🌤️
|°.. به نامِ خدای صبح ظهور.. °|
#العجل...
.
•[ وَاكْحَُلْ ناظِرِي بِنَظْرَةٍ مِنِّي إِلَيْهِ..
.
دلم میخواست
چشمهایم
را سرمه میزد نگاهت...
.
پ.ن:
چه شود گر ز ملاقات دوایی سازی
خستهای را که دل و دیده به دست تو سپرد.
[امید.همه.خلق.به.آقایی.توست]
᯽⊱┈──╌..🌻..╌──┈⊰᯽⊱
السلامُ علیکَ یا طامسَ آثار الزَّيْغِ و الأهواء
♥️کانال خودتون رو به دوستانتون معرفی کنید♥️
🌸
🌿
🍃 @deltekani
🍃
💐🍃🌿🌸🍃🌹
#برش_کتاب
#من_میترا_نیستم
بعد از انقلاب و جنگ ، دخترم دیگر نمی خواست میترا باشد.
دوست داشت همه جوره پوست بیندازد و چیز دیگری بشود؛ چیزی به اراده و خواست خودش، نه به خاطر من ، جعفر یا مادربزرگش.
اینطور شد که اسمش را عوض کرد. اهل خانه گاهی زینب صدایش می کردند اما طبق عادت چند ساله اسممیترا از سر زبانشان نمیافتاد.
زینب برای اینکه تکلیف اسمش را برای همیشه روشن کند یک روز ، روزه گرفت و دوستان هم فکرش را برای افطار به خانه دعوت کرد.
می خواست با این کار به همه بگوید که دیگر میترا نیست و این اسم باید فراموش شود…
بعد از آن چهها یا مادرم اشتباهی او را میترا صدا میکردند ، زینب جواب نمیداد.
آنها هم مجبور می شدند اسم جدیدش را صدا کند. من اسممیترا را خیلی زود از یاد بردم ، انگار که از روز اول اسمش زینب بود.
همیشه آرزویم بود که کربلا را به خانم بیاورم و اسم تک،تک بچه هایم بوی کربلا بدهد، اما اختیاری از خودم نداشتم.
به خاطر خوشحالی مادرم و رضایت شوهرم دَم نمی زدم و حرف هایم را در دلم می ریختم.
زینب کاری کرد که من سال ها آرزویش را داشتم. باعشق ، او را زینب صدا می کردم.
بلند صدایش می کردم تا اسمش در خانه بپیچد. جعفر و مادرم هم مثل بقیه تسلیم خواسته او شدند.
بین اسم های اصیل ایرانیِ بقیه بچه ها، اسم زینب بلند شد و روی همه آنها سایه انداخت….
♥️کانال خودتون رو به دوستانتون معرفی کنید♥️
🌸
🌿
🍃 @deltekani
🍃
💐🍃🌿🌸🍃🌹
#پروفایل_کتاب
♥️کانال خودتون رو به دوستانتون معرفی کنید♥️
🌸
🌿
🍃 @deltekani
🍃
💐🍃🌿🌸🍃🌹
🌤️
|°.. به نامِ خدای غربتِ مهدی (عج) .. °|
السَّلامُ عَلَيْكَ فِي آنَاءِ لَيْلِكَ وَ أَطْرَافِ نَهَارِكَ
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا بَقِيَّةَ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ
سلام بر تو در تمامی لحظه ها و دقایق شب و روز
سلام بر تو ای به جامانده از طرف خدا در زمین!
#دعای_عهد
هزار بار هم افتد اگر به رخسارت
به چشم كس نَبُوَد باز تاب ديدارت
به شوق گرمي دستانت آمدم خورشيد
بيا و راه بده ذره را به دربارت
[آخر از غوغای دلتنگیت میمیریم ما]
⊰᯽⊱┈──╌..🌻..╌──┈⊰᯽⊱
♥️کانال خودتون رو به دوستانتون معرفی کنید♥️
🌸
🌿
🍃 @deltekani
🍃
💐🍃🌿🌸🍃🌹
°•›🌷
﷽
لبریز از توام!
از نگاهت که می کشاند مرا تا وادی امن عشق...
آنجا که ندای فخلع نعلیک می آید،
وبایدکفش هارا بیرون بیاوریم...!
{°.. اینبار تو موسی من شدی، بخوان مرا به سرزمینِ طورِ چشم هایت.. °}
⊰᯽⊱┈──╌..🕊️..╌──┈⊰᯽⊱
•|هفته دفاع مقدس گرامی باد.|•
♥️کانال خودتون رو به دوستانتون معرفی کنید♥️
🌸
🌿
🍃 @deltekani
🍃
💐🍃🌿🌸🍃🌹
#برش_کتاب
#کاش_برگردی
#شهید_زکریا_شیری
این ناراحتی زکریا برای من قابل فهم بود؛ چون روی سربازهایش خیلی حساس بود. حتی یک دفترچه داشت که داخل آن اطلاعات کامل سربازها را نوشته بود. اینکه بچه کجا هستند، تحصیلاتشان چیست، وضعیت مالیشان چطور است، مشکلات خانوادگیشان چیست. همه اینها را به ریز در میآورد تا بداند با هر سرباز چطور باید سر حرف را باز کند و با آنها رفاقت داشته باشد.
🌸❤️🌸❤️🌸❤️🌸
برای سفارش کتاب به آیدی زیر مراجعه کنید
@aghigh1369
🤩😍از تخفیف ویژه نویسنده کتاب جانمونید رفقا😍🤩
♥️کانال خودتون رو به دوستانتون معرفی کنید♥️
🌸
🌿
🍃 @deltekani
🍃
💐🍃🌿🌸🍃🌹
#برش_کتاب
#سلیمانی_عزیز
🔺اسمش ناصر توبهایها بود؛ فرمانده یکی از گردانهای لشکر41 ثاراللّه(ع). قطع نخاع شده بود، بیحرکت افتاده بود کنج خانه. حاجی نزدیک عید میرفت اصفهان خانهاش. همینکه میرسید، به همسر ناصر میگفت: «توی این دو روزی که اینجام همه کارها با من.» اولازهمه حمام را آماده میکرد. ناصر را بغل میگرفت و میبرد حمام. سرش را شامپو میزد، بدنش را لیف و صابون میکرد، کمرش را کیسه میکشید. بعد هم تنش را حسابی با آب گرم میشست و با حوله خشک میکرد. آخرسر هم یکدست لباس جدیدی را که برای ناصر خریده بود تنش میکرد. خلاصه حسابی ترگلورگلش میکرد؛ درست مثل یک تازهداماد. این دوروزه نمیگذاشت خانم خانه پا توی آشپزخانه بگذارد. هر سه وعده غذا را خودش آماده میکرد. تازه یک وعده هم باروبندیل جمع میکردند و میرفتند توی دل طبیعت تا ناصر آبوهوایی عوض کند. آنجا هم همه کارها با حاج قاسم بود.
بعد دو روز راه میافتاد میرفت سمت کرمان، سمت روستای قنات ملک. میرفت خدمتگزار پدر و مادرش باشد.
🎙 راوی: حجتالاسلام سعادتنژاد
📚 منبع: سلیمانی عزیز، انتشارات حماسه یاران، ص 42
🔹کتاب #سلیمانی_عزیز
🔹خاطراتی جذاب و خواندنی از زندگی و رزم سردار شهید حاج قاسم سلیمانی + متن کامل #وصیت_نامه
🌸❤️🌸❤️🌸❤️🌸
برای سفارش کتاب به آیدی زیر مراجعه کنید
@aghigh1369
♥️کانال خودتون رو به دوستانتون معرفی کنید♥️
🌸
🌿
🍃 @deltekani
🍃
💐🍃🌿🌸🍃🌹
«یک شب نزدیکیهای اذان صبح خواب دیدم که حمید گفت: «خانوم خیلی دلم برات تنگ شده، پاشو بیا مزار» معمولاً عصرها به سر مزارش میرفتم، ولی آن روز صبح از خواب که بیدار شدم راهی گلزار شدم، همین که نشستم و گلها را روی سنگ مزار گذاشتم دختری آمد و با گریه من را بغل کرد....
🌸❤️🌸❤️🌸❤️🌸
ادامه داستان را در کتاب #یادت_باشد دنبال کنید...
میتونید این کتاب رو از طریق ایدی زیر تهیه کنید..
@aghigh1369
و از تخفیف ویژه #نویسنده_کتاب بهره مند بشید...
♥️کانال خودتون رو به دوستانتون معرفی کنید♥️
🌸
🌿
🍃 @deltekani
🍃
💐🍃🌿🌸🍃🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
↲شـهـیدانھ...🌱
.
.
از یک سو باید بمانیم که شهیـد آینده شویم و از دیگر سو باید شهیـد شویم تا آینده بماند . هم باید امروز شهیـد شویم تا فردا بماند و هم باید بمانیم تا فردا شهیـد نشود. عجب دردی، چه مےشد امروز شهیـد مےشدیم تا دوباره فردا شهـید شویم.
••شھـید رجـب بیگے••
♥️کانال خودتون رو به دوستانتون معرفی کنید♥️
🌸
🌿
🍃 @deltekani
🍃
💐🍃🌿🌸🍃🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 آمـــــــــــدنت را
جوانانی به انتظار نشستند
که اکنون پیر شده اند!!!!
و پیرانی که دیگر نیستند...
🍂 یا اباصــــــــــــــالح
جهــــــــــان در حـــــالِ
غــروب شــدن است!!!!
ای طلـوع هستی، بیــا!!
که آمدنت آرزوی ما شده...
#اللهــمعجـللـولیکالفــرج
♥️کانال خودتون رو به دوستانتون معرفی کنید♥️
🌸
🌿
🍃 @deltekani
🍃
💐🍃🌿🌸🍃🌹
#معرفی_کتاب
#علی_از_زبان_علی
مفهوم امامت را باید از آغاز درک نمود. و آغاز علی علیه السلام است... هم او که سرانجام نیز هست...
باید نامه تاریخ را خوب خواند، به خصوص آنجا که با اعتقادات و دین انسان گره میخورد. «علی از زبان علی» از دقیقترین و خواندنیترین زندگینامهها درباره امیرالمؤمنین علیه السلام است که نویسنده با استفاده از منابع دستاول و مطمئن شیعه و اهل سنت به نگارش آن پرداخته است...
شما اعضای گل کانال دلتکانی میتوانید این کتاب ارزشمند رو با قیمتی عالی سفارش بدید... فقط کافیه به آیدی زیر مراجعه کنید
@aghigh1369
♥️کانال خودتون رو به دوستانتون معرفی کنید♥️
🌸
🌿
🍃 @deltekani
🍃
💐🍃🌿🌸🍃🌹
#برش_کتاب
#علی_از_زبان_علی
روز دوشنبه نبوت بر رسول خدا صلیالله علیه و آله ابلاغ و آن حضرت به رسالت مبعوث شد و من صبح روز سهشنبه اسلام آوردم و ایمان خویش را به رسول خدا صلیالله علیه و آله اعلام کردم. از آن روز به بعد رسول خدا صلیالله علیه و آله به نماز میایستادند و من در سمت راست ایشان میایستادم و با آن حضرت نماز میخواندم در آن روزها هیچ مردی با آن حضرت همراه نبود، جز من. (به نقل از کتابهای تاریخ مدینه دمشق (اثر ابن عساکر) و مجمع الزوائد (اثر هیثمی) که از کتب اهل سنت هستند. ) (ص ۲۱)
♥️کانال خودتون رو به دوستانتون معرفی کنید♥️
🌸
🌿
🍃 @deltekani
🍃
💐🍃🌿🌸🍃🌹
⚘﷽⚘
⚘الســـــــــــــلام علیکــــــــ یامـولانا یا صـاحب الزمـان (عج)⚘
صبح که آغاز مےشود
همان حین که سلامم را به محضرتان عرض مےکنم
عطر حضورتان جان مےبخشد؛به روح خسته ام...
از هجران رویتان صاعقه اے در آسمان ابرے دلم فریاد مےکشد و ناگاه چشمانم مےبارند
گلهاےنرگسےکه برای استقبال از قدمهایتان خریده بودم
حال میان صفحات مفاتیح ام خشکیده اند...
در نبودنت بهارے نمےآید
وچشمهایم تا کار مےکنند خزان مےبینند
تا نیایے بهار را باور نخواهم کرد یا صاحب الزمان(عج)
هروقت غربت و تنهایے
به عمق استخوانم رسوخ میکند
آرام و بےصدا آرامشم دادهاے؛
آنقدر آرام
که حضورت را حس نکردم
مهربانِ لحظه هاےغفلتم
امید غریبان تنها
کجایے...؟!
در افق آرزوهایم
تنها♡أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج♡را میبینم...
#مولاےمهربانغزلهاےمنسلام
*#ما_ملت_امام_حسینیم*
♥️کانال خودتون رو به دوستانتون معرفی کنید♥️
🌸
🌿
🍃 @deltekani
🍃
💐🍃🌿🌸🍃🌹
#یادت_باشد
#کاش_برگردی
نویسنده کتاب کاش برگردی که قبلا با کتاب «یادت باشد» نگاهی عاشقانه به زندگی مدافعان حرم داشته است، این بار در کتاب «کاش برگردی» در نگاهی تازه، داستان زندگی یکی از شهدای مدافع حرم را از زبان مادر شهید به روایت می نشیند و در صفحات مختلف نکات تربیتی یک زندگی ساده را با روایتی داستانی و جذاب تقدیم خوانندگان می کند.
کتاب "یادت باشد" پنجره ای عاشقانه بود برای از خود گذشتن، و کتاب "کاش برگردی" پنجره ای مادرانه است برای از کجا آمدن. "کاش برگردی" روایت تربیت حمیدها و زکریاهای عصر ماست.
برای سفارش این دو کتاب ارزشمند به آیدی زیر مراجعه کنید...
@aghigh1369
♥️کانال خودتون رو به دوستانتون معرفی کنید♥️
🌸
🌿
🍃 @deltekani
🍃
💐🍃🌿🌸🍃🌹
*﷽*
#سلیمانی_عزیز
#خاطرات_سردار
حتی یک بار به چشم ندیدم ، نه جلیقه ضد گلوله میپوشید نه با ماشین ضد گلوله می آمد توی خط.
خمپاره آمد و خورد کنارش!
صاف صاف راه می رفت ، انگار نه انگار چیزی به زمین خورده!
بعد هم خونسرد نشست روی موتور. رفت تا وضعیت دشمن را شناسایی کند.
برای سفارش کتاب به ایدی زیر مراجعه کنید
@aghigh1369
#یاد_عزیزش_با_صلوات
♥️کانال خودتون رو به دوستانتون معرفی کنید♥️
🌸
🌿
🍃 @deltekani
🍃
💐🍃🌿🌸🍃🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آخرین حرف های #سردار... 💔
.
.
[خدایا برای دفاع از دینت
دویدم ، افتادم و بلند شدم ...]
.
.
خداوندا ...!
پاهایم سست است ، رمق ندارد ، جرات عبور از پلی که از جهنم عبور می کند ، ندارد ...
این پاها را در سنگرهای طولانی ، خمیده جمع کردم و در دفاع از دینت دویدم ، جهیدم ، خزیدم ، گریستم ، خندیدم و خنداندم و گریستم و گریاندم ؛
افتادم و بلند شدم .
امیدوارم آن جهیدن ها و خزیدن ها و به حرمت آن حریم ها ، آن ها را ببخشی ...
#ما _ ملت _ امام_ حسینیم
♥️کانال خودتون رو به دوستانتون معرفی کنید♥️
🌸
🌿
🍃 @deltekani
🍃
💐🍃🌿🌸🍃🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تجلیل رهبری از کتاب
#آب_هرگز_نمیمیرد
آب هرگز نمیمیرد خاطرات جانباز میرزامحمد سلگی از فرماندهان لشکر ۳۲ انصارالحسین که حمید حسام به رشته تحریر درآورده است.
🌸❤️🌸❤️🌸❤️🌸
برای سفارش کتاب ارزشمند اب هرگز نمیمیرد به ایدی زیر مراجعه کنید
@aghigh1369
🌸❤️🌸❤️🌸❤️🌸
♥️کانال خودتون رو به دوستانتون معرفی کنید♥️
🌸
🌿
🍃 @deltekani
🍃
💐🍃🌿🌸🍃🌹
سلام اقای مهربانم
جنس تنهایے تو🌿
از نخ بی مهری ماست❗️
#اللهمعجللولیکالفرج💔
♥️کانال خودتون رو به دوستانتون معرفی کنید♥️
🌸
🌿
🍃 @deltekani
🍃
💐🍃🌿🌸🍃🌹