eitaa logo
دیمزن
1.8هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
395 ویدیو
14 فایل
دنیای یک مادر زائر نویسنده
مشاهده در ایتا
دانلود
سه شنبه ۶ تیر ۱۴۰۲ https://eitaa.com/dimzan
زدیم گور به گور شه ... حس عجیبی بود گفتم نکنه منو با سنگ جلو خودش ببینه خنده اش بگیره بگه این که 🤨😐 سه شنبه ۶ تیر ۱۴۰۲ https://eitaa.com/dimzan
خب دیگه شارژ موبایلم و خودم تمام شد . برای کل خانوم های کاروان همین دو پریز را نزدیک سقف چادر داریم اونم خرابه🤪 پس تا مدت نا معلومی شما رو به خدا میسپارم. از عرفه تون خوب استفاده کنید . سه شنبه ۶ تیر ۱۴۰۲ https://eitaa.com/dimzan
این نمیدونم چی بود دیگه 😃 سه شنبه ۶ تیر ۱۴۰۲ https://eitaa.com/dimzan
اخرین قطره اای شارژم را خرج فاش کردن سوتی خودم میکنم ! منظور از مینا ، سرزمین منا است !😁 من فکر کردن ارتقا یافته ی دیوار نوشته های اسپری مشکی روی دیوار مینا ایناس 🤪 سه شنبه ۶ تیر ۱۴۰۲ https://eitaa.com/dimzan
عید قربان برما مبارک برشما فردا ! اولین باری بود عید قربان به اسم خودم کسی قربونی کرده😉🐏 شارژ ۳۰ درصد به زور چهارشنبه ۷ تیر ۱۴۰۲ https://eitaa.com/dimzan
کینگ سلمان بهمون رسیده🤪 چهارشنبه ۷ تیر ۱۴۰۲ https://eitaa.com/dimzan
اعمال روز عید قربان در منا😬 چهارشنبه ۷ تیر ۱۴۰۲ https://eitaa.com/dimzan
از اعمال عید قربان دعای ندبه است میدانم که همینجایی چهارشنبه ۷ تیر ۱۴۰۲ https://eitaa.com/dimzan
همچنان دود از کنده بلند میشه🤪 چهارشنبه ۷ تیر ۱۴۰۲ https://eitaa.com/dimzan
پیام دوست قدیمی ام که ساکن آمریکاست من همچنان در خدمت ملت شهید پرور چه در داخل چه در خارجه هستم 😈 چهارشنبه ۷ تیر ۱۴۰۲ https://eitaa.com/dimzan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حاج خانوم های مسن کناری ام پنکه مو گرفتن چراغشو روشن کردن جالبه من نمیدونستم چراغ هم داره . ولی همچنان تکنولوژی نسل اونا بیشتر جواب میده 🥲 چهارشنبه ۷ تیر ۱۴۰۲ https://eitaa.com/dimzan
عید قربان سالگرد شهادت شهدای مناست امسال که با بابا نفسی ارتباطم بیشتر شده بود یک حس دیگری به شهدای منا داشتم ولی این که شب شهادتشان برم از توی قتلگاهشان رد بشوم حال دیگری بود . چهارشنبه ۷ تیر ۱۴۰۲ https://eitaa.com/dimzan
برای آشنایی بیشتر با فاجعه چهارشنبه ۷ تیر ۱۴۰۲ https://eitaa.com/dimzan
از این تابلو که عکس میگرفتم یه اقای سیاه پوستی ایستاده بود و نگاه می کرد . کلی تشویق وتاییدم کرد! پنجشنبه ۸ تیر ۱۴۰۲ https://eitaa.com/dimzan
حاجی ها باید سه شب در منا بمانند اما روزها در اختیار خودشان هستند فقط یادشان نرود بین طلوع آفتاب تا مغرب سنگ هایشان را بزنند. بعضی از این روزها برای برگشت به مکه و انجام بقیه اعمال استفاده میکنند بقیه اعمال شامل یک طواف واجب و نمازش سعی صفا و مروه و یک طواف نساء و نمازش پنجشنبه ۸ تیر ۱۴۰۲ https://eitaa.com/dimzan
تعداد روندگان زیا بود و ماشین کم شده بود سرگردنه یک مسیر مستقیم را نفری ۱۰۰ ریال میخواستند (حدود یک ملیون و چهارصد تومن ) در صورتی که این مسیر قبل از ایام تشریق ده ریال بود ان هم کل ماشین پنج شنبه ۸ تیر ۱۴۰۲ https://eitaa.com/dimzan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سعی صفا و مروه با این جمعیت از طواف با این همه جمعیت عکس و فیلم نگرفتم پنج شنبه ۸ تیر ۱۴۰۲ https://eitaa.com/dimzan
شغل با صفایی داشت غبار از صفا می زدود پنج شنبه ۸ تیر ۱۴۰۲ https://eitaa.com/dimzan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
طواف نساء را بلافاصله بعد از نماز ظهر رفتم این خلوتی در این ایام چیزی شبیه معجزه است . پنج شنبه ۸ تیر ۱۴۰۲ https://eitaa.com/dimzan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
طواف واجب را اگر مقدور بود باید بین مقام ابراهیم و دیوار کعبه انجام داد لطف خدا توانستم . پنج شنبه ۸ تیر ۱۴۰۲ https://eitaa.com/dimzan
دو روز ما مکه نبودیما کبوترا جامونو گرفتن پنج شنبه ۸ تیر ۱۴۰۲ https://eitaa.com/dimzan
پیاده از حرم برگشتیم هتل مثل همه ی زائران دیگه پنج شنبه ۸ تیر ۱۴۰۲ https://eitaa.com/dimzan
باید قبل از غروب خودمان را میرساندیم جمرات برای شیطان زنی از در هتل تا جمرات ۴۵ دقیقه راه بود به سختی تاکسی گیر آوردیم ولی نیم ساعت بعدش انقدر ترافیک شد که دیدیم نمیرسیم پیاده شدیم و چون تاکسی مسیر دیگه ای رو انتخاب کرده بود دوباره ۴۵ دقیقه پیاده روی کردیم تا رسیدیم . جمرات قیامت بود . قیامت واقعی ها . ما هم دم غروب رسیده بودیم . وقت داشت تمام می شد . از همسرم جدا شدم . احساس کردم دوتایی باشیم وقت بیشتری گرفته می شود. از عمق جانم می دویدم برای اجرای حکم الهی . حس سبکی خوبی داشتم. انگار روی ابرها میرفتم . و جمعیت برایم شکافته می شد. در سریع ترین رکورد گینس هر ۷ سنگ را زدم . آنقدر محکم که دستم از کتف درد گرفت. سومی که تمام شد اخرین دقائق غروب بود. خسته بودم ،له ،عرق ریز ، سرخ... ولی شاد ،سبک، پر از شعف... و چه حالی چه حالی ... اشک کمترین غلیان احساس آن لحظه بود . پنج شنبه ۸ تیر ۱۴۰۲ https://eitaa.com/dimzan