت بود و من و بچه ها شده بودیم گوش. از رزق و برکت می گفت؛ از حسینیه قدیم و فعلی روستا؛ از لطف و برکت امام حسین، از شفا و بلا.
گفت و گو که تمام شد گوشی را از ابوطالب، نوه بی بی گرفتم.
چند تا عکس هم با بی بی انداختیم.
بی بی فاطمه انگار که ذهنم را خوانده باشد، گفت: «حاج آقا تو جای پسرم هستی، ولی عکسم را به نامحرم نشان نده.»
مبهوت شدم. هر چند او کار با گوشی را بلد نبود، ولی معلم خوبی برای راز زندگی مومنانه بود.
#محرم
#سفرنامه_جهادی
#سفرنامه_جهادی_محرم
https://eitaa.com/joinchat/3042705412C34cb363564
#یادداشت_های_یک_طلبه
@delneveshtetalabe
با بچه ها رفته بودیم اطراف روستا.
این سنگ ها را برایم جمع کردند.
گفتند ما به این نوع سنگ ها میگوییم فسیل. برای خودت و دوستانت ببر، تا هر وقت نگاهشان کردی، یاد ما باشید...
#محرم
#سفرنامه_جهادی
#سفرنامه_جهادی_محرم
از نماز ظهرمسجد برمیگشتم.
پسر بچه ای را با سینی وسط کوچه دیدم.
موتور را نگه داشتم و لیوان آب را خوردم.
پسرک دوچرخه سوار دوری زد و گفت: عمو پول نداشتیم، اگه داشتیم شربت میدادیم.
مامور اداره پُست که کنار کوچه ایستاده بود و منتظر صاحب خانه ای بود تا بسته اش را تحویل بدهد، لبخندی زد و گفت: خدا خیرشون بده...نفَسمون حال اومد...
اینجا کاشان است...
#محرم
#امام_حسین
یادداشتهای یک طلبه || امیر خندان
ادامه مطلب در دو قسمت دیگر، ان شاالله بعد از دهه اول محرم در کانال بارگزاری خواهد شد. 🌹🌹
👆👆👆
به زودی ان شاالله سری بعدی مطلب را در کانال میگذارم...
بیست میلیون و یک نفر
آقای امام حسین...
فرق بیست میلیون و یک نفر با بیست میلیون یک نفر است...شاید یک نفر گناهکار، شاید هم توبه کار...
شما که برای حداقل ۲۰ میلیون زائر سفره کرامتِ زیارت اربعین را پهن میکنید، می شود یک نفر از این جمعیت میلیونی من باشم!؟
#اربعین
رفیقِ زائر در ایام اربعین
مراقب باش!
که از این سفر
فقط خستگیِِ پیاده روی و تاول پا
نصیبت نشود...
مثل روزه عام و خاص و خاص الخاص؛
زیارت خاص الخاص رو بخواه و به دنبال تحقق آن باش.
ما به زیارت امامی میرویم که او را زنده میدانیم؛ او که دارای منصبی الهی برای خلافت در زمین است و اطاعت اوامرش واجب. همو که ظالمانه بر او شوریدند.
برخی از غیر شیعیان نیز برای حب و علاقه ای که به آل الله دارند به این سفر می آیند، ولی مفهوم زیارت در شیعه دارای معانی بلندی است.
هدف از زیارت تقرب است، همین و بس.
ما برای خدا به دیدار ولی خدا می رویم...
و اربعین تجلی خدمت عاشقان حسین است به زائران حسین.
#اربعین
اگر زیاد اهل سفر هستید، یک قوطی پلاستیکی محکم پیدا کنید و اقلام زیر را در آن جاسازی کنید.
برای هر سفر فقط کافی است همان یک قوطی را بردارید. برخی هم از جامدادی های با جنس محکم از این کار استفاده میکنند.
نخ و سوزن، چند عدد دکمه، نوار چسب، ناخن گیر و قیچی جیبی،مهر و مداد، فندک، سوزن ته گرد، چاقو کوچک، چسبزخم، تیغ، سوزن ته گرد و سنجاق قفلی،و...
پیشنهاد ویژه به رفقای زائر اربعین
#اربعین
جمعی که زد بهم صفشان شور کربلا
در حشر صف زنان صف محشر بهم زنند
اربعین، تصویر محشر را پیش چشم من جلوه گر میکند.
همه به یک سو
از هر رنگ و نژاد
از هر جنس
خرد و کلان
پیر و جوان
به سوی یک نقطه رهسپارند.
نگاه ها به یک سو است.
آهنگ حرکت متوازن و سکوتی در میان این پیاده روی قابل درک است.
نه ظاهر پیرمرد خمیده و نه رعنایی جوانی که عَلَم بر دوش گرفته است، به چشم نمی آید.
هر دو رهسپارند.
از دل زمین انسان است که می جوشد و به یک سنت در حال حرکت.
محشرِ اربعین
#اربعین
تقلیلِ معارف
فرهنگ زیارت، ادبی دینی است و در زمان ما خاص شیعه برشمرده میشود؛ هر چند که در منابع قدیمی اهل سنت نیز بدان اشاره شده است و حتی در سایر ادیان نیز این فرهنگ وجود داشته است.
آنچه که به عنوان موکب و خدمات رایگان در ایام اربعین می بینیم، در راستای تحقق یک امر دینی است.
کسی نمی تواند منکر فرهنگ زیبای خدمات رسانی به زائر، فرهنگ ایثار و مهمان نوازی مردم عراق شود، لیکن این امر نباید سبب غفلت از هدف شود: زیارت امام معصوم به نیت تقرب الهی...
#اربعین
خاطراتی در سفر اربعین سال ۹۷ رقم خورد که قبلا در کانال در سه قسمت نوشته ام...
قسمت اول را با ارسال میکنم
اگر جالب بود میتوانید با کلیک روی قسمت عنوان مطلب، دو قسمت دیگر را نیز بخوانید...👇👇
#اربعین
هدایت شده از یادداشتهای یک طلبه || امیر خندان
سی ساعت تا نجف!!
#قسمت_اول
#اربعین
#کربلا
تقریبا نزدیک اذان مغرب بود که رسیدیم به شهر«کوت».
عراقی ها جلوی در اتوبوس ها ایستاده بودند که زائران را برای اقامت به منزل خودشان دعوت کنند؛ولی ما مصمم بودیم که میخواهیم همین امشب برویم نجف.همین.
در حال چانه زدن با زبانِ دست و پا شکسته ی عربی بودم که یک عراقی با دشداشه مشکی و سبیل سفید با زبان فارسی سلیس شروع کرد با من صحبت کردن و دعوت به منزلشان.بین جمع طلبه ها، فقط من ملبس(با عمامه و عبا) بودم.
سریع به رفقا با ایما و اشاره رساندم که ایشان فارسی بلد هست.
خستگی نه از چشم ها بلکه از تمام جان و تن بچه ها معلوم بود.
بین جمع ۱۲نفره ما اتفاق نظری نبود.چند نفری طالب حرم بودند.ولی خستگی چیره شد.
از دیروز عصر که از قم راه افتاده بودیم، هنوز به مقصد نرسیده بودیم.مقصد نجف بود و مرقد صافی صفا یمانی.
با این که نماز صبح را در مرز مهران خوانده بودیم، ولی به دلیل ناهماهنگی در خود کاروان و ازدحام جمعیت، نماز ظهر را هم در همان جا بودیم.البته در مرز جغرافیایی عراق.
کاروان که قرار بود فقط ما را تا نجف برساند، نتوانسته بود اتوبوس تهیه کند و مبلغ ده دینار را عودت دادند.
به ذهنم رسید که با ماشین های رایگان تا نجف برویم و ده دینار را برای سفر به کاظمین ذخیره کنیم.
با این که فقط این ایده را در گروه ۴نفره خودمان مطرح کردم، در یک آن جمعیت ما شد ۱۲نفر.
آقای رحیم دلفی در ظرف چند دقیقه با بچه ها گرم گرفت.چند سواری تهیه کرد و به سمت منزلشان رفتیم.البته ۲ایرانی دیگر هم با ما همراه شدند؛ یکی از آنها بچهای بیمار برای شفا به همراه خود آورده بود.
فکر میکنم اندازه یک گونی صد کیلویی خاک وارد فاضلاب منزل آقا رحیم دلفی کردیم.
لباس و بدنمان غرق خاک بود.نشستن پشت تریلی و انتظار برای ماشین در مرز مهران وزن ما را سنگین کرده بود.
طبق رسم مهمان نوازی تمام لباس های خاکی ما را برای شستن با ماشین لباسشویی تحویل گرفتند.
نماز خواندیم.
شام خوردیم و همه تقریبا با حمام کردن، خستگی از تن گرفتیم.
همسر آقا رحیم ایرانی و اهل خراسان بود.به گفته خودش چندین سال ایران زندگی کرده بود و زندگی اش داستان مفصلی داشت.در حال فعلی هم از نظامیان عراق بود.
همان شب چند نفر از فامیل های همسر آقا رحیم هم آمدند.لهجه غلیظ خراسانی داشتند.
چون مهمان نوازی عراقی ها را می شناختیم و میدانستیم که رد کردن سفره و غذا را خیلی زشت میدانند، قرار شد بعد از نماز صبح سریع حرکت کنیم تا هر چه زودتر به نجف برسیم و صبحانه را بین راه بخوریم.
بچه ها مشغول تعقیبات نماز بودند که آقا رحیم تعارف کردند برای صرف صبحانه در اتاق کناری.چانه زدن هم بی فایده بود.در عمل انجام شده قرار گرفته بودیم.
شاید ذهن ما را خوانده بود.
بعد از صبحانه در هوای بارانی کوت از منزل خارج شدیم.
برای ما موتور سه چرخه ای گرفت و کرایه را حساب کرد تا به ترمینال کوت برسیم...
شماره تلفن و آدرسش را هم در کاغذی نوشت و گفت در مسیر برگشت هم سری به آنها بزنیم...
ادامه دارد...
بخوانید در اینستگرام👇
https://www.instagram.com/p/CUFzTJpLBYK/?utm_medium=share_sheet
https://eitaa.com/joinchat/3042705412C34cb363564
#یادداشت_های_یک_طلبه
@delneveshtetalabe
رفیقِ زائر
نه کشور عراق
و نه مردم عراق
تعهد و وظیفه ای نسبت به تامیین خوراک و محل اقامت و ...به صورت کاملا رایگان، در این ایام برای تک تک زائران ندارند.
(البته نه به معنای سلب کلی مسئولیت)
اربعین یک حماسه مردمی است.
قرار نیست صفر تا صد این سفر، رایگان باشد.
ما برای ادای یک وظیفه شرعی و دینی که در عصر حاضر تبدیل به یک حماسه و شعار سیاسی اسلام شده است، اقدام میکنیم و در صورت نیاز در خاک عراق برای کرایه و خوراک و اقامت و... هزینه نیز پرداخت میکنیم.
پس یکبار دیگر هدف خودمان را از خلق این حماسه مرور کنیم و بدانیم صرف پول، بخش کوچک و بی مقداری در این راه هست، کما این که مردم عراق برای بذل مال در این ایام، جانفشانی میکنند.
#اربعین
رفیقِ زائر
به هر توصیه ای در مورد زیارت اربعین نباید گوش کرد.
برخی توصیه ها، انگار زیارت اربعین را با تور تفریحی اشتباه گرفته اند.
#اربعین