eitaa logo
دوبیتی و رباعی آیینی(حُسینیه)
10.6هزار دنبال‌کننده
554 عکس
70 ویدیو
4 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net کانال اشعار آیینی حسینیه: 👉 @hosseinieh_net با کمالِ احترام، تبادل و تبلیغ نداریم🙏🌹 کانال ما در تلگرام: 👇👇👇👇👇👇👇👇 https://t.me/dobeity_robaey
مشاهده در ایتا
دانلود
دق‌ام دادند جانم را گرفتند همه تاب و توانم را گرفتند جوانی داشتم خوش قدّ و بالا فلک دیدی جوانم را گرفتند؟ به چشم خود خزانش را نبیند غم آرام جانش را نبیند دعا کردم سر نعش جوانم کسی داغ جوانش را نبیند مبادا گلشنی پژمرده باشد که بی گل، باغبان افسرده باشد کسی می‌فهمد از حال دل من که در غربت جوانش مرده باشد؟ زمین خوردی خزانی شد بهارت نزارم می‌کند حال نزارت ندارد قوتی پاهایم اما می‌آیم با سر زانو کنارت ترک خورده شبیه من لبانت شبیه تکه چوبی شد زبانت رمق دیگر ندارد دست‌هایم بگیرد لخته‌خون را از دهانت چه آهنگین چه با آواز کشتند تو را یک عده تیر انداز کشتند اسیر لشگر جرّاحه بودی تو را با چندتا مقراض کشتند علیِ اکبرم ! دردت به جانم نبیِ دیگرم! دردت به جانم نکش پا بر زمین در پیش بابا عزیز پرپرم دردت به جانم " به هرجا بنگرم تنها تو بینم نشان از روی زیبای تو بینم به هر جا ردی از جسم تو پیداست به صحرا بنگرم صحرا تو بینم " بنازم لحن بابا گفتنت را نکش از دستِ بابا دامنت را نشستم روی خاک و باتحیر تماشا می‌کنم جان کندنت را فراقت می‌کند پیرم همین جا به من باشد که می‌میرم همین جا ندارم پای رفتن سوی خیمه کنار تو زمین‌گیرم همین جا نخواهد کرد داغ تو رهایم بلرزد مثل دستانم صدایم پس از وقتی که تابوت تنت شد گرفته بوی تو دیگر عبایم ✍ @dobeity_robaey
حسین آب شد! از بس که دید اکبر را برای گندم ری آسیاب می‌کردند @dobeity_robaey
بگذار پدر کبوترت پر بزند طعنه به رگ غیرت لشکر بزند یک تیر گرفتم از سپاه دشمن تا تیر به پیکر تو کمتر بزند @dobeity_robaey
پیرِمَردان هَمه گُفتند: پَیَمبَر آمد علی‌اکبر آمد نَوه‌ی اَرشَدِ فَرمانده‌ی خِیبَر آمد علی‌اکبر آمد @dobeity_robaey
مثل کوهی ایستاده روبروی لشکرم من علیِ اکبرم ذوالفقارم، یک سپاهم، جِلوه‌ای از حیدرم من علیِ اکبرم @dobeity_robaey
او رفت که بی‌تاب کند لشکر را از شرم عطش آب کند لشکر را؟ او در پی تشنۀ حقیقت می‌گشت می‌رفت که سیراب کند لشکر را ✍ استاد @dobeity_robaey
گرچه به جان حنجرش افتاد خنجری قتلش ولی ز قتل علی اکبر آب خورد ✍سروده گروه @dobeity_robaey
چند بیت از یک قصیده بود و غزل، انتخاب شد با هم دوتا لهوف دو مقتل، کتاب شد با هم * ستون قامت بابا و خیمه‌ی لیلا علی که رفت به میدان خراب شد با هم * شکستن پدر و کشتن پسر یکجا بنا نبود و در این جنگ، باب شد با هم * نصیب قلب شهیدان جداجدا شمشیر نصیب دست اسیران طناب شد باهم * تمام کرببلا یک طرف، امان از شام که آیه خواندن و بزم شراب شد با هم ✍ @dobeity_robaey
بر طفل و باب او، چو جوابی نداد کس! یک تیر هر دو را به سه پهلو جواب داد! ✍استاد @dobeity_robaey
یوسف کنعانِ من، از زیر قرآن می‌رود از حرم جان می‌رود قل هوالله احد، اکبر به میدان می‌رود از حرم جان می‌رود @dobeity_robaey
دو بیت از یک عموی ساقی من رفته آب بردارد دعا کنید که دستش ز تن جدا نشود ** ستون خیمه که افتاد عمه‌ام آمد به معجرم گره‌ی کور زد که وا نشود ✍ @dobeity_robaey
؛ ؛ ؛ عباس! تو را اگرچه در دل غوغاست شمشیر اگرچه در کفت بی پرواست یک امشب را ز دشمنان مهلت گیر حرّ بن یزید، صبحِ فردا با ماست @dobeity_robaey
ای اهلِ حرم! رفت علمدار و عَلَم نیست صاحب حرمم نیست ای وای که در عَلقمه جُز دستِ قلم نیست صاحب حرمم نیست @dobeity_robaey
چین پیشانی تو محشر کند وقت غضب وای عباس آمده لرزه افتاده به‌جاِن شیرمردان عرب وای عباس آمده @dobeity_robaey
آمده شیرِ نرِ ام البنین بهر شکار مثل حیدر با وقار لافتا الا علی لاسیف الا ذوالفقار مثل حیدر با وقار @dobeity_robaey
ای آن که بُوَد بابِ حوائـج لقبت شرمنده فرات از عطش و تاب و تبت سقّا و لب تشنه، لب آب فرات؟ جان همه عالم به فدای ادبت @dobeity_robaey
از اشک غمت صفا گرفته، رفته بر درد دلش دوا گرفته، رفته آنقدر یهودی، ارمنی، آمده و... از روضه‌ی تو شِفا گرفته، رفته @dobeity_robaey
به تیغی حیف گیسویت گسستند دو بازویت دو بازویت گسستند از آنجایی که من بوسیده بودم بمیرم هر دو اَبرویت گسستند بهارم را چه سان پاییز کردند دلم را از غمت لبریز کردند سرت ای کاش رویِ نیزه می‌ماند تو را از مرکبی آویز کردند غمت راهِ نفس بر سینه بسته ترک بر چهره‌ی آیینه بسته زِ بسکه خاکْ بر سر ریختم من ببین عباس دستم پینه بسته ✍ @dobeity_robaey
نور از دل مهتاب بیاور عباس تا درب حرم تاب بیاور عباس خشکیده زبانِ چوبیِ گهواره یک جرعه فقط آب بیاور عباس @dobeity_robaey
صدایت را شنیدم‌ گریه کردم بسوی تو دویدم گریه کردم تمام‌ پیکرت تیر سه پر بود تنت را تا که دیدم گریه کردم رکاب‌ انگار‌ بر‌ پای تو پیچید میان خیمه آوای تو پیچید رباب و خواهرت را هم‌ زمین زد عمودی که به موهای تو‌ پیچید به پای ناله‌ی ادرک اخایت دلم‌ لرزید از سوز صدایت نبوس این دست‌هایم را عزیرم خجالت می‌کشم از دست‌هایت ببین‌ پایم دگر قوت ندارد برادرمُرده جز غربت ندارد به تو سربسته می‌گویم اباالفضل حرم بعد از تو امنیت ندارد ✍ @dobeity_robaey
شده تسبيحِ باران: يا اباالفضل نوای چشمه ساران: يا اباالفضل اگر که تشنگی جان بر لبت کرد بگو با کام عطشان: يا اباالفضل @dobeity_robaey
قتل او کار عمود آهن و نیزه نبود تیرهایی که به مشکش خورد، جانش را گرفت @dobeity_robaey
روزِ محشر دست‌هايش دستگيري مي‌كند دستِ خود را داد، دستِ دوستانش را گرفت @dobeity_robaey
حالا که می‌رى یه وقت دیر نکنى جلوى خیمه من و پیر نکنى من به تو تکیه زدم... با رفتنت کوه من، من و زمین‌گیر نکنى "تا" بشى و "تا" بشیم چه فایده؟! سیر بشیم تنها بشیم چه فایده؟! اگه صدتا صدتا مشک آب بیارى ولى بى‌سقا بشیم چه فایده؟! همه از دست تو آبرو میخان خاک پاهات و برا وضو میخان اگه آب نشد نشد، پاشو بیا بچه‌ها آب نمیخان عمو میخان یه تار موت و به دنیا نمیدن چشمات و به صدتا دریا نمیدن به تو قول میدن تموم دخترام بمیرن معجر به اینها نمیدن به سرت عمود آهنین زدن تو حسین شدى برا همین زدن کمر تو کمر من و شکست تا زمین خوردى من و زمین زدن اى علمدار تو رو با علم زدن قد و بالاى تو رو بهم زدن چهار هزار کمون بدست، یکى‌یکى اومدن روى تنت قدم زدن صدامو تا نشنیدن كاری بكن گریمو تا ندیدن كاری بكن صدای اسباشونو نمی‌شنوی؟ دم خیمه رسیدن كاری بكن نزن این نیزه‌ها رو با پا عقب خودتو هی می‌كشی چرا عقب تیر تو چشمت بود و افتادی حالا از جلو درش بیارم یا عقب؟! تو مگه قرار نبود دیر نکنى جلوى خیمه من و پیر نکنى تو مگه قرار نبود با رفتنت کوه من منو زمین‌گیر نکنى؟ روی پام چشمای دریاتو نكش اینقدر روی زمین پاتو نكش كاریه كه شده پس گریه نكن اینقدر به مشک چشماتو نكش قطره‌قطره جمع شو دریا شو بریم دوباره خوش قد و بالا شو بریم بخدا بچه‌ها از تو راضی‌ان همشون منتظرن پاشو بریم وقتشه لرزش پامو ببینن كمره انگشت نمامو ببینن بهتره حالا نرم به خیمه‌ها نمی‌خوام كه گریه‌هامو ببینن ✍ @dobeity_robaey
ای چشم تو بیمار، گرفتار، گرفتار برخیز چه پیش آمده این بار علمدار گیریم که دست و علم و مشک بیفتد برخیز فدای سرت انگار نه انگار @dobeity_robaey