امروز
از خدا؛ از زندگی
از خندهی گل؛ از عطر صبح
لذت ببر...
گلایه و تلخی را بسپار به نسیم
تا با خودش ببرد
زندگی پُر است از شادیهای کوچک
آنها را دریاب
الهی به امیدتو
سلام علیکم✋
صبح بخیر
🕌@deltangekarbalaa_3
#ڪـانـال_دلتنگ_ڪــღــربــلا👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چاره ی کار همه مردم دنیا مهدیست✨
🕌@deltangekarbalaa_3
#ڪـانـال_دلتنگ_ڪــღــربــلا👆
دلم از کار جهان گرفته است. آمدهام تا مرا بخواهی، که دلم بر هیچکس قرار نمیگیرد الا به تو ..
ذکر جنید بغدادی؛ تذکرةالاولیا
🕌@deltangekarbalaa_3
#ڪـانـال_دلتنگ_ڪــღــربــلا👆
بر دنیایی که مانند
خواب های پریشان شب میگذرد؛
شکیبا باش ..
امام علی علیه السلام
🕌@deltangekarbalaa_3
#ڪـانـال_دلتنگ_ڪــღــربــلا👆
enc_16795808654323388141687.mp3
2.59M
#حسینعزیزدلم♥️
خطا دیدی کربلا دادی...
بدی کردم پدری کردی! :)
#سید_امیر_حسینی
🕌@deltangekarbalaa_3
#ڪـانـال_دلتنگ_ڪــღــربــلا👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما در فراق کربلا ؛ دلتنگ که نه ؛ دل مرگ شده ایم . . . ❤️
🕌@deltangekarbalaa_3
#ڪـانـال_دلتنگ_ڪــღــربــلا👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ﮔﻨﺎه،
ﺭﻓﺘﻪ ﺩﺭ ﭼﺸﻤﻢ!
ﺧﺪﺍ ﺩﺍﺭﺩ ﻓﻮت ﻣﯽ ﮐﻨﺪ!
ﺍﯾﻦ اﺷﮏ ﻫﺎ ﺑﯽ ﺩﻟﯿﻞ ﻧﯿﺴﺖ..
🕌@deltangekarbalaa_3
#ڪـانـال_دلتنگ_ڪــღــربــلا👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹#الـسلامعلــیالحســین✋
بھترین منصب من
در همه عالم این است
ڪه بخوانند مرا
نوڪر دربار حسین علیہالسلام
🍃#صلیاللهعلیڪیااباعبدالله❤️
🕌@deltangekarbalaa_3
#ڪـانـال_دلتنگ_ڪــღــربــلا👆
دلتنگ کربلا 🕊
🌹#الـسلامعلــیالحســین✋ بھترین منصب من در همه عالم این است ڪه بخوانند مرا نوڪر در
شُد
شفابخشترين
خاڪِجهان« تُربتِ »دوست :)🕌📿
عجبازنسخھۍدرمانِاَباعَبدالله... :)))🤍!
غمِعشقِ تومراکُشتولیحرفینیست ؛
عُمر،درعشقِتوخوباستبهآخربرسد:)♥️
#امام_حسین
🕌@deltangekarbalaa_3
#ڪـانـال_دلتنگ_ڪــღــربــلا👆
🥀شهادت با زبان روزه درحال اذان گفتن
🌹من در آن زمان در تیرماه ١٣٦١ به عنوان تخلیه گر مجروح به شلمچه اعزام شده بودم و در کنار یک بیمارستان صحرایى در خط مقدم جبهه بودم که ناگهان دیدم شهید جلال افشار براى بازدید از مجروحین و وضعیت بیمارستان صحرایى به آنجا آمد. اما چه جمالى داشت! چفیه اى بر سر گذاشته بود و سیمایش مانند ماه مى درخشید💫
🌹کاملا با دفعات قبل که او را مى دیدم تفاوت داشت، او همیشه چهره و محاسن زیبایى داشت اما آن شب جمالش وصف ناپذیر بود ، بسیار درخشنده شده بود و من خوشحال بودم که در آن تنهایى جبهه، ایشان را دیدم و لحظاتى از حضورش لذت بردم اما نمى دانستم که او در آستانه شهادت است! غروب فردایش شهید افشار براى اقامه نماز با زبان روزه نداى اذان سر مى دهد و در حین گفتن اشهد ان محمدا رسول الله (ص)ترکشى به او اصابت مى کند...💔
🌹من در بیمارستان صحرایى بودم که ماشین آمبولانس خاکى استتار شده اى به سرعت از راه رسید و مجروحى را تخلیه کردند، ناگهان با تعجب نگریستم دیدم شهید جلال افشار است و ترکش به پهلوى او اصابت کرده بود و خون به شدت جارى است، هنوز از هوش نرفته بود و لبانش با اذکار الهى تکان مى خورد و هـیچ آه و ناله اى هم نمى کرد ، بلافاصله چند واحد خون تزریق کردند و لحظاتى بعد هلى کوپترى هم براى انتقال مجروحان به اهواز رسید و با سرعت او را منتقل کردند ولى ظاهرا به بیمارستان نرسیده از شدت خونریزى جان به جان آفرین تسلیم مى کند و به لقاء الهى که شیفته اش بود مى رسد.
#شادی_روح_پاکش_صلوات
راوی:مرتضی نجفی قدوسی
🕌@deltangekarbalaa_3
#ڪـانـال_دلتنگ_ڪــღــربــلا🥀
°•~🫀
#آقایاباعبدالله!
یادِتونمےبودچہمیڪرددلِما ...♥️
#اربابم
ـ ـ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ـ
🕌@deltangekarbalaa_3
#ڪـانـال_دلتنگ_ڪــღــربــلا👆
کربلای معلی_۲۰۲۳_۰۷_۱۳_۱۰_۵۹_۵۹_۶۷۶.mp3
1.33M
بدون تو
🎙#محسن_عراقی
«لبیک یاحسین»
من که جز همنفسی با تو ندارم هوسی
با وجود تو چرا دل بسپارم به کسی
من کسی جز تو ندارم که بهدادم برسد
میتوانی مگر ای دوست بهدادم نرسی
#یاحسین
تازندهایبههرنفسییاحسینبگو؛
فردامیانقبرتوهستیوحسرتش
🕌@deltangekarbalaa_3
#ڪـانـال_دلتنگ_ڪــღــربــلا👆
دلتنگ کربلا 🕊
🔴کتاب #عارفانه زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری 📌قسمت بیست و هفتم راوی : برادران محمدشاهی برخ
🔴کتاب #عارفانه
زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری
📌قسمت بیست و هشتم
یکی دیگراز برنامه های فرهنگی که احمداقا خیلی به آن توجه می کرد اردو بود.
یکبار بچه های مسجد را برای برنامهی مشهد انتخاب کرد .آن موقع امکانات مثل حالا نبود.
بچه ها هم خیلی شیطنت می کردند، خیلی برای این سفر اذیت شد، اما بعد از سفر شنیدم که می گفت: بسیار زیارت بابرکتی بود.
گفتم: برای شما که فقط اذیت و ناراحتی و...بود اما احمداقا فقط از برکات این سفر و زیارت امام رضا(ع) می گفت.
ما نمی دانستیم که احمداقا دراین سفر چه دیده! چرا این قدر از این سفر تعریف می کند.
اما بعدها در دفترچه خاطراتی که از او به جا مانده بود ماجرای عجیبی را در این سفر خواندیم:
..... وقتی در حرم مطهر بودم( به خاطربدحجابی ها و...) خیلی ناراحت شدم.
تصمیم گرفتم که وارد حرم نشوم.به خاطر ترس از نگاه کردن به نامحرم.
که آقا به ما فهماندند که مشرف شوید به داخل حرم.
در جایی دیگر دربارهی همین سفر نوشته بود:
در روز سهشنبه۸/۱۳ در حرم مطهر بودم.
از ساعت نه و سی دقیقه الی یازده حال بسیار خوبی بود.الحمدلله
از دیگر برنامه های احمدآقا برای بچه ها، زیارت مزار شهدا در بهشت زهرا(س)بود.
تقریبا هر هفته با سختی راهی مزار شهدا می شدیم و زیارت بسیار معنوی و خوبی داشتیم.
ادامه دارد ...
امام و شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شهید #احمدعلی_نیری✨
دلتنگ کربلا 🕊
🔴کتاب #عارفانه زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری 📌قسمت بیست و هشتم یکی دیگراز برنامه های فرهنگی
🔴کتاب #عارفانه
زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری
📌قسمت بیست و نهم
راوی : جمعی از شاگردان شهید
«من یقین دارم اینکه خدا به احمداقا این قدر لطف کرد به خاطر تحمل و صبوری که در راه تربیت بچه های مسجد از خود نشان داد»
این جمله را یکی از بزرگان محل می گفت...
مدارا با بچه ها در سنین نوجوانی، همراهی با آن ها و عدم تنبیه، از اصول اولیه تربیت است.
احمداقا از شانزده سالگی قدم به وادی تربیت نهاد.
اما دربارهی بچه های مسجد باید گفت که نوجوانهای مسجد امین الدوله با دیگر محله ها و مساجد فرق داشتند. آنها بسیار اهل شیطنت و...بودند
شاید بتوان گفت: هیچ کدام از نوجوانان و جوانان آنجا مثل احمداقا اهل سکوت و معنویت نبودند. نوع شیطنت آنها هم عجیب بود.
در مسجد خادمی داشتیم به نام میرزا ابوالقاسم رضایی که بسیار انسان وارسته و ساده ای بود. او بینایی چشمش ضعیف بود، برای همین بارها دیده بودم که احمدآقا در نظافت مسجد کمکش می کرد اما بچه ها تا می توانستند او را اذیت می کردند!
یک بار بچه ها رفته بودند به سراغ انباری مسجد.
دیدند در آنجا یک تابوت وجود دارد. یکی از همان بچه های مسجد گفت: من می خوابم توی تابوت و یک پارچه می اندازم روی بدنم. شما بروید خادم مسجد را بیاورید و بگویید انباری مسجد « جن و روح» داره!
بچه ها رفتند سراغ خادم مسجد و او را به انباری آوردند. حسابی هم او را ترساندند که مواظب باش اینجا....
وقتی میرزا ابوالقاسم با بچه ها به جلوی انباری رسید، آن پسر که داخل تابوت بود شروع کرد به تکان دادن پارچه! اولین نفری که فرار کرد خادم مسجد بود.
خلاصه بچه ها حسابی مسجد را ریختند بهم!
ادامه دارد ...
امام و شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شهید #احمدعلی_نیری✨
May 11