eitaa logo
دلنوشته‌ای از دلی تنگ برای شهدا
714 دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
2.2هزار ویدیو
42 فایل
در هر زمان از شبانه روز که دلتان تنگ شد دلنوشته خود را برای ما بفرستید @amz_15
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 صلی الله علیک یا اباالفضل العباس ▪️ ماه به‌خون‌افتاده تا عکسی از رخسار ماه افتاد در آب رفت از جلال و هیبتش آیینه از تاب برداشت آب و بر لب آورد و فرو ریخت در حسرت یک بوسه‌اش خون شد دل آب پیچید در پایش که دست از او نشوید شد آب هم پابند آن گیسوی پُرتاب بگذاشت پا در علقمه دریای غیرت بگذشت تشنه از کنار آبْ مهتاب او تشنه رفت و تا قیامت آبِ ناکام در دل گرفته عکس آن دردانه را قاب ساقی به‌سوی تشنگان می‌رفت سرمست تا که به میخانه رساند بادۀ ناب مشکی پر از امید را بر دوش می‌برد آن شاه خوبان، شیر هَیجا، شمع احباب بارانی از تیر آمد اما او سپر شد می‌رفت در موج خطر بی ترس گرداب کی از هجوم شب‌پره ترسد عقابی پولاد کی می‌لرزد از غوغای سیماب هرگز نلرزد پشت کوه از لشکر کاه دریا نخواهد شد اسیر چنگ مرداب از تیرها با جانش استقبال می‌کرد تا که بَرد آبی سوی گل‌های بی‌تاب انداختند از پیکرش دست و نلرزید تنها امیدش را به دندان کرد قلاب آن مشک را چون طفل در آغوش می‌برد سقا صدف شد، مشکْ مروارید خوشاب تا که رساند قطرۀ آبی به اصغر شاید شود آن غنچۀ پژمرده شاداب در چشم او تصویری از لب‌های تشنه در گوش او بانگ «عمو بشتاب، بشتاب» پا تا سرش خون بود و فکر خیمه‌ها بود تا تشنه‌کامان را کند از آبْ سیراب دشت تنش شد بیشه‌ای از تیر دشمن خون دل او می‌چکید از چشم نُشّاب شد تیرها بال و پرش، در اوج می‌رفت تا آنکه شد تیری به‌سوی مشک پرتاب هم آب مشک و هم امیدش بر زمین ریخت شد جام ساقی خالی از آن دُرّ نایاب دیگر نه شوق راندن و نه پای رفتن درمانده و نومید شد ماه جهان‌تاب با هم یکی شد آب مشک و اشک عباس از مشک سقا بر زمین می‌ریخت خوناب شد بوسه‌گاه تیرها آن ماه خونین یک تیر هم زد بوسه بر آن چشم جذاب مرغ دلش یک‌باره پر زد تا مدینه چون روضه‌های فاطمیه دارد آداب از روضه‌های فاطمه می‌مرد اباالفضل هر بار حرفی مجتبی می‌زد از این باب می‌سوخت عمری از غم زهرا و حیدر شد بی‌قرارِ مادر آن محبوب احباب ناگاه دستی آمد و شق‌القمر کرد افتاد با صورت به خاک آن ماه محراب دستش جدا فرقش دوتا چشمش پر از خون در راه وصل دوست شد آماده اسباب ناگه پسر خواندش صدایی مهرپرور او دید مادر را به بیداری، نه در خواب آمد به ساحل کشتی پهلوگرفته از داغ دلبندش کشید آه جگرتاب پیچید بوی عطر یاس و سیب در دشت از خیمه‌ها می‌آمد آوای "عمو، آب" شد بار اول که صدا می‌زد: برادر ماه به‌خون‌افتاده را خورشید دریاب... ▪️▪️▪️؛ مولا به‌سوی خیمه‌ها برگشت تنها دیگر نه در تن تاب و نه در پاش پایاب پشتش شکست و باغ امیدش خزان شد بی چاره شد آن چارۀ خویشان و اصحاب از علقمه می‌آمد اما بی علمدار می‌آمد و از چشم او می‌رفت سیلاب زینب شود کم‌کم مهیای اسارت ای وای من از روضۀ خلخال و جَلباب ، مردادماه ۱۴۰۰ محرم‌الحرام ١۴۴۳ @dghjkb
▪️مادر آب کجایی پسرت آب نخورد ▪️پدر خاک کجایی پسرت خاک نشد 🏴 فرارسیدن تاسوعای حسینی محضر حضرت ولی عصر عج و همه داغداران مکتب حسینی تسلیت و تعزیت باد.. @dghjkb
🏴شب نهم: شب تاسوعا ستاره 34 ساله آسمان کربلا و بزرگ‌ترین یار و یاور حسین(علیه‌السلام) . عباس یعنی چهره درهم کشیده و این نام نشان از صلابت و توانمندی سقای کربلا دارد. او فرزند علی(علیه‌السلام) و برادر حسین(علیه‌السلام) بود، با این حال هرگز برادر خود را به نام صدا نزد. عباس(علیه‌السلام) این ادب و فروتنی را تا لحظه آخر بر خود واجب می‌دانست. او بهترین الگوی رشادت بود. زیرا پرچم‌دار سپاه بود و پرچم را به دست رشیدترین و شجاع‌ترین افراد لشگر می‌سپارند. او به اندازه‌ای محو یار شده بود که بر امواج دل‌انگیز آب روان، لب‌های خشکیده محبوب خود را در نظر آورد و داغ تشنگی را از یاد برد. رشادت، وفاداری و فروتنی عباس(علیه‌السلام) یکی دیگر از برگ‌های زرین عاشورا است که همه را به شگفتی واداشته است. منبع:gamenetyahoo.blogfa.com *بیتوته علیه‌السلام @dghjkb
مداحی_آنلاین_رباب_توی_خیمه_میخونه_لالایی_امیر_کرمانشاهی.mp3
9.21M
🔳 🌴رباب توی خیمه میخونه لالایی 🌴هنوز داره امید که با آب بیایی 🎤 بسیار دلنشین @dghjkb
▪️ علیه السلام: 🍃 حسین خون قلبش را در راه خدا بخشید تا بندگان را از جهالت و گمراهی نجات دهد. @dghjkb
◾️🏴مقام معظم رهبری: عاشورا پیام‌هایی و درس‌هایی دارد عاشورا درس می‌دهد که برای حفظ دین باید فداکاری کرد. درس می‌دهد که در راه قرآن از همه چیز باید گذشت درس می‌دهد که درمیدان نبرد حق و باطل کوچک و بزرگ زن و مرد، پیر و جوان شریف و وضیع و امام و رعیت با هم در یک صف قرار می‌گیرند. @dghjkb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️عصبانیت اینستاگرام از رجزخوانی «میثم مطیعی» 🔹اینستاگرام همسو با منافع رژیم صهیونیستی، صفحه میثم مطیعی از مداحان کشورمان را به دلیل رجزخوانی ضد رژیم آدم‌کش اسرائیل در شب چهارم محرم مسدود کرد. «علیه‌السلام»🏴 @dghjkb
▪️نهم محرم؛ روز تاسوعا معنای تاسوعا روز نهم محرم را، «‌تاسوعا‌» گویند. «‌تاسوعا‌» از ریشه «‌تسع‌» به معنای نُه و نهم می‌باشد. ولی شهرت این روز به دلیل وقایعی است که در روز نهم، از ماه محرم سال ۶۱ هجری قمری، در سرزمین کربلا روی داد. در روز تاسوعا به سال ۶۱ق. شمر با نامه‌ای از طرف عبیدالله بن زیاد، وارد کربلا شد که در آن از عمربن سعد خواسته شده بود یا در برخورد با امام حسین(ع) جدیت به خرج دهد و یا فرماندهی لشکر را به شمر واگذارد. عمر سعد از واگذاری فرماندهی به شمر خوداری کرد و آماده جنگ با امام حسین(ع) شد. با هجوم لشکریان در عصر این روز به خیمه‌گاه حضرت، امام(ع) با فرستادن برادرش عباس بن علی، از آنها خواست که شب را به آنها مهلت دهند. همچنین در تاسوعا، شمر امان نامه‌ای برای حضرت عباس و دیگر فرزندان ام البنین آورد، اما حضرت عباس نپذیرفت. به همین دلیل این روز در نزد شیعیان از اهمیت مذهبی برخوردار است. شیعیان تاسوعا را روز عباس(ع) به شمار می‌آورند و آن را مانند روز عاشورا گرامی داشته، به ذکر فضائل آن حضرت و سوگواری می‌پردازند. وقایع روز تاسوعا روز تاسوعا آخرین روزی است که امام حسین(ع) و یارانش شبانگاه آن را درک کرده‌اند و این روز به شب عاشورا پیوند خورده است. - ورود شمر به کربلا در پیش از ظهر روز نهم محرم -روز تاسوعا-، شمر بن ذی الجوشن به همراه چهارهزار نفر سپاهی به سرزمین کربلا وارد شد. او حامل نامه‌ای از سوی عبیدالله بن زیاد خطاب به عمر بن سعد بود که پس از رسیدن به کربلا، نامه را تقدیم پسر سعد کرد. در این نامه، ابن زیاد از او خواسته بود که یا امام حسین(ع) را مجبور به پذیرش بیعت کند و یا با او بجنگد. عبیدالله همچنین در این نامه عمر بن سعد را تهدید کرد که اگر چنانچه از فرمان او سرباز زند از لشکر کناره بگیرد و مسئولیت آن را به شمر بن ذی الجوشن واگذار نماید. ابن سعد با خواندن نامه، به شمر گفت: «‌امارت لشکر را به تو واگذار نخواهم کرد من در تو شایستگی این کار را نمی‌بینم پس خود این کار را به پایان خواهم رساند؛ تو فرمانده پیاده نظام لشکر باش.‌» - امان نامه برای فرزندان ام البنین (س) زمانی که شمر نامه ابن زیاد را -که خطاب به عمر بن سعد نوشته شده بود- از او می‌گرفت، به همراه عبدالله بن ابی المحل-برادرزاده ام البنین- از عبیدالله برای خواهرزادگان خود امان نامه خواستند. عبیدالله پیشنهاد آنها را پذیرفت. عبدالله بن ابی المحل امان نامه را به وسیله غلام خود -کزمان یا عرفان- به کربلا فرستاد او پس از ورود به کربلا متن امان نامه را برای فرزندان ام البنین (س) قرائت کرد؛ اما فرزندان ام البنین (س) مخالفت کردند. در روایتی دیگر آمده که شمر خود امان نامه را گرفته با خود به کربلا نزد عباس(ع) و برادرانش عبدالله و جعفر و عثمان فرزندان علی بن ابی طالب(ع) آورد. عباس(ع) و برادرانش در محضر اباعبدالله الحسین(ع) نشسته بودند و جواب شمر را نمی‌دادند امام(ع) به حضرت عباس(ع) فرمودند: «‌هر چند او فاسق است اما پاسخش را بده همانا او از دایی‌های شما است.‌» عباس و عبدالله و جعفر و عثمان فرزندان علی بن ابی طالب(ع) بیرون آمدند و گفتند: «‌چه می‌خواهی؟‌» شمر به آنها گفت: «‌ای خواهرزادگان من، شما در امان هستید من برای شما از عبیدالله امان گرفته‌ام »؛ اما عباس(ع) و برادرانش همگی گفتند: «‌خدا تو و امان تو را لعنت کند ما امان داشته باشیم و پسر دختر پیامبر(ص) امان نداشته باشد.‌» پس از رد امان نامه، به سپاه عمر بن سعد فرمان داده شد تا برای جنگ آماده شوند پس همگان سوار شدند در شامگاه پنجشنبه نهم محرم آماده نبرد با حسین(ع) و یارانش شدند. منبع : fa.wikishia.net *بیتوته @dghjkb
- آماده شدن برای جنگ در عصر روز نهم محرم الحرام تحرکات سپاه عمر سعد در صحرای کربلا افزایش یافت وعمر بن سعد خود را آماده جنگ با امام حسین(ع) کرد و به سپاهیانش فرمان داد تا برای جنگ آماده شوند. او در میان سپاهیان خود ندا در داد که: «‌یا خیل الله ارکبی و بالجنه ابشری؛‌ای لشکریان خدا! سوار شوید و به بهشت بشارت دهید.» کوفیان هم سوار شده، مهیای نبرد شدند.  هیاهو و سر و صدای لشکر بلند شد. امام(ع) در جلوی خیمه خویش نشسته بود و به شمشیر خود تکیه داده بود. خواهرش زینب (س) با شنیدن سر و صدای لشکر کوفه، به برادرش نزدیک شد و گفت: «‌برادرم آیا صداهایی را که نزدیک می‌شوند، می‌شنوید؟‌» امام(ع) سر را بلند کرد و فرمود: «‌من رسول خدا(ص) را در خواب دیدم که به من فرمود: تو [به زودی] نزد ما خواهی آمد.‌» امام(ع) به عباس(ع) فرمود: «‌ای عباس؛ جانم به فدایت؛ بر اسب خود بنشین و نزد آنها برو و بپرس که چه می‌خواهند و برای چه به پیش آمده‌اند؟‌» حضرت عباس(ع) با بیست سوار که زهیر بن قین و حبیب بن مظاهر هم از جمله آنان بودند نزد سپاه دشمن آمدند و پرسیدند: «‌چه رخ داده و چه می‌خواهید؟‌» گفتند: «‌فرمان امیر است که به شما بگوییم یا بیعت کنید و یا آماده کارزار شوید.‌» عباس(ع) گفت: «‌از جای خود حرکت نکنید تا نزد ابی عبدالله(ع) رفته و پیام شما را به عرض ایشان برسانم.‌» آنان پذیرفتند پس عباس(ع) به تنهایی نزد امام حسین(ع) آمد تا موضوع را به ایشان خبر دهد. امام(ع) به حضرت عباس(ع) فرمودند: «‌اگر می‌توانی آنها را راضی کن که جنگ را تا فردا به تأخیر اندازند و امشب را به ما مهلت دهند تا با خدای خود راز و نیاز کنیم و به درگاهش نماز بگزاریم خدا می‌داند که من به خاطر او نماز و تلاوت کتاب او را بسیار دوست می‌دارم.‌» - سخن امام(ع) در عصر تاسوعا درباره یارانش: أما بعد فإنّی لا أعلم أصحابا أوفی و لا خیرا من أصحابی، و لا أهل بیت أبرّ و لا أوصل من أهل بیتی (ترجمه: من یارانی بهتر و باوفاتر از اصحاب خودم سراغ ندارم و خویشاوندانی نیکوکارتر و به حقیقت نزدیک‌تر از خویشاوندان خود نمی‌شناسم.) در طول مدتی که عباس(ع) با امام(ع) مشغول گفتگو بود همراهان او ـ حبیب بن مظاهر و زهیر بن قین ـ هم از این فرصت استفاده کرده به گفتگو با سپاه عمر بن سعد پرداختند و آنان را از جنگ با امام حسین(ع) بر حذر می‌داشتند و در ضمن آنان را از پیشروی باز می‌داشتند. ابوالفضل العباس(ع) نزد سپاهیان دشمن بازگشت و درخواست امام(ع) را به اطلاع آنان رساند و از آنان آن شب را مهلت خواست. ابن سعد با مهلت یک شبه به امام حسین(ع) و یارانش موافقت نمود. در این روز خیمه‌های امام حسین(ع) و اهل بیت و یارانش محاصره گردید.    روایتی از امام جعفر صادق(ع) امام جعفر صادق (ع) در ضمن حدیثی، در توصیف این روز فرمودند: «‌تاسوعا یوم حوصر فیه الحسین(ع) و اصحابه بکربلاء و اجتمع علیه خیل اهل الشام و اناخوا علیه و فرح ابن مرجانه و عمر بن سعد بتواتر الخیل و کثرتها و استضعفوا فیه الحسین(ع) و اصحابه و ایقنوا انه لایاتی الحسین(ع) ناصر و لا یمده اهل العراق؛ تاسوعا روزی است که حسین(ع) و اصحاب او در کربلا محاصره شدند و سپاه شامی بر ضد آنان گرد هم آمدند. ابن زیاد و عمر بن سعد نیز از فراهم آمدن آن همه نیرو خوشحال شدند و آن روز حسین(ع) و یارانش را ناتوان شمردند و یقین کردند که دیگر برای او کمکی نخواهد رسید و عراقیان نیز او را پشتیبانی نخواهند کرد.‌   اهمیت روز تاسوعا شیعیان به دلیل وقایع روی داده در این روز، روز تاسوعا در نزد شیعیان از اهمیت بالایی برخوردار بوده، این روز را منتسب به قمر بنی هاشم عباس(ع) نیز می‌دانند، و این روز را بسان روز عاشورا گرامی داشته، در آن به سوگواری می‌پردازند. در ایران و بعضی از کشورهای اسلامی شیعی نشین، روز تاسوعا همچون روز عاشورا تعطیل رسمی بوده، در این روز نیز مراسم عزاداری و سوگواری باشکوه و مفصلی با راه‌اندازی هیات‌های عزاداری و دسته‌های سینه زنی و زنجیز زنی و... برگزار می‌شود. منبع : fa.wikishia.net *بیتوته @dghjkb
🏴🏴 هر گُلی زیباست اما یاس چیز دیگری ست در میان سنگ ها الماس چیز دیگری ست ما میان عمر خود خیلی برادر دیده ایم در وفاداری ولی عباس چیز دیگری‌ست.. @dghjkb
YEKNET_IR_zamine_shabe_moharram1399_mehdi_rasoulivvvvvvvvvvvv.mp3
7.53M
🔳 🌴رفتن یاران داد از غم تنهایی 🌴رفته است از دست پایان شکیبایی 🎤 بسیار دلنشین @dghjkb
رفتن تو می زند آذر به خیلی چیزها زل زده از روی تل خواهر به خیلی چیزها گفتی ابن‌الحیدرم آخر نمی‌دانی مگر می‌شود حب علی منجر به خیلی چیزها 🏴🏴🏴 ▪️شب شهادت سالار شهیدان ،حضرت اباعبدالله‌الحسین علیه‌السلام و هفتاد و دو تن یار وفادار ایشان ، محضر حضرت ولی‌عصر عج و همه عاشقان و شیفتگان مکتب حسینی تسلیت و تعزیت باد... 🏴 @dghjkb
🏴شب دهم: شب عاشورا شب حسین‌بن‌علی(علیه‌السلام) الگوی آزادگان جهان. شهامت، ایثار، بردباری، تسلیم، رضا، وفا، فروتنی، شجاعت و پایداری امواج اقیانوس بی منتهای حسین است. اگر این قیام چنین درون‌مایه ارزشمندی از فضایل انسانی را نداشت، این گونه بر پیشانی تاریخ نمی‌درخشید. عاشورا این گونه توانست حصار زمان و مکان را درهم شکند و تاریخ را درنوردد. منبع:gamenetyahoo.blogfa.com *بیتوته @dghjkb
🏴 علیه السلام: 🍀 خداى من! مرا با رحمتت بطلب تا به تو برسم و با نعمتت جذبم كن تا به تو روى آورم ... الإقبال(طبعة دار الكتب الإسلاميّة) صفحه 348 @dghjkb
🏴 بر گلستان ولایت تاختند،‎ 🏴 غنچه را با لاله پرپر ساختند، 🏴 غنچه زیرخاروخس افتاده بود،‎ 🏴 باغبان هم از نفس افتاده بود‎، 🏴 ظلم و طغیان و جنایت زاده شد 🏴 این چنین مزد رسالت داده شد @dghjkb
🏴 علیه السلام فرمود: 🍀 مَن کانَ عاشورا یَوم مُصیبَته و بُکائه جَعَلَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ یَومَ القیامَة، یَومَ فَرَحه وَسُروره 🍃 هر کس عاشورا را روز مصیبت و اندوه و گریه خود قرار دهد، خداوند روز قیامت را روز شادی و سرور او قرار می‌دهد. ▪️ بحار الانوار ج 44؛ ص 284 @dghjkb
▪️گاه‌شمار واقعه کربلا و روز دهم محرم 61 هجری: وقایع صبح تا غروب روز عاشورا طبق محاسبه مرحوم دکتر احمد بیرشک، واقعه کربلا به حساب گاه‌شماری شمسی روز  21 مهر سال 59 هجری شمسی بوده است. اذان صبح؛ 5:47 بامداد امام حسین بعد از نماز صبح برای اصحابش، سخنرانی و آن‌ها را به صبر و جهاد دعوت کرد. طرف مقابل نیز نماز را به امامت عمر سعد خواند و بعد از نماز صبح به آرایش سپاه و استقرار نیرو مشغول شدند.   6 صبح امام حسین دستور داد تا اطراف خیمه‌ها خندق بکنند و آن را با خاربوته‌ها پر کنند تا بعد آن را آتش بزنند و مانع از حمله سپاه از پشت سر بشوند.   7 صبح کمی بعد از طلوع آفتاب امام سوار بر شتری شد تا بهتر دیده شود. روبه‌روی سپاه کوفه رفت و با صدای بلند برای آن‌ها خطبه‌ای خواند. صفات و فضایل خودش و پدر و برادرش را یادآوری کرد و اینکه کوفیان به امام نامه نوشته‌اند. حتی چند نفر از سران سپاه کوفه را مخاطب قرار داد و از حجار بن ابجر و شبث ربعی پرسید که مگر آن‌ها او را دعوت نکرده‌اند؟ آن‌ها انکار کردند. امام نامه‌هایشان را به طرف آن‌ها پرتاب و خدا را شکر کرد که حجت را بر آن‌ها تمام کرده است. یکی از سران جبهه مقابل از امام پرسید چرا حکم ابن‌زیاد را نمی‌پذیرد و آن‌ها را از ننگ مقابله با پسر پیامبر نمی‌رهاند؟ اینجا امام آن جمله معروف‌شان را فرمودند: «الا و ان الدعی بن الدعی قد رکز بین اثنتین بین السلة و الذلة و هیهات مناالذلة ... فرد پستی که پسر فرد پست دیگری است، من را بین کشته شدن و قبول ذلت مجبور کرده. ذلت از ما دور است.» سخنرانی امام حدوداً نیم ساعت طول کشیده است.   8 صبح چند نفر از اصحاب خطاب به کوفیان سخنان مشابه امام گفتند؛ ازجمله بُرَیر که «سید القرآء» (آقای قرآن‌خوان‌ها)ی کوفه بود و زهیربن قین. بعد از سخنان زهیر و بریر، امام فریاد معروف «هل من ناصر ینصرنی» را سر داد. چند نفری دچار تردید شدند؛ از جمله حُر و فرد دیگری به نام ابوالشعثا و دو برادر که در گذشته عضو خوارج بودند.    9 صبح شمر به عمر سعد پرخاش کرد که چرا این‌قدر تعلل می‌کند؟ عمر سعد نخستین تیر را به سمت سپاه امام رها کرد و خطاب به لشکریانش فریاد زد: «نزد عبیدالله شهادت بدهید که من اولین تیر را رها کردم.» بعد از انداختن تیر توسط عمر سعد، کماندارهای لشکر کوفه همگی با هم شروع به تیراندازی کردند. امام به یارانش فرمودند: «این‌ها نماینده این قوم هستند. برای مرگی که چاره‌ای جز پذیرش آن نیست، آماده شوید.» چند نفر از سپاه امام در این تیرباران کشته شدند. (تعداد شهدا در حمله اول 50 نفر ذکر شده است.)     10 صبح بعد از تیراندازی، «یسار»، غلام «زیاد بن ابیه» و «سالم» غلام عبیدالله ابن‌زیاد از لشکر کوفه برای نبرد تن به تن ابتدای جنگ بیرون آمدند. عبدالله بن عمیر اجازه نبرد خواست. امام‌حسین نگاهی به او کرد و فرمود: «به گمانم حریف کشنده‌ای باشی»؛ عبدالله آن دو نفر را کشت، البته انگشتان دست چپش قطع شد. بعد از این نبرد تن به تن، حمله سراسری سپاه کوفه شروع شد. ابتدا حجار به جناح راست سپاه امام حسین حمله کرد؛ اما حبیب و یارانش در برابر او ایستادگی کردند. زانو به زمین زدند و با نیزه‌ها حمله را دفع کردند. همزمان شمر به جناح چپ سپاه امام‌ حمله برد. زهیر و یارانش به جنگ مهاجمان رفتند. خود شمر در این حمله زخم برداشت و بعد از عقب‌نشینی هر دو جناح کوفی، عمر سعد 500 تیرانداز فرستاد که دوباره سپاه امام را تیرباران کردند و در پی آن حملات، علاوه بر از پا درآمدن هر 23 اسب لشکریان امام تعدادی دیگر از اصحاب شهید شدند. الفتوح آن نفرات را 50 نفر و ابن‌شهرآشوب 38 نفر ذکر کرده است. اولین شهید، ابوالشعثا بود که هشت تیر انداخت و پنج نفر از دشمن را کشت. امام او را دعا کرد. گروهی از سپاه شمر خواستند از پشت سر به امام حمله کنند که زهیر و 10 نفر به آن‌ها حمله کردند.    11 صبح بعد از این حملات، امام‌ دستور تک‌تک به میدان رفتن را به یاران داد. اصحاب با هم قرار گذاشتند تا زنده‌اند نگذارند کسی از بنی‌هاشم به میدان برود. یکی از نخستین کسانی که کشته شد، پیرمرد زاهد، جناب بریر بود. مسلم بن عوسجه بعد از او کشته شد. حبیب بر سر بالین او رفت و گفت کاش می‌توانستم وصیت‌های تو را اجرا کنم. مسلم با دست امام حسین را نشان داد و گفت: وصیت من این مرد است. یک بار هم هفت نفر از اصحاب امام‌ در محاصره واقع شدند، حضرت عباس محاصره آن‌ها را شکست و نجات‌شان داد. منبع: صبح نو *پایگاه خبری_تحلیلی مشرق نیوز @dghjkb
اذان ظهر؛ ساعت 12:50 حبیب بن مظاهر موقع اذان ظهر شهید شد، چون که نوشته‌اند امام خطاب به اصحاب گفت یکی برود با عمر سعد مذاکره بکند و بخواهد برای نماز ظهر جنگ را متوقف کنیم. یکی از لشکر کوفه صدا زد: «نماز شما قبول نمی‌شود.» حبیب به او گفت: «ای حمار! فکر می‌کنی نماز شما قبول می‌شود و نماز پسر پیامبر(ص) قبول نمی‌شود؟» و به جنگ او رفت اما از سپاه کوفی به کمکش آمدند و حبیب شهید شد. امام از شهادت حبیب متاثر شد و برای نخستین‌بار در روز عاشورا گریست؛ رو به آسمان کرد و گفت: «خدایا رفتن جان خودم و دوستانم را به حساب تو می‌گذارم.»  امام‌ نماز را شکسته و به قاعده «نماز خوف» خواند. گروهی از اصحاب به امام‌ اقتدا کردند و بقیه به جنگ پرداختند. زهیر و سعیدبن عبدالله حنفی خودشان را سپر امام کردند. نوشته اند سعید بن عبدالله ۱۳ تیر و نیزه خورد و به شهادت رسید. در آخرین نفس از امام پرسید: «آیا وفا کردم؟»      ساعت 13   30 نفر از اصحاب امام تا وقت نماز زنده بودند و بعد از این ساعت شهید شدند. بعد از کشته شدن اصحاب، نوبت به بنی‌هاشم رسید. نخستین نفر، حضرت علی‌اکبر، پسر امام‌حسین بود. البته برخی عبدالله بن مسلم بن عقیل را نخستین شهید بنی‌هاشم می‌دانند که ظاهرا جناب عبدالله بن مسلم، به طرز ناجوانمردانه‌ای شهید شد. شهادت او بر جوانان بنی‌هاشم گران آمد، دسته‌جمعی بر اسب سوار شده و به دشمن حمله بردند. امام آن‌ها را آرام کرد و فرمود: «ای پسرعموهای من بر مرگ صبر کنید؛ به خدا پس از این هیچ خواری و ذلتی نخواهید دید.»      ساعت 14 عاقبت امام حسین و حضرت عباس تنها ماندند. عباس اجازه میدان خواست اما امام او را مامور رساندن آب به خیمه‌ها کرد. دشمن بین دو برادر فاصله انداخت. عباس دلاور در حالی که با شجاعت تمام سعی در آوردن مشک آب برای زنان و کودکان داشت در محاصره دشمن دو دستش قطع شده و با عمودی آهنین بر سرش زدند که از اسب بر زمین افتاد. اباعبدلله سراسیمه خود را بر پیکر قطعه‌قطعه برادر رساند. دشمن کمی به عقب رفت. امام برای دومین بار بعد از مرگ برادر عزیزش گریه کرد و فرمود: «اکنون دیگر پشتم شکست.»    ساعت ۱۵  امامبه طرف خیمه‌ها برگشت تا خداحافظی بکند. همچنین پیراهنش را پاره‌پاره کرد و پوشید تا بعدا در وقت غارت کردن توسط دشمن برهنه‌اش نکنند. وقت وداع با اهل بیت، کودک شیرخواره‌اش علی‌اصغر را به میدان برد تا او را سیراب کند که به تیر حرمله شهید شد. امام به میدان رفت اما کمتر کسی حاضر به مقابله با ایشان می‌شد. بعضی تیر می‌انداختند و بعضی از دور نیزه پرتاب می‌کردند. شمر و 10 نفر به مقابله امام آمدند. بعد از شهادت امام، بر پیکر مبارکش جای ۳۳ زخم نیزه و ۳۴زخم شمشیر شمرده شد. در مقاتل نوشته‌اند زمانی که امام در آستانه شهادت بود کسی جرات نمی‌کرد به سمت ایشان برود؛ اهل حرم از صدای اسب ایشان ذوالجناح متوجه شده و بیرون دویدند. کودکی به نام عبدالله بن حسن دوید و به طرف مقتل امام آمد؛ او را در بغل عمویش کشتند. امام ناراحت شدند و کوفیان را نفرین کردند: «خدایا باران آسمان و روییدنی زمین را از ایشان بگیر!»    اذان عصر؛ ساعت 16:06 وقت شهادت امام را وقت نماز عصر گفته‌اند. شمر میان کسان بانگ زد که «وای شما منتظر چیستید؟ مادرهایتان به عزایتان بنشینند، بکشیدش!» حمیدبن مسلم گوید: «در این حال سنان بن انس حمله برد و نیزه در قلب امامفروبرد...»    ساعت ۱۷  بعد از شهادت امام عده‌ای لباس‌های آن حضرت را غارت کردند که نوشته‌اند تمام این افراد بعدها به مرض‌های لاعلاج دچار شدند. غارت عمومی اموال امام حسین و همراهانش آغاز شد. عمر سعد ساعتی بعد دستور توقف غارت را داد و حتی نگهبانی برای خیمه‌ها گذاشت. یکی از شیعیان بصره به اسم سوید بن‌مطاع بعد از شهادت امام به کربلا رسید و برای دفاع از حرم امام جنگید تا شهید شد. نزدیک غروب آفتاب سر امام را جدا می‌کنند و به خولی می‌دهند تا همان شبانه برای ابن‌زیاد ببرد. بعد به دستور عمر سعد بر بدن مطهر امام و یارانش اسب می‌دوانند.   اذان مغرب؛ ساعت 18:49 درحالی که عمر سعد دستور نماز جماعت مغرب را می‌داده، سنان بن انس بین مردم می‌تاخته و رجز می‌خوانده که «افسار و رکاب اسب مرا باید از طلا بکنید؛ چرا که من بهترین مردمان را کشته‌ام!» منبع: صبح نو *پایگاه خبری_تحلیلی مشرق نیوز @dghjkb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وقتی که کافرها تورا تکفیر کردند سرنیزه ها خواب تورا تعبیر کردند ظهر است اما اسبها روی تن تو چندین هلال ماه را تصویر کردند 🏴 @dghjkb
🔺رهبر انقلاب: شمر امروز، نخست‌وزیرِ اسرائیل است. ما شمر را لعنت می‌کنیم، برای اینکه ریشه شمری عمل کردن را در دنیا بکنیم؛ ما یزید و عبیدالله را لعنت می‌کنیم، برای اینکه با حاکمیت یزیدی، حاکمیت ظلمِ به مؤمنین در دنیا مقابله کنیم. @dghjkb