eitaa logo
دلنوشته‌ای از دلی تنگ برای شهدا
714 دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
2.2هزار ویدیو
42 فایل
در هر زمان از شبانه روز که دلتان تنگ شد دلنوشته خود را برای ما بفرستید @amz_15
مشاهده در ایتا
دانلود
☘دعای کمیل از اون دعاهاییه که حال آدمو خوب میکنه.. ☘که گاهی میون دعا، یه عبارتی حرف اول آدمو میزنه،، @dghjkb
*کمیل کیست؟: کمیل بن زیاد بن نهیک نخعی از قبیله نخع، از تابعین اصحاب رسول خدا (ص) و از یاران خاص امام علی (ع) و امام حسن (ع) است. وی ۱۸ سال از عمر خود را در دوران رسول خدا (ص) سپری کرد. وی از جمله شیعیانی است که در روز‌های اول خلافت حضرت علی (ع) با او بیعت کرد و در جنگ‌های امام علی (ع)، از جمله صفین حضور داشت. او را صاحب سرّ امیرالمومنین (ع) نیز می‌دانند. کمیل از جمله ده نفری است که در زمان عثمان از کوفه به شام تبعید شدند. کمیل در سال ۸۲ق به دستور حجاج بن یوسف ثقفی کشته شد. *منبع دعای کمیل: منبع دعای کمیل کتاب مصباح المتهجد شیخ طوسی است. شیخ طوسی این دعا را به نام دعای خضر در ضمن اعمال ماه شعبان آورده است. وی می‌گوید: «روایت شده که کمیل بن زیاد نخعی امیرالمؤمنین (ع) را دید که در شب نیمه ماه شعبان در حال سجده این دعا را می‌خواند» سپس دعای مشهور کمیل را نقل می‌کند. سید بن طاووس در اقبال الاعمال، علامه مجلسی در زاد المعاد و کفعمی در ضمن اعمال نیمه شعبان این دعا را آورده‌اند. شیخ عباس قمی نیز در مفاتیح الجنان دعای کمیل را به نقل از مصباح المتهجد آورده است. علامه مجلسی دعای کمیل را بهترین دعا معرفی کرده است. (*باشگاه خبرنگاران) @dghjkb
دعای نورانی کمیل با درخواست از خداوند شروع شده و در ضمن آن به عوامل استجابت دعا و موانع آن اشاراتی شده و اینکه با اهمیت‌ترین و اساسی‌ترین درخواست‌های انسان از پروردگارش چه باید باشد. حضرت علی (ع) این دعا را با نام خداوند آغاز می‌کند و سپس در چند فقره، خداوند را به رحمت، قوت، جبروت، عزت، عظمت، سلطنت، ذات، اسماء، علم و نور الهی، قسم می‌دهد. سید بن طاووس در کتاب اقبال الاعمال بعد از اینکه کلام شیخ طوسی در مصباح المتهجد را می‌آورد، روایت دیگری را نقل می‌کند که کمیل بن زیاد می‌گوید: روزی با مولای خود، امام علی (ع) در مسجد بصره نشسته بودم و جمعی از اصحاب حضرت هم حضور داشتند. از حضرت سؤال شد که معنای این آیه که خدا می‌فرماید: «فِیهَا یفْرَقُ کلُّ أَمْرٍ حَکیمٍ» چیست؟ حضرت فرمودند: آن شب نیمه شعبان است. سوگند به کسی که جان علی در دست قدرت اوست هیچ بنده‌ای نیست جز اینکه تمام آنچه بر او از نیکی و بدی می‌گذرد، در شب نیمه شعبان برایش تقسیم می‌شود تا آخرسال او. هر بنده‌ای که آن شب را به عبادت احیا کند و دعای حضرت خضر را بخواند، دعای او مستجاب می‌شود. کمیل می‌گوید: وقتی که حضرت به منزل خود رفتند، وقت شب به خدمت آن بزرگوار رسیدم. حضرت فرمودند: برای چه کاری آمدی؟ عرض کردم به طلب دعای خضر آمده‌ام. امیرالمومنین فرمود:‌ای کمیل، اگر این دعا را حفظ کردی هر شب جمعه یا در هر ماه و یا سالی یکبار و یا لااقل در تمام عمر یک مرتبه بخوان تا امور تو کفایت شود. خداوند تو را یاری می‌کند، روزی تو زیاد می‌شود و البته از مغفرت هم محروم نخواهی شد.‌ای کمیل، مدتی که تو با ما مصاحب هستی، موجب شده که تو را به چنین نعمت و کرامتی سرافراز گردانم.‌ای کمیل بنویس: اللهم انی اسئلک برحمتک.... (*باشگاه خبرنگاران) @dghjkb
💠دعاي كميل را در شب نيمه شعبان فراموش نكنيم! بنا بر روايت «كميل» يار وفادار اميرالمؤمنين (عليه السّلام)، در جلسه‌اي يكي از ياران حضرت از ايشان درباره اين آيه شريفه سوره دخان «فيها يفرق كل أمر حكيم» سؤال كرد، ايشان نيز در تفسير شب قدر كه امور آدميان در آن مقدر مي‌شود به بيان اهميت شب نيمه شعبان پرداختند و به خصوص بر خواندن دعاي حضرت خضر (عليه ‌السّلام) در اين شب(شب نیمه شعبان) تاكيد كردند.   پس از اتمام جلسه و آنگاه كه كميل به منزل خود بازگشت، باز به نزد حضرت مراجعه كرد تا دعاي خضر را از ايشان فرا گيرد.حضرت نيز نخست او را امر به نوشتن كردند و آنگاه دعاي معروف كميل را براي او خواندند، و سرانجام او را به خواندن اين دعا در شب نيمه شعبان سفارش فرمودند.(2)   با گشت و گذاري در بوستان روايات رسيده از خاندان عصمت و طهارت عليهم السّلام هم بخشي از آن اسرار بر ما عيان مي شود و هم به دستور العمل‌هاي شفابخشي برمي‌خوريم كه خاندان عصمت عليهم السّلام آنها را براي رشد و بالندگي بشر به او تعليم كرده اند. (*منبع:fardanews) @dghjkb
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🌾یک نقس، 🌾یک جرعه، 🍂فقط یک نفس، زمزمه از دعای کمیل شب جمعه سنگرها، به گوش جان من بفرست... 🍃ای شهیدان،، من ، محتاج جرعه ای عشق هستم، جرعه ای از حیات آسمانی شما... 🍃محتاج آمین ملکوتی شما هستم... آمین گوی دعای من باشید.... @dghjkb
🔷«مهدی» روی تخت بیمارستان و در بیهوشی کامل «دعای کمیل» می خواند! 🔹آخرین باری که می خواست به جبهه برود، دلم بدجوری گرفته بود و شور می زد. اصلا دوست نداشتم برود. دنبال بهانه برای نگه داشتنش بودم. یادم به قول هفته پیشش افتاد. به ایشان گفتم: آقا مهدی! شما هفته پیش قول دادید که این هفته مرا دعای کمیل ببرید. خندید و جواب داد: «دعای کمیل مستحبه، اما جبهه واجب.» جوابی نداشتم. ساکش را برداشت و از بچه ها خداحافظی کرد و رفت. دلم شور می زد. قبل از رفتن، راضیه برایش خوانده بود: بابا آب داد دیگه شعار ما نیست؛ بابا جون داد، بابا خون داد... . مهدی ناراحتی من را که دید گفت: «نگران نباش من لایق این حرف ها نیستم.» اما من نگرانش بودم. هوای خانه برایم سنگین شده بود. بغض گلویم را می جوید. در حال خودم بودم  که زنگ در خانه خورد، مهدی بود. با خنده گفت: «صبح زود می روم، برگشتم تا قولی که به شما دادم عمل کنم!» 🔸به گزارش پایگاه اطلاع رسانی کنگره سرداران و 14600 شهید فارس خاطره فوق گزیده ای از خاطرات همسر شهید مهدی ظل انوار است. شهید مهدی ظل انوار در مدت زمان طولانی حضور در جبهه، مسولیت های مختلفی از جمله ریاست ستاد لشکر 19 فجر را بر عهده داشت. ایشان در دی ماه سال 1365 در سن 29 سالگی در عملیات کربلای 5 در کربلای شلمچه همراه با دو برادر خود به فیض عظمای شهادت رسیدند. شهید ظل انوار در عملیات بیت المقدس در جریان ماموریتی که به وی و چند تن از نیروهای زبده ی او محول شده بود در هنگام حفر سنگر در اثر اصابت ترکش به ناحیه ران و کتف به شدت مجروح شد و به بیمارستان دزفول منتقل شد. یکی از همراهان وقایع آن روز را این طور شرح می دهد: «عملیات بیت المقدس بود. آقا مهدی زیر رگبار تیر و ترکش، برای سرکشی از سنگرها می رفت. در همین حین گلوله توپی، در چند متری اش به زمین نشست و همچون قارچی سمی روی سر او و نیروهایش بازشد و صدها ترکش را بر سربچه ها ریخت. ترکش بزرگی از آن بغض ترکیده هم نصیب آقا مهدی شد. ترکش، کتف و بازوی راست مهدی را خرد و له کرده بود. در بیمارستان دزفول، پزشکان چاره ای جز قطع دست او ندیدند، اما شدت جراحات آقا مهدی را به تهران کشاند. پزشک ایشان تعریف می کرد: «همراه با تعدادی از پرستاران سریعا خود را به بالای سرش رساندیم. خون زیادی از او رفته و کاملا بی هوش بود؛ اما لبانش تکان می خورد. فکر کردیم هذیان می گوید. اما دقیق که شدیم، دیدیم رسا و شیرین، در بی هوشی دعای کمیل را زمزمه می کند.» *پایگاه تحلیلی‌خبری شیرازه @dghjkb
☘🌾☘ 🍃خدایا... بیامرز برایم آن گناهانی را که گناه را باز میدارند.... @dghjkb
🌷خاطره دعای کمیل و شهادت رفیق همرزم به قلم شهید «محمد قاسم پور» نوید شاهد البرز؛ شهید«محمدقاسم پور» که نام پدرش حسن» و مادرش«کبری» است در سال 1346، در تهران چشم به جهان گشود. وی تحصیلات خود را تا دوم دبیرستان ادامه داد و در حالیکه محصل بود به عنوان بسیجی پا به عرصه دفاع مقدس نهاد و در روزهای جنگ با دشمن زبون به جبهه مهران اعزام شد و در مصاف با بعثیان متجاوز به میهنش در هفدهم مرداد ماه 1362، به شهادت رسید. تربت پاک شهید در بهشت زهرای تهران نمادی از ایثار و استقامت در را وطن است. خاطره ای خودنگار از «شهید محمدقاسم پور» در دست داریم که در ادامه مطلب می خوانیم. «... هنوز هم این خاطره غم انگیز از یادم نرفته و مثل اینکه همیشه در جلوی چشمم است. آن شب بچه ها با هم جمع شده بودند و دعای کمیل می خواندند. محلی که نشسته بودیم سالن نیمه خواب یک مدرسه بود که پس از بمبارانهای متعدد تقریبا سالم مانده بود. صدای توپ و خمپاره یک لحظه قطع نمی شد. اما صدای «یا رب، ارحم ضعف بدنی» برادران صداهای انها را خنثی می کرد. اشک در چشمانمان جمع شده بود و ناله سرداده بودیم. ناگهان صدای مهیبی برخاست و سقف سالن فرو ریخت. مدت کمی بی هوش بودم. وقتی چشمانم را باز کردم دیدم که پاهایم زیر آوار مانده کمی به سمت چپ خم شدم. آنجایی که دوستم رضا قبل از خراب شدن سقف نشسته بود. چشمم به دوستم افتاد که از بدن او خون فوران می کرد. گفتم: رضا!... ولی تنها سخنی که از او شنیدم؛ صدای «الله و اکبر، خمینی رهبر» بود. چند لحظه بعد نفسش به شماره رفت و کمی بعد جان سپرد. اشک در چشمانم حلقه بست. رضا آن دوست صمیمی من به «لقا اله» پیوسته بود. صدای «اشهدا ان لا اله الاالله» یک لحظه قطع نمی شد. بعد از کمی دوباره بی هوش شدم و موقعی که چشم باز کردم تنها در بیمارستان بودم. » هفتم دی ماه 1361 منبع: پرونده فرهنگي شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنري @dghjkb
🌴شهید حجت اله چهاردولی دعای کمیل و توسل را از یاد نبرید چون امام زمان (عج ) سفارش نموده است. *نوید شاهد کرمانشاه @dghjkb
🔹دعای کمیل سوزناک! استاديوم آزادي تهران ، با ظرفيت دوازده هزار نفر از مجروحان شيميايي منطقه عمليات کربلاي 5 پر شده بود . من، مسئول بهداري، امداد گر ها، راننده هاي آمبولانس و .. جز آنان هستيم . در بين مجروحان ، کساني که داراي وضعيت وخيمي هستند ، براي اعزام به آلمان آماده مي شود . سراغ من هم آمدند : شما نير بايد به آلمان برويد . گفتم : من به آلمان نخواهم رفت ، مرا همين جا مداوا کنيد و به جاي من آقاي صالحي را که وضع بسيار وخيمي دارد ، به آلمان بفرستيد . وقتي آقاي صالحي مي خواست به آلمان اعزام شود ، به او گفتم اينقدر در عمليات ، مجروح به عقب انتقال دادي که حالا خودت را به آلمان انتقال دهند ! از بلند گوي استاديوم آزادي ، گلبانگ اذان مغرب در فضا طنين انداز شد و مرا براي امام جماعت فرا خواندند : جناب حجت الاسلام باقري ، حهت اقامه نماز جماعت به جايگاه . گوش هايم صدا را شنيد ولي چشم هايم چيزي نمي ديد . به اطرافيانم گفتم : با چشمان کور و بدن سوخته و … چگونه نماز جماعت بخوانم ؟ هر طوري که بود نماز جماعت را خواندم . دوباره صدايي از بلند گو پخش شد : رزمندگان عزيز ، مجروحين محترم ،؛ توجه بفرماييد ! بعد از تعقيبات نماز عشا ، دعاي کميل توسط حجت الاسلام باقري قرائت خواهد شد . از سوزش و درد به خود مي پيچيدم ! تاولهاي دست و پايم به خارش افتاده و چشمانم لبريز از قي بود ! حالا با اين وضع چگونه دعاي کميل بخوانم ! با چنين وضعي معلوم است که چه دعاي کميلي خواندم ! تا حدي بهبودي خود را باز يافته بودم که خبر شهادت آقاي صالحي را در آلمان شنيدم ! خبر بسيار دردناکي بود . رضا باقري مجموعه خاطرات فرشتگان نجات سايت ساجد @dghjkb