eitaa logo
دوبیتی و رباعی آیینی(حُسینیه)
10.4هزار دنبال‌کننده
535 عکس
67 ویدیو
4 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net کانال اشعار آیینی حسینیه: 👉 @hosseinieh_net با کمالِ احترام، تبادل و تبلیغ نداریم🙏🌹 کانال ما در تلگرام: 👇👇👇👇👇👇👇👇 https://t.me/dobeity_robaey
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 به مناسبت ۲۸ رجب المرجب سالروز به عشق روی تو در دل ، صفا بُوَد ما را به تربت تو همیشه شفا بُوَد ما را چه کرده ای تو که در، های و هوی مبعث هم هوای قافله ی کربلا بُوَد ما را •┈┈••✾••┈┈• کانال دوبیتی و رباعی های حسینیه https://eitaa.com/joinchat/2489122881Cc0f48f2cd4
دل از مدینه بریده ، خدانگهدارت ز سینه آه کشیده ، خدا نگهدارت برو که مادر تو بهر دیدنت آید به قتلگاه خمیده ، خدا نگهدارت شاعر: @dobeity_robaey
به مناسبت ۲۸ رجب المرجب سال‌روز گل باغ جنان بودیم و رفتیم پیمبر را نشان بودیم و رفتیم مدینه! ای تمام خاطراتم! (اگر بار گران بودیم و رفتیم) وداعی تلخ کردم با پیمبر نهادم صورتم بر قبر مادر دلم تنگ حسن شد، ای خدایا بقیع رفتم برای بار آخر نوایی می‌زند آتش به سینه رود همراه بابایش سکینه رسد روزی که بی بابا بیاید! خداحافظ... خداحافظ مدینه دل بی تاب را تابی بیاور شبم تاریک و مهتابی بیاور شده اُم البَنین وقت جدایی برای بدرقه آبی بیاور ببین زینب که جانی در تنم نیست دگر چاره به غیر از رفتنم نیست چنان در این سفر غارت شوم من که حتی بنگری پیراهنم نیست بود تا همره من أشجع النّاس کجا و کی کنم من درد، احساس؟! ز چشم بَد نگهدارش خدایا که گردد خیمه غارت بعد عباس نباشد این وداع آخر من! بگفتا رازهایی مادر من شود گودال، جمع پنج تن جمع نَهَد بر دامنش مادر، سر من خدایا هم علیمی هم خبیری پذیرفتم هر آن چه می‌پذیری برای ما شهادت بوده عادت ولی ای وای از داغ اسیری دل ارباب از هجران کباب است رقیه در بَرَش طفل رباب است پدر گفتا: که خوش باشی عزیزم بدان روزی رسد جایت خرابه است ✍ @dobeity_robaey
به مناسبت ۲۸ رجب المرجب سالروز اجل چون سایه‌ای دور و برش بود وَ شمشیر بلا روی سرش بود شبانه از مدینه رفت بیرون شبانه‌رفتن ارثِ مادرش بود@hosenih@dobeity_robaey
به مناسبت ۲۸ رجب المرجب سال‌روز فلک خون از دو چشم تر بریزد ملک از این مصیبت پر بریزد مدینه بی حسین ای داد بیداد چه خاکی بعد از این بر سر بریزد ✍ @dobeity_robaey
به مناسبت ۲۸ رجب المرجب سال‌روز گل باغ جنان بودیم و رفتیم پیمبر را نشان بودیم و رفتیم مدینه! ای تمام خاطراتم! (اگر بار گران بودیم و رفتیم) وداعی تلخ کردم با پیمبر نهادم صورتم بر قبر مادر دلم تنگ حسن شد، ای خدایا بقیع رفتم برای بار آخر نوایی می‌زند آتش به سینه رود همراه بابایش سکینه رسد روزی که بی بابا بیاید! خداحافظ... خداحافظ مدینه دل بی تاب را تابی بیاور شبم تاریک و مهتابی بیاور شده اُم البَنین وقت جدایی برای بدرقه آبی بیاور ببین زینب که جانی در تنم نیست دگر چاره به غیر از رفتنم نیست چنان در این سفر غارت شوم من که حتی بنگری پیراهنم نیست بود تا همره من أشجع النّاس کجا و کی کنم من درد، احساس؟! ز چشم بَد نگهدارش خدایا که گردد خیمه غارت بعد عباس نباشد این وداع آخر من! بگفتا رازهایی مادر من شود گودال، جمع پنج تن جمع نَهَد بر دامنش مادر، سر من خدایا هم علیمی هم خبیری پذیرفتم هر آن چه می‌پذیری برای ما شهادت بوده عادت ولی ای وای از داغ اسیری دل ارباب از هجران کباب است رقیه در بَرَش طفل رباب است پدر گفتا: که خوش باشی عزیزم بدان روزی رسد جایت خرابه است ✍ @dobeity_robaey
به مناسبت ۲۸ رجب المرجب سالروز اجل چون سایه‌ای دور و برش بود وَ شمشیر بلا روی سرش بود شبانه از مدینه رفت بیرون شبانه‌رفتن ارثِ مادرش بود@hosenih@dobeity_robaey