از امروز سعی می کنم نوشته های کوتاهی از زبان مردم شهری آشنا بنویسم
در اهمیت و ارزش رای درست دادن به جای غر زدن
منظورم رای دادن به کس خاصی نیست
هرکس بگردد نامزد اصلحش را پیدا کند.
دیمزن
دنیای یک مادر زائر نویسنده
https://eitaa.com/dimzan
https://ble.ir/dimzan
خانم غرغروی شماره ۱
هر تابستان که می رفت شمال، غر می زد. این برنامه همه بیست سال گذشته اش بود. عاشق ساحل بود. اما برای مردم عادی که ساحلی نمانده بود.
هر وزارتخانه و سازمان و اداره و سپاهی برای خودش یک قسمت ساحل را برداشته و نرده و فنس کشیده بود. انگار که دریا از اول به نام آنها سند خورده بودند. سهم مردم چند پارک ساحلی شلوغ بود. او دلش خلوتی و آرامش می خواست. که کنار دریا ساعت ها در سکوت بنشیند و فکر کند. چای بخورد و به صدای موج ها گوش بدهد. سه سال پیش قاطی شعارهای انتخاباتی نامزدهای ریاست جمهوری یک «آزادسازی حریم دریای خزر» به گوشش خورده بود. اما جدی اش نگرفته بود. از آن شعارهای رویایی وقت انتخابات زیاد شنیده می شد. با این حال به صاحب شعار رای داده بود و نامزدش منتخب هم شده بود. تابستان سال بعدش که شمال رفت چهارصد و بیست و چهار کیلومتر ساحل آزاد مال او بود. تا شصت متری حریم دریا را کسی حق نداشت اختصاصی کند و او می توانست هرجا که دوست دارد بنشیند و در سکوت چای بنوشد و به صدای موج ها گوش دهد.
می گفت: تازه فهمیدم که قدرت رای ام بیشتر از اثر غرهایم بوده.
این بار حواسم بیشتر به شعارها هست..
#رای_عزیز_من
#به_جای_غر_زدن
#رای_بدهیم
#عدالت_اجتماعی
#شهر_غرغروها🤪
#فائضه_غفارحدادی
دیمزن
دنیای یک مادر زائر نویسنده
https://eitaa.com/dimzan
https://ble.ir/dimzan
خدایا از شرک هایی که ناخواسته در افکار و اعمالم خزیده توبه می کنم.
شهادت می دهم که همه کاره، تویی!
#آیه_نوش
دیمزن
دنیای یک مادر زائر نویسنده
https://eitaa.com/dimzan
https://ble.ir/dimzan
#یک_قلپ_مکارم_الاخلاق
دیمزن
دنیای یک مادر زائر نویسنده
https://eitaa.com/dimzan
https://ble.ir/dimzan
خانم غرغروی شماره ۲
طرفدار پرسپولیس بود. نه از آن طرفدارهای معمولی که گوشه چشمی همان طور که موبایلش را چک می کند بازی های تیمش را هم دنبال کند. از آن ها که دو کیلو تخمه می گذاشت جلویش و به بازیکن ها و مربی دستور می داد و موقع گل خوردن تیمش، اشکش درمی آمد. همیشه دلش می خواست یک بار هم که شده برود روی سکوهای ورزشگاه و از نزدیک تیمش را تشویق کند و همیشه از این بابت که زنها چنین اجازه ای نداشتند غر می زد. غر، برنامه همه زندگی اش بود. تازه تازه از سال ۹۸ زمزمه های حضور زن ها در ورزشگاه به گوش می رسید که رئیس جمهور عوض شد. شنیده بود که رئیس جمهور جدید قرار است حتی توی پیاده رو ها دیوار بکشد و زن و مرد را توی خیابان از هم جدا کند. چه برسد به ورزشگاه.
پارسال که برای اولین بار بازی پرسپولیس و آلومینیوم اراک را از روی سکوی ورزشگاه آزادی تماشا می کرد، فهمید که درباره رئیس جمهور اشتباه می کرده و شعارهای واقعی و شایعات را از هم تشخیص نداده. خوشحال بود که بالاخره قدرت رای مردم توانسته بود او را به آرزویش برساند و از غر زدن نجات دهد.
#رای_عزیز_من
#به_جای_غر_زدن
#رای_بدهیم
#عدالت_جنسیتی
#شهر_غرغروها🫤
#فائضه_غفارحدادی
دیمزن
دنیای یک مادر زائر نویسنده
https://eitaa.com/dimzan
https://ble.ir/dimzan
مامانم عکس اولین خشکاله شو فرستاده برام...😍
چقدر خوشحال شدم.
شما هم شروع کنید.
آفتاب تابستون زود همه چی رو خشک می کنه.
یه قدم به زمین پاک و تغذیه مقوی دام و تولید زباله کمتر نزدیک شید.😊
#زنده_باد_مامان
#خشکاله
#زندگی_نگاری
#تجربه
دیمزن
دنیای یک مادر زائر نویسنده
https://eitaa.com/dimzan
https://ble.ir/dimzan
سلام از کنار بیتالله
امسال وقتی سفرم قطعی شد خبر رونمایی سفرنامه تان را هم دیدم دلم میخواست بخوانم ولی فرصت دیدار از نمایشگاه را هم نداشتم و تدارک سفر فرصتش را نداد در چمدان گذاشتم که اگر در مسیرها فرصتی شد تورق کنم ولی مثل اینکه فقط میخواست به خانه خدا برسد و امروز با خود بردم همراهم بود در طواف ونماز و......
زیارتتان قبول
خداوند چه پندهای گرانبهایی به شما می دهد!
مشکلش اینه ما پندپذیر نیستیم😔
دیمزن
دنیای یک مادر زائر نویسنده
https://eitaa.com/dimzan
https://ble.ir/dimzan
#یک_قلپ_مکارم_الاخلاق
دیمزن
دنیای یک مادر زائر نویسنده
https://eitaa.com/dimzan
https://ble.ir/dimzan
خانوم غرغروی شماره ۳
آن روز توی بوفه دانشگاه با همکلاسی اش درد دل می کرد. در واقع که داشت غر می زد. می گفت: کلی کار پروژه ای هست که می تواند انجام بدهد. اما تنها انگیزه اش از اینکه دنبال شغل ثابت و سازمانی می گردد این است که بعدا حقوق بازنشستگی داشته باشد. از پدرش گفت که هرماه به مادرش خرج خانه و بچه ها را می داده ولی از وقتی پیر شده بود و مغازه نمی رفت، خرجی هم نمی داد و مادرش برای نیازهای خودش و خانه مجبور بود کلی مقدمه بچیند و اصرار کند. دوستش پرسید: «خب چرا با درآمد پروژه هات خودتو بیمه زنان خانه دار نمی کنی؟» خنده اش گرفت. «مگه من خانه دارم؟ اصلا مگه من ازدواج کرده ام؟ اصلا مگه بیمه زنان خانه دار داریم؟» و به این فکر کرد که اگر مادرش یک حقوق بازنشستگی داشت این قدر اذیت نمی شد. دوستش کمی از آب پرتقال توی لیوانش را هورت کشید و گفت: "جدیدا دولت بیمه زنان خانه دار رو از حالت دکوری درآورده و برددش تو کف روستاها و کلی زن روستایی خانه دار رو هم بیمه کرده. به جز اون دانشجوها و دختران مجرد هم می تونند بیمه بشن. هم حقوق بازنشستگی داره و هم دفترچه درمانی."
توی دلش آفرین گفت. هم به دولت، هم به آنها که به این دولت رای داده بودند.
#رای_عزیز_من
#به_جای_غر_زدن
#رای_بده
#اهمیت_زنان_و_خانواده
#شهر_غرغروها🤪
#فائضه_غفارحدادی
دیمزن
دنیای یک مادر زائر نویسنده
https://eitaa.com/dimzan
https://ble.ir/dimzan