eitaa logo
پویش دلتکانی
3هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
595 ویدیو
57 فایل
خانه تکانی دل با کتاب بیش از 200 عنوان کتاب ارسال کادو شده به سرتاسر کشور کانال مستقیما زیر نظر نویسنده کتاب "یادت باشد" مدیریت می شود آی دی سفارش کتاب @aghigh1369 آدرس سایت برای سفارش آسان deltekani.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
نظرات خوانندگان کتاب یادت باشد شماره 44 🌸یا من عشقهُ شِفاء🌸 . 《...خیالم راحت بود که بودنش همیشگی است و عشق بی پایانی که تمام درهای بسته را برایم به آسانی باز می کرد فکر می کردم عشق ما هیچ وقت شبیه قصه های کودکی نمی شود که کلاغ قصه به خانه اش نمی رسید.. ماه عسل پاییزی ما در کنار امام رضا بود ازش خواستم کنار هم پیر بشویم و هرساله به پابوسش برویم اما نه کنار حمید پیرشدم و نه دیگر قسمت شد با حمید به پابوسی امام رضا بروم...》 . . نمیدانم چگونه برایت بنویسم؟! اما بقول خودت گاهی ساده بودن قشنگ است! ساده می نویسم.... آن قدر دلنشین بودی که تمام سیصد و چند صفحه ات را دو روزه بخوانم. لابلای سطرهایت گریه و خنده زیاد داشتم اما پس هر کدام یک شرمندگی و حسرت بود. تمام فصل آخرت را دور اتاق دور خودم چرخیدم و گونه هایم بارانی بود. اما هرچه می خواندم انگار همان سطر اول مانده بودم . انگار من هم نمی خواستم باور کنم این عاشقانه دارد تمام می شود... هر ورقت را که می خواندم این جمله برایم معنادار تر می شدکه " اول باید شهید باشی تا شهید بشی". . . اما شرح عاشقانه هایتان به همین سادگی نیست بانو! تمام قصه های عاشقانه ی دنیا پیش پایتان کم می آورند. بخودم قول داده ام... یادم بماند تمام دلتنگی هایت یادم بماند تمام صبوری هایت یادم بماند چقدر سخت است دوری از حمیدت یادم بماند تمام اشک ها و لبخندهایم را پای نوشته هایت... . و در نهایت تشکر می کنم بانو که مثل همیشه به گفته ی حمیدت عمل کردی و تمامش را برایمان نوشتی❤️ و یک تبریک بگویم.... روزت مبارک فرزانه ی عزیزم❤️ . . پ ن: تبلیغ کتاب را که در پیج حاج مهدی رسولی دیدم صحبت های همسر شهید چنان در جانم نشست که مشتاق بودم هر چه سریعتر این عاشقانه را بخوانم .... نمیدانستم از خواسته ی دلم تا برآورده شدنش فقط نیم ساعت فاصله بود و تا خواندنش کمتر از ده روز... بازهم ممنونم عزیزم 😉 . کاش یادمان نرود یادت باشد هایمان را ندیدم عاشقانه ای خوشتر از این . @yadat_bashad
نظرات خوانندگان کتاب یادت باشد 🌸یا من عشقهُ شِفاء🌸 . 《...خیالم راحت بود که بودنش همیشگی است و عشق بی پایانی که تمام درهای بسته را برایم به آسانی باز می کرد فکر می کردم عشق ما هیچ وقت شبیه قصه های کودکی نمی شود که کلاغ قصه به خانه اش نمی رسید.. ماه عسل پاییزی ما در کنار امام رضا بود ازش خواستم کنار هم پیر بشویم و هرساله به پابوسش برویم اما نه کنار حمید پیرشدم و نه دیگر قسمت شد با حمید به پابوسی امام رضا بروم...》 . . نمیدانم چگونه برایت بنویسم؟! اما بقول خودت گاهی ساده بودن قشنگ است! ساده می نویسم.... آن قدر دلنشین بودی که تمام سیصد و چند صفحه ات را دو روزه بخوانم. لابلای سطرهایت گریه و خنده زیاد داشتم اما پس هر کدام یک شرمندگی و حسرت بود. تمام فصل آخرت را دور اتاق دور خودم چرخیدم و گونه هایم بارانی بود. اما هرچه می خواندم انگار همان سطر اول مانده بودم . انگار من هم نمی خواستم باور کنم این عاشقانه دارد تمام می شود... هر ورقت را که می خواندم این جمله برایم معنادار تر می شدکه " اول باید شهید باشی تا شهید بشی". . . اما شرح عاشقانه هایتان به همین سادگی نیست بانو! تمام قصه های عاشقانه ی دنیا پیش پایتان کم می آورند. بخودم قول داده ام... یادم بماند تمام دلتنگی هایت یادم بماند تمام صبوری هایت یادم بماند چقدر سخت است دوری از حمیدت یادم بماند تمام اشک ها و لبخندهایم را پای نوشته هایت... . و در نهایت تشکر می کنم بانو که مثل همیشه به گفته ی حمیدت عمل کردی و تمامش را برایمان نوشتی❤ . . پ ن: تبلیغ کتاب را که در پیج حاج مهدی رسولی دیدم صحبت های همسر شهید چنان در جانم نشست که مشتاق بودم هر چه سریعتر این عاشقانه را بخوانم .... نمیدانستم از خواسته ی دلم تا برآورده شدنش فقط نیم ساعت فاصله بود و تا خواندنش کمتر از ده روز... . کاش یادمان نرود یادت باشد هایمان را ندیدم عاشقانه ای خوشتر از این .
نظرات مخاطبان کتاب یادت باشد چندین کتاب در حوزه و خاطرات شهدا خوانده‌ام. از هر کدام خاطره‌ای در ذهن دارم و هر یک به گونه‌ای برایم جذاب بود. ۲۳_نفر و ... ولی " " چیز دیگری بود و به گونه‌ای دیگر با دلم بازی کرد. با خواندن دیگر کتاب‌ها، با شهید یا جانباز و آزاده‌ای که خاطراتش را می‌خواندم، همراه می‌شدم، از سختی‌ها و رنج‌هایی که می‌کشید متاثر می‌شدم اما اشکم جاری نمی‌شد. نمی‌دانم چرا...؟! همسرم همین کتاب‌ها را می‌خواند و اشکش مثل باران، روان می‌شد اما من فقط گاه نرم و گاه سخت، متاثر می‌شدم. - شاید دل همسرم پاک‌تر است، - شاید او زن و عاطفی است و من مرد و ... نمی‌دانم ... اما " " اشکم را جاری کرد. درجمع‌خانواده‌بودن هم نتوانست مانع جاری شدن اشک از دیدگانم شود. من " " را کتابی توصیف می‌کنم؛ و عبادت باصفا، و رفتار بی‌ریا، "ع" و تا خدا رفتن، و عاشقانه سخن گفتن....، و جان‌سپاری و رستگاری .... هم می‌آفریند و هم . روزهایی که با " " سپری کردم، بارها و بارها، نفْسم را به مَحکَمه کشاندم که؛ ؛ شوق شهادت، به حرف نیست، عمل می‌طلبد. ؛ دلت باید خانهٔ خدا گردد. ؛ قلبت باید با عشق به اهل‌بیت رقیق شود. ؛ همسرت را عاشقانه دوست بداری. ؛ با مردم چگونه رفتار کنی؟! ؛ با همسایه چگونه معاشرت کنی؟! ؛ حتی ذره‌ای ناچیز تصرف در بیت‌المال، سدّی می‌شود برای کمال آدمی. ؛ .... ؛ .... ؛ .... " " را کتابی می‌دانم که زیبنده است؛ زینت هر خانه باشد. " " را کتابی یافتم که زیبنده است؛ زینت جهیزیهٔ نوعروسان و انیس زوج‌های جوان باشد. " " را کتابی یافتم که زیبنده است؛ هر جوان، حداقل یک بار، با تأمل و دقّت بخواند. " " را روایت یک می‌دانم که می‌تواند برای همه الگو باشد. باورم این است که؛ شهید عزیز باید شهید می‌شد تا مرام و منشِ او جاودانه بماند که اگر می‌ماند، این مهم محقّق نمی‌شد. درود خدا بر و چشمان نجیبش درود خدا بر و عشق عمیقش درود خدا بر و شور شهادتش درود خدا بر و دلِ پُر ارادتش درود خدا بر که روح بلندش همیشه نظاره‌گر ماست. من را دوستِ شهیدِ خود بر می‌گزینم و امیدوارم او نیز این دوستی را بپذیرد تا رفاقتی دوسویه داشته باشیم. امیدوارم همانگونه که پس از شهادت، در بامدادی به داد دختر جوانی رسید، مرا هم دریابد. . باشد که به زودی گردم. @yadat_bashad