هدایت شده از میم. حا ( محمد حیدری)
نامهای برای بابا نوئل
سلام بابا نوئل
کریسمس مبارک باشه
شنیدهام که این شبها، سوار بر سورتمهات میشوی. با گزونهای افسانهای پرواز میکنی و برای کودکان هدیه میبری تا خوشحال باشند.
بابا نوئل عزیز، لطفا این شبها، بر فراز غزه پرواز نکن.
احتمالا سورتمه چوبی شما را با آن هواپیماهای آهنی که بر سرشان بمبهای فسفری میریزند، اشتباه میگیرند.
راستی اگر توانستی، و گذرت به غزه افتاد، رنگ لباستان را عوض کنید. آنها چشمشان عادت کرده به رنگ قرمز.
و در جعبههای کادو، برای آنها، نان و آب بگذار. و شادی و آزادی.
#میم_حا
@mim_ha_neveshte
۳ دی ۱۴۰۲
هدایت شده از میم. حا ( محمد حیدری)
قمارباز
شامگاه چهارشنبه، بیست و ششم اردیبهشت سال هزار و چهارصد، با خودم گفتم دیگر برای سیاست و اهل آن قمار نکنم. حرفهای سعید جلیلی در جلسهی انصرافش هم مزید بر علت تصمیم من شد. گفت مبادا به خاطر آدمهای سیاسی، آخرت خودمان را بر باد بدهیم.
قمار خطرناکی بود. گذاشتمش کنار. سیاست باشد برای اهل خودش. من هم به درس و کتابم برسم.
اما امروز...
از اول ثبتنام، دویدنهای مرتضایی راد را دیدم.
دویدن نه برای مقام و کسب قدرت، دویدن برای مردم.
دیدم چطور حرص میزند تا آدم دیگری بیاید برای مجلس. وقتی هیچ کسی نیامد، خودش پا به میدان گذاشت.
خوشم آمد. قمار باز است.
میداند مسئولیت چه وظیفه سنگینی است. سرشاخ شدن با حلقههای پول و قدرت را به جان خرید. بر خلاف خیلیهای دیگر...
خلاصه بگویم دنیا و آخرتاش را پای مردم قمار کرد.
پس میشود برای او ایستاد. میشود پای او قمار کرد.
حالا نوبت ماست.
او آمد، پول هیچ سرمایهداری را نپذیرفت.
آمد و میثاقنامه هیچ دار و دسته قَیِم مآبانه را امضا نکرد.
تهمت زدند و بنرش را به آتش کشیدند.
اما علی اصغر مرتضایی راد ایستاد. پس میتوان پای او ایستاد. میتوان پای او قمار کرد.
انگار وصف ما شده:
خُنُک آن قماربازی که بباخت آنچه بودش
بِنَماند هیچش اِلّا هوس قمار دیگر...
#علی_اصغر_مرتضایی_راد
کد انتخاباتی: ۳۴۹
#انتخابات
#میم_حا
@mim_ha_neveshte
۱۰ اسفند ۱۴۰۲