eitaa logo
💚در مسیر امام زمان(عج)💚
3.5هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
3.4هزار ویدیو
20 فایل
کانالی در جهت تقوا و بصیرت هر مومن زیر نظر حجت الاسلام پوربافرانی مسئول تبادل و تبلیغات ارزان @gujkop کانال نظرات https://eitaa.com/nazaratenoor
مشاهده در ایتا
دانلود
💠صحبت های همسر شهید عابدی از سجایای اخلاقی شهید: 《شهید والامقام جواد عابدی، شهیدی که تنها خواسته­ اش از همسر خود در زمان خواستگاری، طلب همراهی از او بوده است》 🌹🍃ویژگی‌های اخلاقی به‌شدت مسئولیت‌پذیر بود؛ هم در مورد خانواده و هم در مورد کارش.» باوجوداینکه کارش سنگین بود، اما همیشه حواسش به ما و خانواده‌اش و حتی پدر من بود. همیشه برای ما وقت داشت، به‌گونه‌ای که همه از او راضی بودند. زمانی که فرزندانم به دنیا آمدند هم این احساس مسئولیت و محبت خیلی بیشتر شد. با توجه به این‌که مسئولیتش آن روزها خیلی سنگین بود، ولی خیلی­ خوب همه‌چیز را مدیریت می‌کرد. واقعاً یک همسر کامل برای من و یک فرزند کامل برای خانواده‌اش بود. درمورد کارش هم خیلی مسئولیت‌پذیر بود. به‌خصوص درمورد استفاده جوانان از مواد مخدر به‌شدت حساس بود که این مسئولیتش را سنگین‌تر می‌کرد. به نیازمندان خیلی کمک می‌کرد با وجود اینکه حقوق کمیته آن زمان کم بود، ولی از نیازمندان دستگیری می‌کرد. البته ما این را بعد از شهادتش متوجه شدیم نماز اول وقتش ترک نمی‌شد با توجه به شرایط شغلی‌اش همیشه نمی‌توانست در مسجد نماز بخواند اما به نماز اول وقت مقید بود و به ما هم خیلی سفارش می‌کرد این کار را انجام دهیم 🌹🍃دوران جوانی با توجه به چیزهایی که از اطرافیانش شنیده‌ام در دوران نوجوانی و جوانی بسیار شجاع بوده است؛ نسبت به خانواده و هم‌محله‌ای‌هایش خیلی حساس و غیرتمند عمل می‌کرده است در فعالیت‌های انقلابی همراه دیگر هم‌محله‌ای‌هایش شرکت می‌کرده و حتی در این فعالیت‌ها سرگروه بقیه نیز بوده است فعالیت‌هایشان در آن زمان زبانزد خاص و عام بوده است؛ بعد از انقلاب هم روحیه‌ی مبارزه‌جوئی‌اش را حفظ می­کند و زمانی که کمیته تشکیل می­شود، به‌عنوان فرمانده کمیته شماره 35 انتخاب می­گردد 🌺🍃ازدواج من دو برادر دوقلو داشتم حاج جواد قبل از ازدواجمان با آن‌ها دوست بود. در کمیته هم باهم کار می‌کردند؛ یکی از برادرانم در سال شصت‌ویک شهید شدند که این باعث صمیمیت بیش­تر برادر دیگرم با حاج جواد شد خانواده همسرم در مراسم‌هایی که برای برادرم می‌گرفتیم شرکت می‌کردند و همان‌جا من را دیده و سرانجام هم به خواستگاری­ ام می­ آیند در همان گفتگوهای اول از من پرسید که با شغلش به‌عنوان پاسدار کمیته مشکلی ندارم؟ بعد هم گفت: «دوست دارم دراین‌باره حرف دلتان را بزنید» دوست داشت در این راه یک همراه داشته باشد 🌷🍃سفارش‌های شهید بیشتر چیزهایی که می‌خواست ما انجام دهیم در گفتار یا رفتارش به ما نشان می‌داد همیشه می‌خواست که احترام به بزرگ‌ترها رعایت شود. برای بچه‌ها هم احترام قائل بود، اما تأکید بیشترش بر نگه­داشتن حرمت بزرگ‌ترها بود به درآوردن نان حلال هم خیلی تأکید داشت و خودش هم به این مسئله خیلی پایبند بود توجه به محرم و نامحرم برایش مهم بود و این نکته را به خانم‌ها هم گوشزد می‌کرد این مسئله یکی از خط قرمزهایش بود و خودش سخت به آن پایبند بود   💐🍃هوای جوان‌ها را داشت همیشه هوای جوان‌ها را داشت،چند روز پیش یک مشکل ساختمانی برای خانه‌ی خواهرم پیش‌آمده بود یک آقایی به خانه­ شان آمده بود مثل‌اینکه بازنشسته نیروی انتظامی بود زمانی که عکس همسرم را در آنجا می‌بیند از شوهر خواهرم نسبتش را با جواد می‌پرسد او هم می‌گوید که با جناقش است. آن آقا می­گوید: «آن زمان که من نوجوان بودم وقتی با بقیه برای ورزش یا شنا می‌رفتم این آقا خیلی حواسش به من بود تا کسی اذیتم نکند» واقعاً هم همین‌گونه بود باایمانش بقیه را جذب خودش می‌کرد 🥀🍃آرزوی شهید زمانی که در سیستان و بلوچستان حضور داشت خیلی علاقه داشت کار فرهنگی کند می‌گفت: «مردم آگاهی ندارند، ما بیش­تر شهدا را در این منطقه می‌دهیم دوست دارم کار فرهنگی کنم تا مردم از این بدبختی خارج شوند. علت عمده قاچاق و خلاف در این منطقه مشکلات اقتصادی است» دوست داشت ایران آبادی داشته باشیم همان‌گونه که نسبت به خانواده احساس مسئولیت می‌کرد نسبت به جامعه هم حساس بود 💐🍃همیشه حاضر بود تمام این سی‌ویک سال همیشه با ما بوده است یک‌بار یک مشکل خیلی حاد برایم پیش آمد. به خوابم آمد در خواب خیلی ناراحت بودم، دستم را به دیوار تکیه داده بودم و سرم را هم به دستم چسبانده بودم یک نفر از پشت به روی شانه‌ام زد. زمانی که برگشتم، دیدم حاجی است گفت: «چه شده؟» گفتم: «هیچی، خیلی درگیرم» گفت: «مگر من نیستم؟» گفتم: «تو کجایی؟» گفت: «من اینجا کنار شما هستم» 🌹🍃اگر زمان به عقب برگردد اگر زمان به عقب برگردد فقط دوست دارم بگویم که در کنارمان بمان، چون نبودنش خیلی برای ما سخت گذشته است مخصوصاً نبودن مردی به این مسئولیت‌پذیری و مهربانی دوست دارم حضور فیزیکی‌اش را حس کنم زمانی که دل­تنگش می‌شوم بیش­تر خاطراتش را مرور می‌کنم و حضورش را هم همیشه حس می‌کنم. ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ 🌷 @dmnoor 💝 در مسیرنور و شهدا 💝
🔸خاطرات شهید 🌿شهید جواد عابدی بچه اول خانواده بود و از اول پدر و مادرش او را آقا جواد صدا میکردند این بزرگوار در محله ما بود و در پائین منزل شان مکانیکی میکرد. یکروز اراذل و اوباش برادرم را کتک میزنند و آقا جواد با موتور به دنبال آنها رفته و آنها رو از محل بیرون کرد و این کار او باعث دوستی ایشان با برادرم شد از آن به بعد برادرم که در قید و بند نماز نبود نماز خوان شد و مادرم خیلی خوشحال شد تا به امروز که برادرم ۶۲ ساله است نمازش قضا نشده است. ✨برادرم تعریف میکند در زمان انقلاب شعار نویسی میکردند ساواک با ماشین به آنها تیراندازی کرده و یک نفر را شهید میکند آقا جواد با موتور آنها را تعقیب میکنه و ساواک ماشین را رها و فرار میکنند و شهید ماشین را به آتش میکشند و از آن موقع به ترور تهدید میشدن اما سر نترسی داشتن و حتی یک تانک را از دست نیروهای رژیم شاه در میارن. 🔻 از بهارستان او را خواستن با کلی حقوق و مزایا، اما قبول نکرد رئیس کمیته نازی آباد شد اما مدام در کوچه و خیابان مراقب جوونها بود تا به منطقه نفت شهر عراق رفت و در خط اول جبهه ها جنگید و به برادرم میگفت من بادمجان بم هستم جنگ تمام شد و شهید نشدم ایشان در سالی که در مکه به حجاج حمله کردن حضور داشت و میگفت میخواستم یکی از پاسگاه های مکه را بگیرم، کلا خیلی شجاع بود 🥀 ایشان با خواهر شهید ازدواج کرد و دو تا پسر داشتند که به میرجاوه برای دستگیری اشرار رفته بودن که متوجه میشن چند دستگاه ماشین منتظر او بودن که شهید تا آخرین گلوله جنگید و شهید شد. ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ 🌷 @dmnoor 💝درمسیرنور و شهدا💝
❣روزهای آخر... ☘از همیشه آرام تر بود. نماز شبش یک‌شب هم ترک نمی‌شد، محبتش به بچه‌ها هم بیشتر شده بود. 🔅من فکر می‌کردم چون چند وقت است ما را ندیده و الان پیش او هستیم این‌گونه شده است. روز آخر برای ناهار به خانه آمد. اول وضو گرفت و نماز خواند. نمازش همیشه با تعقیبات و نافله همراه بود. بعد هم ناهار خوردیم... 🌼🍃 زمانی که می‌خواست برود، پسر کوچکم به او گفت: «بابا، من هم می‌آیم.» وحید را خواباند و گفت: «باباجان، بگذار من بروم دزدها را دستگیر کنم، بعد می‌آیم و باهم به بیرون می­رویم.» زمانی که می‌خواست برود، یک نگاه به من کرد و در را بست و رفت😔 ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ 🌷 @dmnoor 💝درمسیرنور و شهدا💝
📣📣 اطلاعیه ✅ برندگان مسابقه پیامبر اکرم(ص) 203 930 اکرم باقرزاده 529 600 955 طوبی مومنی فر 1203 زینب عاجزی 785 449 184 57 703 12 طیبه نادیان از اصفهان 90 614 268 مهدیه امیری 48 400 🌹 لطفا هرچه سریعتر به ادمین مراجعه کنید👇👇👇 @Yaran_M_14
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 کلیپ | شهید والامقام ✨🌷 شادی روح شهدا صلوات🌹🕊 ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ 🌷 @dmnoor 💝درمسیرنور و شهدا💝
روضه خانگی - حضرت عباس(ع) - 1681.mp3
4.75M
🎙به دريا پا نهاد و تشنه لب بيرون شد از دريا... 🔻روضه (ع) ⏱ | 06:12 👤استاد 🌹 @dmnoor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
السلام علیک یا بقیه الله✋❤️ یابن زهرا راه را گم کرده ایم چهره ی دلخواه را گم کرده ایم ما تو را در قعر چاه انداختیم یوسف ما چاه را گم کرده ایم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❣اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج❣ 🌺@dmnoor
❤️سلام ارباب خوبم❤️ سر صبحی هوس چای نجـف زد به سـرم ای بسوزد پـدر عشـق در آمد پـدرم هر کسی عاشـق جایی و مرامی ست اگر روی پیشانی این بنده نوشتند حـرم 🖤اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْن ِ🖤وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْن ِ🖤وَ عَلى اَولادِ الْحُسَیْن 🖤وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْن ❤️ @dmnoor
❣احکام شرعی همراه با لطیفه ❣ 😂 حیف نون تو باغ دیگران داشت میوه میخورد . رفیقش میگه : اینقدر نخور حلال نیست ! حیف نون میگه : من به حلال ، حرومش کاری ندارم، برا خاصیتش میخورم 😂😂😂 🌷🌹🌷🌹 ⭕ حـق المارّه و شـرایط آن : ✍️ کسی که درحال عبور به درختی میوه دار برسد با شرایط زیر میتواند از میوۀ آن بخورد : 1- خوردن میوه هایی که در خیابان و راه های عمومی هستند ، مانعی ندارد . 2- استفاده از میوه های باغات مردم با شرائطی حلال است : 1️⃣ یقین به عدم رضایت مالک نداشته باشد. 2️⃣ به طور اتفاقی از آنجا عبور کند نه با قصد خوردن میوه . 3️⃣ ضرر و آسیب به درخت نزند و میوه ها را تلف نکند . 4️⃣ میوه را همان جا بخورد و با خود نبرد . 5️⃣ وارد ملک و باغ نشود . 6️⃣ باغ و زراعت فاقد دیوار و در باشد . ‼️موارد دیگر که شرایط فوق را ندارد حرام است. 🤓طنز تلنگرانه و درس آموز👇👇👇 🌹 @dmnoor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️حکم‌ انواع رقص😎 ⁉️حکم رقص در اسلام چیست؟چه زمانی رقصیدن مجاز است؟🤔 🔻رقص زن به تنهایی و بدون موسیقی چه حکمی دارد؟🧐 ━━━━━━━⊰◇⊱━━━━━━━━ 🙏 📲احکام شرعی با زبان ساده: ⬇️⬇️⬇️ https://eitaa.com/joinchat/1910374405Cad65d1faab ━━━━━━━⊰◇⊱━━━━━━━━
💚در مسیر امام زمان(عج)💚
♦️حکم‌ انواع رقص😎 ⁉️حکم رقص در اسلام چیست؟چه زمانی رقصیدن مجاز است؟🤔 🔻رقص زن به تنهایی و بدون موس
✅ مسابقه احکام ۱۶۸ 🎁🎊 ⁉️کدام رقص حرام است❓ 1⃣ رقص زن برای شوهرش 2⃣ رقص زن برای زنان 3⃣ رقص مرد برای مردان 4⃣ گزینه ۲ و ۳ ✅گزینه صحیح را به 👇👇👇 بفرستید؛ @Masirnor113 ⏱ تا ساعت ۲۰ فرصت دارید😍 📆 قرعه کشی:۱۴مهرماه🎁🎉🎊 🌹 برای شرکت در قرعه کشی حضور در کانال الزامی است 😍 https://eitaa.com/joinchat/1910374405Cad65d1faab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹تلاوت صفحه قرآن کریم 🙏 تلاوت روزانه قرآن رو جدی بگیریم💚 🌷 هدیه تلاوت تقدیم به روح شهید مدافع حرم 🌷 @dmnoor
💚در مسیر امام زمان(عج)💚
🔴گفتگو با همسر و مادر شهید مدافع حرم میثم نجفی... ❣زندگی شیرین تر از عسل 🌻🍃اعتقاد میثم این بود که اگر ایمان قوی باشد، همه چیز درست میشود. سرزنده و شاداب بود. خانه شادبی اش را از وجود میثم وام میگرفت. خیلی شوخ طبع بود و سر به سر همه میگذاشت. خیلی شلوغ بود و همیشه در منزل شعر و آواز میخواند. یادم هست یکبار که میخواستم نماز بخوانم، گفتم: «چقدر سر و صدا میکنی! کمی آرام باش ». با خنده گفت: «زهره! روزی بیاید آنقدر خانه ساکت باشد که بگویی ای کاش سر و صداهای میثم بود. » 🌹🍃دغدغه میثم میثم اهل ظاهرسازی نبود. تنها دغدغه اش بی عدالتی بود. و هر وقت ریاکاری و یا بی عدالتی میدید خیلی ناراحت میشد و حرص میخورد. 🌺🍃 زمزمه های رفتن، اولین اعزام از همان جلسه اول خواستگاری گفته بود که به جهاد علاقه دارد و اگر هر جا درگیری باشد برای دفاع از اسلام می رود. سال 93 اولین بار که داوطلبانه برای دفاع از حرم به عراق رفته بود، به کسی نگفت کجا میخواهد برود. شب آخر ماه صفر بود با مادر تماس گرفت و گفت: «مامان، من را حلال کن، میخواهم همین اطراف به ماموریت بروم » در جواب گریه مادر گفت: «مامان چرا گریه میکنی؟ ای کاش اصلا نگفته بودم .» بعد از صحبت میثم مادر گفت: «هر کجا هستی زیر سایه آقا امام زمان(عج) باشی و خدا پشت و پناهت باشد، میثم من از تو خیلی راضی هستم و خوبی های تو را به حضرت زهرا(س)و ائمه اطهار سپردم که ان شاءالله عوض خیر به تو بدهند، تو برای من بهترین هستی و کاری نکردی که تو را حلال نکنم، تو باید من را حلال کنی که نتوانستم مادر خوبی برایت باشم.» اگر مدافعان نروند دشمنان می آیند درباره جهاد و دفاع از حرم خیلی با عشق و شجاعت حرف میزد. پدر به میثم گفت: « خود مردم سوریه هستند، چرا داوطلبان از ایران برای دفاع میروند؟ » درجواب میثم گفت: «پدرجان، اگر مدافعان حرم نروند،دشمنان کم کم جلو می آیند، همانطور که عراق راگرفتند و همین بلایی که سر مردم سوریه آمده است، سر ما هم می آید. ما باید از حرم حضرت زینب(س)دفاع کنیم .» 💐🍃احساس مسئولیت از روزی که متوجه شد میخواهد پدر شود احساس مسئولیتش بیشتر شد. برای اینکه از لحاظ مالی همه چیز را برای آمدن فرزند مهیا کند رفت سر کار و شغل دوم پیدا کرد. به دلیل نبودن میثم در خانه تا شب خانه پدرم بودم وقتی به میثم گفتم: «آقا میثم! در خانه بمان. من دوست ندارم مرد خانه دیر برگردد. » میثم پاسخ داد: «بالاخره باید روزی برسد که نبودن ها را تحمل کنی. » دوست نداشت خانه بماند و یا به خاطر بحث مالی دستش را جلوی کسی دراز کند. میگفت: «بچه روزی میخواهد. باید به فکر آینده او باشم. » 🌷🍃عشق به فرزند یا شهادت؟ خیلی مشتاق بود بچه به دنیا بیاید و او را ببیند و همیشه میگفت: «پس این بچه کی به دنیا می آید؟ » خیلی دوست داشت دخترش را ببیند ولی عشقش به حضرت زینب(س)بیشتر بود. اگر بیشتر نبود اول صبر میکرد بچه اش به دنیا می آمد و بعد میرفت. اما دیگرهیچ چیز نمیتوانست جلوی او را بگیرد. 🌸🍃خبر شهادت از زبان مادر میثم قبل از شهادت، مجروح شده و به کما رفته بود ولی همه غیر از من، اطلاع داشتند. به مجالس روضه که میرفتم، برای مدافعان حرمی که سوریه بودند دعا میکردم. یکی از همان روزهایی که بعدا فهمیدم میثم در کما بوده، وقتی روضه حضرت زهرا(س)خوانده شد، به شدت منقلب شده، خانم را صدا زدم و از حال رفتم. به خدا میگفتم که چرا من بی تاب هستم؟ یکی دو روز بعد از اربعین بود که چون امام جماعت مسجد به کربلا رفته بود، نماز را در خانه خواندم. نماز مغرب که تمام شد، یک لحظه احساس کردم تمام جانم از پاهایم خارج و زانوهایم شل شد. نتوانستم نماز عشاء را بخوانم. پیش خودم گفتم خدایا من چرا اینطور شده ام، حالم که خوب بود. نمیدانستم که پسرم شهید شده است. همان طور نشسته بودم تا جانی تازه پیدا کرده و نمازم را ادامه دهم که تلفن خانه به صدا درآمد. همسرم گوشی را برداشت و متوجه شدم برادر عروسم بود و میخواستند به منزل ما بیایند. پیش خودم گفتم وقتی میثم و زهره نیستند چه کاری دارند، حتما چون مریض بوده ام، برای ملاقات میخواهند بیایند. خیلی طول نکشید که یک روحانی با مادر، پدر و برادر عروسم به منزل ما آمدند. روحانی را که دیدم، فکر کردم چون میثم سوریه است برای احوالپرسی آمده اند. میخواستم پذیرایی کنم که روحانی گفت: «ما چند دقیقه با شما کار داریم و رفع زحمت می کنیم و راضی به زحمت شما نیستیم .» حاج آقا شروع به صحبت کرد و از من پرسید: «میثم چه جور بچه ای بوده و شما از او راضی هستید؟ » گفتم: «ما از میثم خیلی راضی هستیم، میتوانید حتی از دوستان و همسایه ها درباره اخلاق او بپرسید، چون به قدری خوب است که من نمیتوانم تعریف کنم. ✨ادامه دارد.... 🌷 @dmnoor
دوباره پرسید: «الان که رفته سوریه، چه حالی دارید، ناراحت نیستید؟ » گفتم: «میثم که یکی است، اگر ده تا دیگر هم داشتم، دوست داشتم در راه دین و اسلام برود و فدای حضرت زینب(س)باشد » حاج آقا گفت: «حاج خانم، ما همان را که میخواستیم از شما بشنویم، شنیدیم، شهادت میثم مبارک باشد. » همان لحظه دلم کنده شد و گفتم: «میثم جان، مامان جان، شهادتت مبارک، شیرم حلالت، به آرزویت رسیدی » و سجده شکر کردم. پسرم خسته دنیا بود و به آرامش کامل رسید. 🌹🍃تولد دردانه میثم از زبان همسر حلما 17 روز بعد از شهادت پدرش به دنیا آمد. میثم قبل از شهادتش یک روز از سوریه زنگ زد و با هم صحبت کردیم. من اواخر دوره بارداری ام بود و روزهای سختی را میگذراندم. به او گفتم: «خسته شدم. زودتر بیا خانه » گفت: «زهره جان! سپردمتان به حضرت زینب(س)و از خانم خواسته ام به شما سر بزند. وقتی حلما میخواست به دنیا بیاید فقط از حضرت زینب(س) کمک خواستم. فقط ائمه و حضرت زهرا(س)را صدا میزدم. این ها بودند که به من آرامش دادند. 🌺🍃توصیه های میثم میگفت: «دوست دارم معلومات بچه من بالا باشد. ما مسلمان ها وقتی به دنیا می آییم، امام حسین(ع)را راحت و همین جوری قبول داریم ولی در دوره جدید بچه ها مفاهیم را اینطور قبول نمیکنند و باید با دلیل برایشان توضیح دهیم. دوست دارم با علت و دلیل به فرزندم بگویم خدا و امام حسین(ع)چگونه اند. دوست دارم کتابخوان شود و کتابخوانش میکنم و از این طریق به او یاد میدهم که خدا را بشناسد. دوست ندارم زیاد تلویزیون نگاه کند. گاهی هم به شوخی به من میگفت: «زهره اگر بچه ما تلویزیونی شود، من ازت راضی نیستم.» 🌹🍃شهادت «میثم نجفی» مدافع حرم حضرت زینب(س)که در شهر حلب سوریه مجروح شده بود، پس از چند روز کما در 13 آذر 93 به شهادت رسید. دوست دارم معلومات بچه من بالا باشد. ما مسلمانها وقتی به دنیا می آییم، امام حسین(ع)را راحت و همین جوری قبول داریم ولی در دوره جدید بچه ها مفاهیم را اینطور قبول نمیکنند و باید با دلیل برایشان توضیح دهیم. دوست دارم با علت و دلیل به فرزندم بگویم خدا و امام حسین(ع)چگونه اند. خانه شهید میثم نجفی یک خانه کوچک و با صفا و صمیمی در قرچک است که طبقه بالای منزل پدری شهید قرار گرفته. خانه‌ای که این روزها به رنگ تنها یادگار شهید مدافع حرم، یعنی حلمای 40 روزه است.گریه‌های او، لباس‌های کودکانه‌اش و اتاقی که پدر فرصت نکرد قبل از شهادت چیدمان آن را ببیند تمام فضای خانه را پرکرده و عکس‌های رنگارنگ شهید در جای جای خانه و حتی در میان وسایل حلما، خوش می‌درخشد. زهره نجفی متولد 1368 است و یک سال از شهید میثم نجفی کوچکتر است. حلما تنها فرزند اوست که 17 روز بعد از شهادت پدر متولد شد. شاید انتظار رود در گفته‌هایش بی‌قراری کند از اینکه حلما باید عمری با یاد پدری در قامت کلمات مادر زندگی کند. اما او محکم و آرام؛ صبورانه از مردی می‌گوید که تکاور بود. کسی که دفاع از حرم اهل بیت(ع) و مردم مظلوم، هدف اصلی زندگی‌اش را تشکیل می‌داد تا جایی که دیگر هیچ چیز نمی‌توانست جلوی او را بگیرد. عاشقانه‌هایش از میثم نجفی آنقدر ملموس و واقعی است که با روایت‌هایش همراه شوی و در اشک و لبخندش سهیم باشی. اهل شعار دادن نیست. همان که اتفاق افتاده را بدون توصیف دیگری نقل می‌کند. شاید برای همین است که روایت‌های عاشقانه‌اش به دل می‌نشیند. بعضی از سوالات را که از او می‌پرسم عمیقا به فکر فرو می‌رود و بعد از چند لحظه سکوت جواب می‌دهد تا اینکه می‌گوید: «همیشه آقا میثم با من شوخی می‌کرد و می‌گفت: "وقتی شهید شوم و برای مصاحبه پیش تو آمدند چه چیزی می‌خواهی بگویی؟" واقعا به بعضی از این سوالات فکر نکرده بودم.» ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ 🌷 @dmnoor 💝 درمسیرنور و شهدا 💝 🌷🌿✨🌷🌿✨🌷🌿
دعای بسیار پر فضیلت و عظیم‌‌الشأن مخصوص شب جمعه متن دعای شب جمعه یا سَلامُ‌الْمؤمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزیزُ الْجَبّارُ الْمُتَکَبّرُ الطّاهِرُ الْمُطَهَّرُ الْقادِرُ الْمُقْتَدِرُ یا مَنْ یُنادَی مِنْ کلَّ فَجًّ عَمیقٍ بِألْسِنَهٍ شَتّی وَ لُغاتٍ مُخْتَلفهٍ وَ حَوائِجَ أخْری یا مَنْ لا یَشْغَلُهُ شَأنٍ، أنْتَ الّذی لا تُغَیَّرُکَ الأزْمِنَهُ وَ لا تُحیطُ بِکَ الْأمْکِنَهُ وَ لا تأخُذُکَ نَوْمٌ وَ لا سِنَهٌ یَسَّرْلی مِنْ أمْری ما أخافُ عُسْرَهُ وَ فَرَّجْ لی مَنْ أمْری ما أخافُ کَرْبَهُ وَ سَهَّلْ لی مِنْ أمْریی ما أخافُ حُزْنَهُ سُبْحانَکَ لا إلهَ ألاّ أنْتَ أنّی کُنْتُ مِنَ‌الظّالِمینَ عَمِلْتُ سُوءً وَ ظَلَمْتُ نَفْسی فَاغْفِرْلی، إنَّهُ لا یَغْفِرُ الذُّنوبَ إلا أنْتَ وَ اَلْحَمْدُللهِ رَبَّ‌ الْعالمین وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّهَ إلاّ بِالله الْعَلیّ الْعظیم وَ صَلَّ الله عَلی نَبِیَّه مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ تَسْلِیماً. 🌹 @dmnoor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا