بیا تا رفتگان را یاد آریم
ز هجر رویشان از دیده باریم
نباشد در مروت تا زِ آنها
به دفتر نامی و خطّی نیاریم
زمانی بوده اند در بینِ ماها
ولی حالا بَر ایشان داغداریم
میان این گُهَرهایِ مسافر
زنان و بس جوان و پیر داریم
یکی مادر، پدر، خواهر، برادر
و نیکوسیرتان چون شیر داریم
به چندین چهره چون کردم نظاره
به خود گفتم، بیا تا خون بباریم
جوانانِ برومندِ دیارَم .......!
که رُخ در خاک کردید، غصّه داریم!😔
نمیدانم چرا اکنون که هستیم،
نَه دلتنگ هَمیم، نَه بیقَراریم!
چرا باید که حتماً تا بمیریم،؟
وَز آن پس یکدِگر را یاد آریم؟
برای شادی ارواح ایشان
به نغمه، سوره حَمدی بَر آریم...
برای خفتگانِ سردو خاموش
بِخوان #سلما، دگر طاقت نداریم😔💔
بداهه ای تقدیم به مسافران و عزیزان آسمانی، و گذشتگان این جمع،
روحشان شاد و یادشان همواره در دلها گرامی
۱۴۰۱/۱۱/۷ جمعه
ساعت ۲۱/۳۴ دقیقه
#سیمین_سلطانیان
#سلما
🔊 کانال خبری دیزان 🔊
https://eitaa.com/dizanian
بنام یکتای بی همتا
مثنوی بمناسبت میلاد با سعادت مولی الموحدین، امیر المومنین، علی (ع)، و روز پدر، تقدیم به تمام پدران عزیز
خدای ما نخستین رهبر ما
که در فطرت نهاد اینگونه مأوا
پیمبر را فرستاد از ترحّم
نگردد خلقِ او در راهِ دین گُم
علی، اوّل امام شیعیان است
بهین مولا به مخلوق جهان است
پدر باشد ز بعدش، هادیِّ ما
و مادر مهربان، مرشِد، مصفّا
پدر باشد ستونِ خانواده
خدا این حکم را بر ما نهاده
کسی چون او نباشد یارو یاور
بجز مادر، که او هم هست، رهبر
پدر یعنی یگانه پشتوانه
پدر یعنی چراغِ اهل خانه
هر آنکَس تا به هِجرش مبتلا شد
به دردِ خانِمانسوز آشِنا شد
بِدو حرمت، رعایت کن برادر
دو دستش بوسه زن، ای جانِ خواهر
چه رنجی بَهر تو بر جان خریده
به دوران زحمتت، بی حَد کشیده
روا نَبوَد که حتّی اُف بر آری
بدین گونه دلش در رنج آری
به سرما و به گرما، در تَقَلّا
به کَسبِ لقمه نانی پاک و اعلا
ندیده روزِ خوش در زندگانی
هماره در تَعَب بود از جوانی
زمانی چهره اش شاداب باشد!...
که بیند خانه اش آباد باشد
پسر را چون کند داماد، شاد است
بر او خوشبختی اش، اینجا مُراد است
دل از دختر نخواهد بشکند او
به غمزه میکِشد دستش به گیسو
و میداند که دختر ناز دارد
برای بابِ خود بَس راز دارد
چو دختر در لباس بَخت بیند
به مژگانش نمِ شادی نشیند
به لب دارد دعای نیک بختیش
نماید بدرقه با حالِ تشویش
چو او را بر خدای خویش بسپارد، (سکون ر)
دلش محکم شدو شکرانه بگذارد،
(سکون ر)
پشیمان آنکه او را دل بیازُرد
شکسته حرمتش، گاهی دل افسُرد
به واللهِ نیابی چون پدر پُشت
مکن بد تا نگزّی زانپَس انگُشت
پدر مادر، دو دُرِّ بی بدیلند
گرانمایه ترین هدیهِ، اصیلند
سراسر مهرشان بی حدّو مقدار
بدونِ اندکی مزدو طلبکار
نباشد در جهان کَس همچو بابا
به روز سختی و روزِ مبادا
چُنین گوهر کجا باشد، عزیزان،؟
مشو غافِل ز روزِ حَشرو میزان
اجل چون بر رِسد، مهلت دِگر نیست
به دست آوردن دل، کارگر نیست
زمانِ بودَنَش قدرش بدانیم ۱
به دلجویی ز او غافل نمانیم
اگر شد آسمانی، نوحه خوانیم
برای شادیش، قرآن بخوانیم
به حمدو سوره ای یادَش نماییم
به خیراتی، دعایی، فائق آییم
خداوندا، ببخش اموات مارا
پدرها و جمیعِ رفتگان را
((از این جمعِ عزیز و پاک و محبوب
پدرهایی رسیده، نزدَت ای خوب))
((جمیعاً روحشان را شاد گردان
به جنّت خانه شان آباد گردان))
((به مولایم علی حظی بر ایشان
بفرما تا شوند خوشحال و شادان))
بهشتی کن که ایشان مومنانند
به فرزندانشان فخرِ زمانند
سیه روییم، اگر کردیم اِحمال ۲
تورا جان علی بخشا تو این حال
پدر جان، بودِ #سلما، بودنِ تُست
چو خون اندر رگم، آسودنِ تست
۱_قدرِ پدر
۲کوتاهی در حقِ پدر
بداهه و پیشکشی از طرف بنده سراپا تقصیر، خدمت تمام پدران عزیز، خصوصاً پدرانی که از بین ما پر کشیده و به جنت الاعلی رسیدند
سه شنبه ۱۴۰۱/۱۱/۱۱
✍#سیمین_سلطانیان
#سلما
🔊 کانال خبری دیزان 🔊
https://eitaa.com/dizanian
به نامِ الله پاسدار حرمت خون شهیدان
مثنوی زیر را تقدیم میکنم به تمام عزیزان انقلابی، همچنین هدیه به ارواح پاک شهیدانِ انقلاب اسلامی ایران
به امید مقبول افتادن
جلوه ی بهمن
دوباره ماه بهمن جلوه گر شد
گذشته در خیالم، بارور شد
دوباره خاطراتِ تلخ و شیرین
از آن فریادهای شاد و غمگین
تجلّی کرده در افکارم امروز
جوانمردیِّ فرزندانِ دیروز
کنم یاد از جوانانی دلاور
که بُگذشتند از جان، پای تا سر
به پای میهن و دین و نوامیس
ندادند دست در دستان ابلیس
لباس رزم را بر تن نمودند
چو سیلِ پُر تلاطم رَه گشودند
چو رودی پر خروش از ره رسیدند
بساط ظلم را یکباره چیدند
میان کوچه ها با مُشت خالی
و حتّی با همه بشکسته بالی
ز فریاد و شعار مرگ بر "شاه"
شد از تختش نگون، ابلیس ناگاه
چُنان وحشت به جانش چنگ انداخت
به فکر حیله های تازه پرداخت
گهی نیرنگ بر سَر پرورانده
و گاهی مومنین بیگانه خوانده
در این هنگامه آن فرزانه رهبر
که فرزند است بر زهرای اطهر
ز ره آمد، وَ جانها تازه گردید
حضورش در جهان آوازه گردید
بهشتیّ و مطّهر، هم رجایی
همان مردان یکرنگ و خدایی
مفتح، باهنر، آن پیشگامان
به همراه خمینی، شیرِ میدان
بهشت فاطمه، شوری دگر داشت ۱
که خاکش، گام رهبر را به سر داشت
قدمگاه نخستَش بر شهیدان
کَز اول بسته با او عهد و پیمان
همانجا مشت خود کوبید بر ظلم
از آنجا شد شروع تکبیرِ مردم
صدایِ دلکشِ الله اکبر
که مارا مثل تاجی بود بر سر
گُلِ لبها زِ استقلال پر بود
و آزادی نشانِ مردِ حُر بود
چو جمهوری اسلامی بنا شد
زِ خاکر هر شهیدی لاله وا شد
"به خونِ سرخِ آن آلاله سوگند"
"به روحِ رهبرِ فرزانه سوگند"
"به ارواحِ شهیدانِ خدایی"
"به آن یارانِ فصلِ آشنایی"
"به آهِ آن جوان از دست داده"
"بخونِ آن شهیدِ پاک و ساده"
که هستیم ما بسیجی، یارِ رهبر
اگر فرمان دهد یکبارِ دیگر
شویم از جان و از دل یاورِ او
شویم همسنگرانِ سنگرِ او
بسوی خصمِ بد اندیش تازیم
زِ اجسادِ خبیثان، پُشته سازیم
اگر قابل بُوَد #سلما، بسیجی ست
بسوی دشمنان، چون r p g ست ۲
۱_بهشتِ فاطمه= بهشت زهرا
۲_آر پی جی=سِلاحِ جنگی
سروده شد، در تاریخ:
۱۳۸۲/۱۱/۱۳
#سیمین_سلطانیان
#سلما
🔊 کانال خبری دیزان 🔊
https://eitaa.com/dizanian
یا مُقلِّبَ القُلوُب
(( انقلابِ ما انفجارِ نور بود ))
#امام_خمینی_ره
این سروده را تقدیم به زنان و مردان آزاده وطنم، ایرانِ اسلامی، خصوصاً بزرگواران گروه میکنم
مژده آزادی
ظلمتِ شب سایه بر میهن زده
خستگی بر کوچه ها دامن زده
آن زمانِ پر نفاق و پر ستم
ظلم نامردانِ همرنگِ دُژَم
قلبِ ملت از پلیدی خسته بود
مرغ آزادی دو بالَش بسته بود
دیوِ شب با دستِ خون آلودِ کین
میگرفت جان از تنِ اهلِ یقین
چون کویرِ تشنه ی بی آب بود
مَردُمان را چشمها در خواب بود
تاجداران غرقه در عیش و شعف
عاشقان بِنهاده جانها را به کف
سفره ی بیچارگان خالی زِنان
مرغ و ماهی بر سرِ خانِ شَهان
در چنین دنیای پُر رنج و مَلال
ناگه آمد پیک موسایی خِصال
پیرِ فرزانه چو بگذاشت قَدم
خاک میهن گشت چون باغِ اِرَم
از دَمِ گرمِ مسیحاییِ او
عشق و امّیدی به دلها کرد رو
مژده ی آزادگی بر خلق گفت
تا تحقّق بخشَد این وعده، نَخُفت
چونکه در ملت شهامت ریشه کرد
پیرِ مرشد با خود این اندیشه کرد،
"دست ناپاکانِ دون، کوتَه کنم"
"راحت این مردم، زِ ظلمِ شَه کنم"
"پس به امّیدِ خداوندِ کریم"
"گفت،بسم الله الرحمن الرحیم"
دست در دستش نهاده ملتی
بی هراس از نُطقِ هر پس فطرتی
خانه ی مستضعفان پر نور شد
سینه ی خسته دلان مسرور شد
خونِ بس مرد و زن و پیرو جوان
ریختند از بهرِ استقلالِمان
روزِ جمهوریّ اسلامی رسید
قصه ها از قلب مردم پَر کشید
مرغ آزادی دو بالش باز شد
پیرِ ما با ملتی همراز شد
صد هزاران حیف، کان ابر کَرَم
عاشقان را بَرد در اندوه و غم
مرغ روحش سوی حق پرواز کرد
زندگی را در جَنان آغاز کرد
این اَمانت داد دست دیگری
تا زِ بعدَش او نماید رهبری
رهبری نیکوسرشت و خوش مرام
با حضورش این امانت با دوام
بار الها، از گزندش دور دار
تا بماند انقلابش پایدار
بر زبانِ الکنِ#سلما نِگر
خاطراتِ روزهای شورو شَر
۱۳۸۱/۱۱/۱۳
✍#سیمین_سلطانیان
#سلما
🔊 کانال خبری دیزان 🔊
https://eitaa.com/dizanian
بسم الله الرحمن الرحیم
سروده زیر تقدیم به باب الحوائج حضرت موسی الکاظم ع
◼️ شهادت هفتمین پیشوای شیعیان، حضرت امام موسی کاظم، باب الحوائج را خدمت کلیه ارادتمندان حضرتش تسلیت عرض نموده، و از همه بزرگواران التماس دعا دارم ◼️
(( یا حلیم ))
از سیاهه چاله ای (۱) آید ندایی بس حزین
ذکر یا رب یا رب از نای امامِ هفتمین
بر محاسن برف پیری، ریخته ربِّ ودود
چارده(۲) سال عمرِ او، در غلُّ در زنجیر بود
نا امید از دیدنش، گشتند فرزندانِ او
دختر نازک دلش، معصومه ی منظر نکو
بس که در زندان نماز شب ادا کرد این امام
گوش زندانبان پر از نجوای زیبایش مُدام
((از این👇👇قسمت به بعد،.
به سَبکِ" .....
مدینه شهر پیغمبر خوانده میشود👇👇))
"از آهِ سینه سوزِ من، رِسَد آوای خلِّصنی"
"چنان سیر از جهان گشتم، خدا آهم نمیبینی؟"
"به درگاهت همی دارم، شکایت زین جفاکاران"
"نخواهم شد ز بند آزاد، امان از جور زندانبان"
"ولی دارم بسی شکرت، که بر من این عطا کردی"
"عبادت خانه ای بهرم، به این زندان بنا کردی"
"به یاد کربلا هر دم، دلم آهسته میگرید"
"دو دیده خون شدو، زان پس جگر آزرده میگرید"
چرا افتاده در زندان؟ به جرم حق پرستی بود!
امام مهربان ما، اسیرِ ننگ و پستی بود
ز این معصومِ پاکِ حق، بسی نام و نشان باقیست
به ایران افتخار است این، که بر اولادِ او ساقی ست
اگر چشمی به داغ او، بریزد خون عجب نَبوَد!
کجا دیدی که با پیری، چنین ظلم و جفا گردد؟؟
حکایتها شنیدم من، ز انواعِ ستمکاری
به واللهِ ندیدم من، چنین رنجیّ و آزاری
مصلّیَ شد برای او، همین زندان تنگ و تار
و جانِ بی رمق را بین، سرِ سجده چنین گفتار
"که یا رب، آگهی از من، دلی سوزان و خون دارم"
"شبِ تاریکِ زندانُ، نگاهی ژاله گون(۳) دارم
"زِ ظلمِ سندیِ شاهک، شبانه آمدم زندان"
"پناهم باشُ یا هادی، تو ای خالق، تو یا رحمن"
"زِ تو نایَد کنی بر من، جفا ای حیِّ سبحانی"
"منِ افتاده از پا را، مبادا از درت رانی"
"رضایم کو؟ بگوییدش، پدر شوق ترا دارد"
"در این ظلمتکده تنها، تمنای تورا دارد"
"به غربت یادِ مظلومیِّ زهرا مادرم کردم"
"سرشک از دیده باریدم، چو یادِ دخترم کردم"
"الا معصومهِ ی بابا، پناهِ تو خدا باشَد"
"زِ بعدِ من عزیزِ من، تو را بابا رضا باشد"
"برادر نازِ خواهر را، چو بابا میخرد بر جان"
مکن زاری به مرگِ من، نکن خواهش ز نامردان"
"الهی! واقفی بر من، که جز راهِ تو نگزیدم"(۴)
"به آنچه امر فرمودی، همان راهِ تو پوییدم"(۵)
چنان غرق نماز و هم، عبادت با خدایش بود
در این حالت به ناگاهی، زجانش روح پَر بُگشود
صدای روضه زهرا، ز حجره میرسد بر گوش
گمانم که رضا آمد، به بالین پدر مدهوش
به معصومه خبر دادند، یتیمِ خانه ای زین پس
مبادا کج کنی سر را، به نزد هر کَس و ناکَس؟
الهی! آخرت دارم، ز درگاهت تمنایی
نگاهی از ترحم کن، به #سلما وقتِ تنهایی
امامِ هفتمینش را، شب دهشت(۶) به قبر او
رسان بالینش ای والا، که امّیدش همینَ ست او
۱_سیاهه چاله=زندان مخوف_سیاهچال
۲_چارده= چهارده
۳_ژاله گون=اشکبار_گریه کنان
۴_نگزیدم=انتخاب نکردم(سکونِ گاف)
۵_پوییدم=پیمودم_رفتم
۶_دِهشَت=وحشت_ترس(شبِ اول قبر)
""👉علامت زبانحال حضرت
((بداهه))
سروده شده، در شب شهادت امام موسی کاظم (ع)
۱۴۰۱/۱۱/۲۶
#سیمین_سلطانیان
#سلما
🔊 کانال خبری دیزان 🔊
https://eitaa.com/dizanian
سروده زیر از طرف بنده ی کمترین،تقدیم به ساحت مقدس آقا امام زمان عج
همچنین خواهران و برادران مسلمان،
(مبعث رسول مکرم اسلام، حَضرت ختمی مرتبت بر عموم مسلمانان جهان تبریک و تهنیت عرض میکنم)
(( ِبسمِ رَبِّ الاَحمَد ))
در غار حرا ولوله برپا امشب
جبریلِ اَمین گشته مهیا امشب
آماده ز بهر گفتنِ یک خبر است
از سویِ خدا، زِ سمتِ بالا امشب
مخلوق خدا، زِ این خبر شاد شوند
ملکو ملکوت هم باید آباد شوند
زهرا زِ شنیدنش به وجد آمده است
ابتر صفتان زِ ریشه بر باد شوند
احمد، به تحَیُّر چو نگاهش میکرد
با بهت وتعجب که سلامش میکرد
بنمود اشاره سمت او "جبرائیل"
در گوشه غار، بس احترامش میکرد
گفت آمده ام که خواندنت آموزم
همراه تو زین پس، به شب و هر روزم
فرمود خدا، بر همگان سر باشی
حالا تو بخوان، شمع شبان و روزم
گفتا که من امّیَّم، نمیدانم چیست
این لوح ز کجا آمده و فرما چیست؟
از من که گذشت آموختن، ای پیک حق
بهانه از برای خواندن گو چیست؟
"بخوان این جمله را ای احمدِ پاک"
"تو گشتی برترینِ خلقُ و افلاک"
"محمد که شنید این گفته از وی
بفرمودش: نباشد در من ادراک
"بخوان احمد، که پیغمبر شدی تو
به سوی بندگان، رهبر شدی تو
بنامِ خالقی کَز خونِ لخته ۱
بسازد اِنس را، سَروَر شَدی تو
و اینک شد زمانِ بعثتِ تو
زمانِ رهبری بر امتّ تو
مبادا خویش را مغرور بینی؟
بُوَد چشم جهان بر وحدتِ تو
بدان احمد به عالم برترین است
خدا فرمود: ختم المرسلین است
که بر ما طاعتش گشته ست واجب
برای سرکِشان، دوزخ کمین است
*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*
(این قسمت👇 به سبکسرود میباشد)
قدسیان امروز در شور و نوا و همهمه
فرشیان و عرشیان دارند این ذکرو زمزمه
خاتم پیغمبران گشته محمد. "آفرین"
انبیا انگشترو احمد بر ایشان خاتِمه
چون نگینی تابَدو نورش درخشان میکند
مهرو مه را از حضورش شادو خندان میکند
بردنِ نامش برای هر کسی شد افتخار
کلِ عالم از نگاهش، مست و حیران میکند
بار الها: از منِ عاصی مگیر الطاف او
در قیامت کن شفیعم، واقفم ۲ بر حق او
بهرِ #سلما افتخار این باشدو در روز حشر
دست او گیرد نبیِّ مرسلِ سیرت نکو
۱_اشاره به آیه، بِسمِ رَبِّکَ الَّذی خَلَق
۲_آگاهم
#سیمین_سلطانیان
#سلما
🔊 کانال خبری دیزان 🔊
https://eitaa.com/dizanian
شعر مخصوص خونه تکونی آقایون😂
می تکانم خانه را چون زلزله😞
چون که خانم، کرده اینک ولوله😱
گفته پوستت میکنم ای نازنین😡
یا میشوری، یا میسابی،یا همین😌
راه دیگر هم جلو پایم نهاد🤔
راه نه، یک چاه در راهم نهاد☺️
گفته است یا آنچه من گویم شود😠
یا که فردا مهر من اجرا شود😜
گفتمش: ای نازنین منزلم😐
هر چه گویی بی کلک،من تابعم😢
دیگر از این حرف ها با من نزن😶
چاکرت هستم، زمهرت دم نزن😕
هر چه باشد، پول مبل و البسه🙃
کمتر از میزان مهر خالصه!😒
هر چه گویی، هر چه خواهی میکنم😔
هر کجا را خواستی جمع میکنم😟
شیشه ها را، پرده ها را ای عزیز😚
کل منزل بعد از آن گردد تمیز😑
آخرش هم جای مزد در جیب ما😞
می تکانی هر چه هست از جیب ما😕
😂😂😂
✍#سلما
🔊 کانال خبری دیزان 🔊
https://eitaa.com/dizanian
💐 سروده زیر تقدیم به ساحت مقدس آقا امام زمان(عج) جهت عرض تبریک و تهنیت ایام مبارک ماه شعبان المعظم 💐
هوالرئوف
ماه شعبان آمده، گوش کنید
جرعه ای زآن می حق نوش کنید
آمده سلطان دشت کربلا
سرورِ خاکِ شهیدِ نینوا
روی دست فاطمه، مَهپاره است
آسمان این صحنه را نظّاره است
آمده فطرس، از عرش برین
در کنار گاهواره، بر زمین
بالهای زخمی اش را وا کند
درد خود را با حسین دوّا کند
آمده تا جان ببخشد بر جهان
شیعیان را دل بسازد شادمان
عطر باران در زمستان می رسد
خوش خبرهایی ز شعبان می سد
نغمه های حیدری آید به گوش
آید از سوی ملائک این خروش
آمده فخر جوانانِ بهشت
این حسینِ فاطمه، نیکو سرشت
بابِ او حیدر بُوَد ای نازنین
دومین گل، پسرِ ام البنین
نامِ زیبایش ابوفاضل بُوَد
در ادب از هر نظر کامل بُوَد
در جهان چون او برادر کَس ندید
مهر مولایش ۱ به جان و دل خرید
سومین گُل، زینت باغ دعاست
مادرش ایرانی و ۲، هم با خداست
نام نیکویش علی بن حسین
ساجد درگاه ربّ العالمِین
از چهارم غنچه میگویم سخن
همچو گل واشد دراین باغ و چَمَن
او گلِ زیبای لیلا اکبر است
صورت و سیرت،خودِ پیغمبر است
مینماید فخر زین مولودِ پاک
زان که میتابد چو اختر تابناک
وقتِ آن باشد ز مهدی(عج) دم زنم
شعله ها بر آدم و عالم زنم
پنجمین زیبا گلِ شعبان رسید
سامرا غرق است در وعد و وعید
آخرین حجت به کل عالم است
منتظر دنیا برای خاتَم ۳ است
حالیا، باید که در امر ظهور
جملگی اندر دعا و بی غرور
با دلی امّیدوار، با صد دعا
جملگی اندر غیاب و در خفا
دیدن روی مَهَش را از خدا
جملگی خوانیم، الغوث، ربنا
بار الها، روی خوبش کن عیان
تا شود هر پیر، از رویش جوان
"ای شما خوبانِ شعبان، آفرین"
"خوش درخشیدید اینسان، آفرین"
"جانِ #سلما باد قربان شما"
"دست اوگیرید در روز جزا"
۱_امام حسین ع
۲_شهربانو، همسر امام حسین ع
۳_خاتمِ امامان، آخرین حجت
#سیمین_سلطانیان
#سلما
۱۴۰۱/۱۲/۴
🔊 کانال خبری دیزان 🔊
https://eitaa.com/dizanian
🌱 یا عَالیِ، بحق ِ عَلیِ 🌱
🍃 غدیریّه 🍃
موسمِ حجّ تمام است و به پایان برسد حج محمد، (ص)
چنین گفت خدا با گُلِ هستی
وَ اینک زِ سویِ خالق هستی،
رسیده ست پیامی،
تو ای احمد محمود چه نشستی؟
که امروز تو باید،
برسانی به همه مسلم و هر کس که تو را رهروِ راه است،
وَ سرپیچی از این امر گناه است"
پس اینک تو وصیت بنما،
احمد مختار،
بخوان جمله تمامِ مسلمین را،
وَ بگو در خُمِ برکه،
همه جمع شوندو،
وَ سپس خطبه قرائت بنما بهرِ ادای این رسالت
اگر این امر محقّق نشود از طرف تو،
تکمیلِ رسالت زِ تو اِتمام نیابد،
و کامل نشود حقّ تو در دین
ختم رسولان بفرمود به امت:
که ای قوم،
زِ جهازِ اشتران از مه و کِهتَر
حاجیان و جملگی هر که در این وادی و صحراست،
توقف بگذارند و بسازند یکی منبر والا و بلندی
که رسد بانگِ رسایش،
به یمین و به یسارش،
وَ جِلو، پشتِ سرو،
هر که در این وادیِ ایمن بنهادست قدم.. بر گِردِ حریمش چو پروانه همه جمع شدند و........
(با نامِ خداوند،)
سپس گفت حدیثِ ثقلین و،
که ای مردم و ای هر که صدایِ منِ پیغمبر خاتم برسیدست به گوشَش،
به شما باد سپردن زِ دل و جان،
که دو گنجِ نهان و،
بس گران سنگ،
زِ من ماند بجا،
وَ انگه، بفرمود، که اینها،
یکی عترت و دیگر کتابی ست،
همه خوب شناسیدش و باید که به هر دو بزنید چنگ،
مبادا که زِ هم لحظه ای حتی،
به یک چشم زدن دور بمانند
..................
در این لحظه خدا گفت،
برو دست علی گیر و نشان ده به همه،
که امروز به تکمیل رسد دین همه،
مرد و زن و پیرو جوان
خُردو کلان
گِردِ نبی حلقه زده از همه سو،
همهمه افتاد و بسی ولوله شد،
میانِ همگان بانگِ بلندی به گوش آمد و....
حالا........
کنون بانگ برافراشته احمد،
که ای اهلِ زمین و مسلمینِ امّت من،
هر که من بر او بُدَم نیک پیمبر،
پس از این حیدر صفدر
اولین امام و رهبر
که بر دختر من فاطمهِ کفو است وَ همسر
عادلِ عدلِ خدای دادگستر
که هم او باشدتان امیر و رهبر
وَ دِگر ساقی کوثر
همین شیرِ دلاور
به میدان نبرد است غضنفر
اسداللهِ دلاور ،
وَ روشن شود از یُمن ولایش همه جا چون مَه و اختر،
"امیر مومنین است"
"اولین وصیّ ِ ختمِ رُسُلِ روی زمین است"
"بگیرید دو دستش،"
"جهت بیعتِ با او"
"به دل رَیب میارید،"
"بدو دل بسپارید"
"که فرمانده و حامی و امام و مقتدای
هر که از ظلم و جفا زجر کشیدست"،
"بیایید،"
"ببینید،"
"تمامِ صفت و خُلقِ علومِ نبوی را،"
"وَ از عالیِ اعلی،"
"ستانده همه علمِ علوی را"
پس آنگه زِ چپ و راست رسیدند،
به آهنگِ تبارک پِیِ مولا
وَ صدای بَخِِّ بَخِِّ، آمد از سیلِ خروشانِ تمامِ حاضران و،
زن و مرد و جوان و،
گهگهی از طرفِ انس و مَلَک وَ آسمان و،
هر که بودست از این زمینیان و،
یک کلام،
بیعتِ شیرین به انجام رسیدست،
خدا شاهدِ این واقعه بودست،
پیمبر به اشارت سر تعظیم فرودست و،
(به ناگه.......
شده دلتنگ زِ دنیای پس از خویش پیمبر....
به اصحابِ سقیفه،
به آنان که سرِ عهد نمانند،
وَ پیمان شکنانی که علی را بگذارند به تنهایی و عزلت...
همی قصد عداوت،
زِ او خلع ولایت بنمایند و ثُباتِ قدمی در رَهِ اجرای عدالت ندارند،.......
سخنها زِ هر سو....
علی عادلِ حقگو....
وَ اولادِ رسولِ مدنی گشته مذمت.....
که شما را چه به این خلعت و رفعت،؟....
.....................
به یکباره نگه کرد علی را،
که شده محرم چاهی....
نماندست بجز فاطمه بر این علیِ ظلمکشیده تکیهگاهی،
بخدا طاقتِ من طاق شدو صبر زِ کف رفت.....
توانی نبُوَد تا که من انشاء، به پایان برسانم،
نتوانم، که بخوانم،
خدایا.....
خودت شاهدِ هر آنچه که #سلما،
نوشته ست وَ گفته ست،
وَ میداند و صبری دگرش نیست،
که پایان ببرد قصه و......
آخر به تمنای وصالِ گلِ زهرا....
نشسته ست به کنجی و دعا خوانَد و.......
شاید که به شمشیرِ قصاصش....
بگیرد انتقامِ حقّ مظلومترین مرد خدا را
(یا امیرالمومنین(ع)
(لبیک یا حیدر،)
۱۴۰۲/۴/۱۴
#سیمینسلطانیان
#سلما
@dizanian
درد دل رقیه با سر پدر
خنده میکردند بر پارگیِ پیرهنم
از پیِ بی سرو سامانی من، از وطنم
زیر گرمای بیابان معطل کردند
بارها مشت زدند بر لب و هم بر دهنم
پشتِ دروازه ساعات، چقدر بابا جان
سنگها خورده به سَر، هم بدنم
ذکرِ من بوده دائم، دعا و قرآن
پس چرا اجنبی ، می خواندنم،؟
من چه گویم ، که خودت میدانی
بزمِ عیش و نوش، "نیشها" دیده منم
جای امنی بجز از نیزه عباس نبود
تا حرامی برسد، داد زدم، وای تنم
خاطراتم همگی بود بسی تلخ پدر
از غمِ صورتِ خاکستری ات، در مِحَنَم
آنکه اینگونه مرا وصف نموده،#سلماست 😭😭💔
نامِ او را بنویسید به روی کفنم
۱۴۰۲/۵/۲۹
#سیمینسلطانیان
#سلما