eitaa logo
دیده بان
974 دنبال‌کننده
19.3هزار عکس
8.9هزار ویدیو
5 فایل
گزارش اخبار سیاسی،اجتمایی،فرهنگی تبلیغی و بیشتر یاد و خاطره شهدای حرمی بنام ایران جهت ارتباط با ادمین @Dedehbanamol
مشاهده در ایتا
دانلود
💢 . ▪️سال ۱۳۶۶ گردان حمزه سیدالشهدا در غرب کشور برای عملیات نصر ۴ حضور داشتیم،یک روز قبل عملیات مشغول بررسی اوضاع و احوال و چگونگی جمع‌آوری و آماده شدن نیروها بودم که نگاهم به چشمه ای که در محوطه استقرار گردان بود افتاد چشمه ای که آب روان وزلال و کم عمق که رزمندگان از آن آب برای َشرب و استحمام و غیره استفاده می‌نمودند. . با توجه به بمباران هوايي شدید توسط دشمن بعثی *ناگهان دیدم کسی مرا به اسم از سمت چشمه صدا می زند اکبر اکبر صدا آشنا بود ديدم غلام داخل چشمه آب کم عمق در حال استحمام میباشد با صدای بلند فریاد زد م غلام غلام الان چه وقت شنا کردن، همه آماده حرکتند با صدای محزون و نازنینش گفت دارم غسل شهادت انجام میدم اکبر. گفتم این چشمه که کم عمقه،دیدم یه نگاهی به من انداخت گفت خدا تورو رسوند تا غسل شهادتم صحیح انجام بشه. گفتم چطور میخواهی غسل کنی؟ گفت من داخل آب دراز میکشم وشما پشتم را با پا لگد کن تا آب تمام اعضای بدنم راپوشش بده. اینکار رو انجام دادم و بدین‌ترتیب سردار شهید فلاح نژاد با آخرین غسل شهادت ، فردای آن روز در عملیات نصر ۴ به آرزوی دیرینه خود رسید . . 💠 @hafttapeh
🌊 ▫️ علی اکبرنژاد ... . 🏷یک شبی قبل از عملیات کربلای4 بود که فرماندهان تیپ ها و گردان های لشکر جمع شده بودند و قرار شد برویم بالای دکل و شناسایی دیدبانی از دکل داشته باشیم و مناطق مربوط به لشکر25کربلا را برای عملیات توجیه شویم شهید ماموریت سختی هم داشت و قرار بر این بود نیروها را بصورت هلی بورن یعنی با هلی کوپتر در پشت دشمن پیاده کنند.صبح آن روز دیدم دیگی را گرفته و آب گرم می کند و در حال انجام غسل است به شوخی به او گفتم دیگر وقت این کارها نیست. او در جواب گفت: (دیگر وقتش است) من خیلی توجه به حرفش نکردم که منظورش از این جمله چیست. با چهره ای شاد، گشاده و مزاح های آنچنانی تغییرات عجیبی در او ایجاد شده بود. با هم رفته بودیم بندر خرمشهر، دکلی بود و پایین آن نشسته بودیم و قرار بود به نوبت به بالای دکل برویم آتش دشمن هم به این طرف اروند شدید بود در نهایت من در نیمه راه دکل بودم به طرف بالا که چندین انفجار صورت گرفت و پایین را نگاه کردم و دیدم ترکش به خداداد و یکی از بچه های مخابرات اصابت کرد و به سرعت پایین آمدم دیدم خداداد در حال گفتن شهادتین خودش است و یک سلامی به آقا ابی عبدالله داد و با یک لبخندی و یک نگاه معصومانه ای که کرد، به شهادت رسید. . 💠 @hafttapeh