یا مُقلِّبَ القُلوُب
(( انقلابِ ما انفجارِ نور بود ))
#امام_خمینی_ره
این سروده را تقدیم به زنان و مردان آزاده وطنم، ایرانِ اسلامی، خصوصاً بزرگواران گروه میکنم
مژده آزادی
ظلمتِ شب سایه بر میهن زده
خستگی بر کوچه ها دامن زده
آن زمانِ پر نفاق و پر ستم
ظلم نامردانِ همرنگِ دُژَم
قلبِ ملت از پلیدی خسته بود
مرغ آزادی دو بالَش بسته بود
دیوِ شب با دستِ خون آلودِ کین
میگرفت جان از تنِ اهلِ یقین
چون کویرِ تشنه ی بی آب بود
مَردُمان را چشمها در خواب بود
تاجداران غرقه در عیش و شعف
عاشقان بِنهاده جانها را به کف
سفره ی بیچارگان خالی زِنان
مرغ و ماهی بر سرِ خانِ شَهان
در چنین دنیای پُر رنج و مَلال
ناگه آمد پیک موسایی خِصال
پیرِ فرزانه چو بگذاشت قَدم
خاک میهن گشت چون باغِ اِرَم
از دَمِ گرمِ مسیحاییِ او
عشق و امّیدی به دلها کرد رو
مژده ی آزادگی بر خلق گفت
تا تحقّق بخشَد این وعده، نَخُفت
چونکه در ملت شهامت ریشه کرد
پیرِ مرشد با خود این اندیشه کرد،
"دست ناپاکانِ دون، کوتَه کنم"
"راحت این مردم، زِ ظلمِ شَه کنم"
"پس به امّیدِ خداوندِ کریم"
"گفت،بسم الله الرحمن الرحیم"
دست در دستش نهاده ملتی
بی هراس از نُطقِ هر پس فطرتی
خانه ی مستضعفان پر نور شد
سینه ی خسته دلان مسرور شد
خونِ بس مرد و زن و پیرو جوان
ریختند از بهرِ استقلالِمان
روزِ جمهوریّ اسلامی رسید
قصه ها از قلب مردم پَر کشید
مرغ آزادی دو بالش باز شد
پیرِ ما با ملتی همراز شد
صد هزاران حیف، کان ابر کَرَم
عاشقان را بَرد در اندوه و غم
مرغ روحش سوی حق پرواز کرد
زندگی را در جَنان آغاز کرد
این اَمانت داد دست دیگری
تا زِ بعدَش او نماید رهبری
رهبری نیکوسرشت و خوش مرام
با حضورش این امانت با دوام
بار الها، از گزندش دور دار
تا بماند انقلابش پایدار
بر زبانِ الکنِ#سلما نِگر
خاطراتِ روزهای شورو شَر
۱۳۸۱/۱۱/۱۳
✍#سیمین_سلطانیان
#سلما
🔊 کانال خبری دیزان 🔊
https://eitaa.com/dizanian