#پایان_ماه_صفر
گر چه محرم و صفرت میرود ولی...
اصلاً تو از کنار دل من تکان نخور
✍ #حسین_ایزدی
@dobeity_robaey
#پایان_ماه_صفر
فصل عزای تو که فقط این دوماه نیست
هر صبح و شام غُصهی تو، رزقِ قلبِ ماست
✍ #حسین_ایزدی
@dobeity_robaey
#پایان_ماه_صفر
اگرچه رَخت عزا را ز تن درآوردم
دلم برای غمت تا ابد عزادار است
✍ #حسین_ایزدی
@dobeity_robaey
#پایان_ماه_صفر
قبولم کرد و توفیق عزا داد
به إذنش اشک از چشمانم افتاد
لباس مشکیِ خود را سپردم؛
امانتداریِ صحن گوهرشاد!
✍ #مرضیه_عاطفی
@dobeity_robaey
#لیلة_المبیت
در بدر و خیبر و اُحد و لیلة المبیت
دستِ علیست در همهجا ختم غائله
✍حجتالاسلام #علی_مقدم
@dobeity_robaey
#پایان_ماه_صفر
من را به قدر لحظهای از خود جدا مکن
مزد دو ماه نوکریام باشد این و بس
✍ #محمود_یوسفی
@dobeity_robaey
#لیلة_المبیت
هزار و یک شب اگر #لیلة_المبیت شوند
کسی بهجز تو مهیّای جانفشانی نیست...
✍ #مجتبی_خرسندی
@dobeity_robaey
#لیلة_المبیت
از سوی خدا تو مورد تأییدی
در ظلمت شب، مثل قمر تابیدی
دادند ملائکه سلامت امشب
تا جای پیمبر خدا خوابیدی
✍ #قاسم_نعمتی
@dobeity_robaey
#لیلة_المبیت
تا صبح علی بود و مناجات شَبش
در اوج دعا روح حقیقتطلبش
لبیکزنان به جای پیغمبر خفت
ذکر «بِاَبی اَنتَ و اُمّی» به لبش
✍استاد #محمدجواد_غفورزاده
@dobeity_robaey
#پایان_ماه_صفر
تا که فانی نشود اشک دو ماهم، آنرا
در سبویی به شه طوس امانت دادم
✍ #حیدر_محمدنژاد
@dobeity_robaey
#حضرت_سکینه_س_مدح_و_مرثیه
دلش را داد دست آسمانها
که نامش زنده مانده در زمانها
بده یک جرعه از صبر سکینه
خداوندا به ما در امتحانها
✍ #یوسف_رحیمی
@dobeity_robaey
#حضرت_سکینه_س_مرثیه
#لا_تحرقی_قلبی_بدمعک_حسره
اول
ناگاه کتاب گریه را وا میکرد
آن قدر که پشت ناله را تا میکرد
در مجلس روضهی امام صادق
یاد لب خشکیدهی بابا میکرد
دوم
بانو! بنشین، بخوان، بگو حرف بزن
از تیر نشسته بر گلو حرف بزن
بانو! دم آخری کمی آب بخور
از خاطرهی دست عمو حرف بزن
سوم
از سایهی سنگ، رد شده لشگر من
زنجیر نشسته روی زخم پَر من
این غصه، شبانه، بی صدا پیرم کرد:
تشت و سر و چوب و گریهی خواهر من
چهارم
چوبی که به لب اشاره میکرد آنروز
از عمه جگر پاره میکرد آنروز
ترسیدم از آن چشم حرامی ناگاه...
وقتی که مرا نظاره میکرد آنروز
پنجم
در قاب عطش اگرچه تصویر شده
از خوردن آب تا ابد سیر شده
او بعد هزار و چارصدسال هنوز
ایستاده درِ خیمه، ولی پیر شده
ششم
نه که بدن عزیزمان سر دارد
نه پیرهن کهنهای در بر دارد
غارت شده زیر دست و پا... ای مردم!
این جسم غریب مانده، مادر دارد
هفتم
در باغ عزای کربلا تاک شده
آیینهی لبهای عطشناک شده
جَرّوهَا عِدّه مِن اَعراب امّا
انگار سکینه با پدر خاک شده
هشتم
میدید خود حضرت زهرا ای وای
افتاده تن ماه به دریا ای وای
تا خطبه بخواند از اسیری و عطش
از منبر نیزه رفته بالا ای وای
نهم
از شام اسارتی که مهتاب نداشت
راهی به سرای چشم او خواب نداشت
بابا، غریب و تشنه بود و دختر
جز اشک نگاه خشک خود آب نداشت
دهم
چشم تو پر از صحنهی درگیری بود
یک قافله دست و پای زنجیری بود
فکرش دل سنگ را شکست ای بانو
تیری که به سینه خورد عجب تیری بود
✍ #روح_الله_عیوضی
@dobeity_robaey