و عیدی ما کاش اجابت این دعا باشد!
دیمزن
دنیای یک مادر زائر نویسنده
https://eitaa.com/dimzan
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🌙 #قاب_ماندگار لحظه اقامه نماز عید سعید فطر به امامت رهبر انقلاب در مصلی امام خمینی
🔹 #جشن_بندگی
💻 Farsi.Khamenei.ir
25.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#روزنوشت_های_پیچائیل
#قسمت_نهم
به قلم فائضه غفارحدادی
به خوانش محمد صفرزاده
#دیمزن
دنیای یک مادر زائر نویسنده
https://eitaa.com/dimzan
چقدر کیف کردم از این پیام...
💔 پیام خانواده شهید زاهدی خطاب به آقا
🔰 رهبر عزیز
قربانی دادیم که بغض گلوگیرتان نشود. بأبی أنت و أمی و نفسی و أهلی و مالی
زن و فرزندانم و جانم هزاران بار فدای شما. آقاجان تمام تلاش شهیدمان این بود که غم به چهره شما ننشیند.
بغض شما ما را کشت.
دیمزن
دنیای یک مادر زائر نویسنده
https://eitaa.com/dimzan
سلام. فردای روز عیدتون مبارک😃
من تو اینستاگرام پنج شش سالی هست که روزی یک صفحه از قرآن رو می ذاشتم و برای یه آیه یا قسمتی از اون کامنت می نوشتم.
امسال قبل ماه برای بار چندم قران ختم شد و قرار شد بعد ماه رمضان استوری قرانی عوض بشه.
از امروز مدل جدید رو شروع کردم اونجا.
تصمیم گرفتم اینجا هم بذارم قران ها رو.
پس:
از امروز هر روز یک آیه رو می ذارم با کامنت خودم. 😊
خدا توفیق روزانه قران خواندن و تدبر و عمل به ایه هاشو به همه مون بده.
خدایا همه ی خود مصلح پندارانِ خرابکار را از خواب غفلت بیدار کن.
🤪
#تلنگرهای_قرآنی
دیمزن
دنیای یک مادر زائر نویسنده
https://eitaa.com/dimzan
29.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#روزنوشت_های_پیچائیل
#قسمت_دهم
به قلم فائضه غفارحدادی
به خوانش محمد صفرزاده
#دیمزن
دنیای یک مادر زائر نویسنده
https://ble.ir/dimzan
سلام. همچنان فردای روز عیدتون مبارک!😄
من یه چندماهی بود که تو اینستا هر روز یه عبارت از دعای مکارم اخلاق رو با ترجمه ی خودم!🤪 می ذاشتم. ماه شعبان شد مناجات شعبانیه و ماه رمضان شد ابوحمزه.
حالا دوباره برگشتیم به ادامه مکارم الاخلاق.
تصمیم گرفته ام شما رو هم شریک کنم.☺️🥰
سلام. همچنان فردای روز عیدتون مبارک!😂
خیلی ها سراغ پیچائیل رو گرفتند این مدت و گفتند دلشون براش تنگ شده.
تصمیم گرفتم گاهی ازش خبری بدم که ارتباط ها قطع نشه!
موافقید؟😃
روزنوشت های پیچائیل
بیست و سهِ یکِ سه
امروز لباس راحتی هایمان را پوشیدیم و پاهایمان را دراز کردیم و همگی یکصدا گفتیم:
"آخییییش! مهمونی تموم شد." تا پریشب که همه مهمانها بودند و داشتند زور آخرشان را برای عبادت می زدند و ما را به اضافه کاری انداخته بودند و دیروز هم مشغول پخش گیفت های مهمانی بودیم. چه ترافیکی شده بود در عرش. پک رمضان و دعاهای قنوت نماز می بردیم بالا و عیدی های تپل برمی گرداندیم توی حسابشان. طوری عیدی ها نامتناسب بود که صدای من پیچائیل را هم درآورد. هرچی ایستادم به چانه زدن که بابا این که یک صدم فلان دوست خدا عبادت نکرده تو این ماه. اصلا من شاهد بودم همه ش خواب بود! چرا جایزه اش شبیه فلانیه پس؟ می گفتن تو قنوت نماز عیدش یه نمه دلش چیز شد! حرف نباشه!" ضمنا گیفت های مردم غزه را به ما فرشته های معمولی ندادند. جرثاقیل ها بردند و حتی آنها هم به سختی افتادند در حمل شان. راستی یا حسگرهای من در این ده روزی که از ایران برگشته ام، نسبت به اسم ایران حساس شده اند یا واقعنی همه دنیا دارند از ایران حرف می زنند و واکنشی که قرار است به وحشیگری رژیم صهیونیستی نشان بدهد. البته بعد از سه ماه فجایع غزه کسی در وحشیگیری آنها شکی ندارد ولی کم کم باید در عقلشان شک کرد. بازی بازی با دم شیر هم بازی؟ چند روز پیش شنیدم زده چند تا سردار و سرباز ایرانی را توی کنسولگری ایران در سوریه شهید کرده!
چه گلهایی را هم زده. شب های قدر بوی خوششان همه جای عرش پیچیده بود. هرجا که تشییع می شدند، تجمع فرشته ها برای تبرک بالا می رفت. به من هم گفتند ببرم مشکل پیچاندنم را بمالم به پیکر شهدا بلکه خوب شوم. از آن بالا نگاه کردم دیدم هزاران نفری که روز قدس توی تهران برای راهپیمایی آمده بودند جزو تشییع کنندگان آنهایند و هر کس توی دلش حاجتی دارد. گفتم الان سرشان شلوغ است و بعدا مزاحمشان می شوم. اما در واقع پیچاندم و نرفتم! فکر کنم خیلی ضرر کرده ام. چون طوری این شهدا در دل ها اثر کرده اند که دیروز شنیدم رهبرشان هم موقع بردن اسمشان بغض کرده و فرمانده موشکی شان موقع حرف زدن از انتقام لبخند زده! دیشب خودم را رساندم گلزار شهدای اصفهان. فکر می کردم فقط خودم باشم و فرشتگان مقیم آنجا. اما قیامت بود. در حدیکه گفتم نکند از خستگی رمضان شب و روزم را گم کرده ام؟ نکند شب جمعه است؟ مردمی که تا دو هفته پیش اسم علی زاهدی را هم نشنیده بودند، نصف شبِ وسط هفته دورش جمع شده و دم روضه گرفته بودند. من که آخرش هم سر از کار مردم ایران درنیاوردم.
اما طوری به وجد آمدم که تصمیم گرفتم هر از چند گاهی دوباره درباره شان بنویسم.
عه عه عه ببین چه طوری روز تعطیلم را به نوشتن گذراندم ها. بروم دوش تسبیح بگیرم خستگی ام دربیاید.
فعلا.
#روزنوشت_های_پیچائیل
#قسمت_چهاردهم
#ویژه_عید_فطر
دیمزن
دنیای یک مادر زائر نویسنده
https://eitaa.com/dimzan