eitaa logo
『↫כِڂٍٺٍࢪَٵَن‌ݕٍہُݜًٺًےٍ↬』
226 دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
1.6هزار ویدیو
379 فایل
سلام‌به‌دخترای‌بهشتی🥰 به‌کانال‌ما‌خوش‌آمدید💫🧕 امیدوارم‌که‌با‌هم‌بتونیم‌یه‌دختر‌بهشتی‌کامل‌وبالغ‌بشیم‌💯✅ آیدی‌خادم‌کانال😁👇🏻 { hl } استیڪࢪامۅنھ↯↻ [ @stickertrnom ]
مشاهده در ایتا
دانلود
♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤ ♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤ ♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤ ♤♡♤♡♤♡♤♡♤ ♡♤♡♧♡♧ ♤♡♤ ♤ ٵכݦ ۅ حۅٵ📓 مھد؁ - ݦٵࢪٵݪ🎎 ⁶⁵↯↻ لبخندی زد و نگاهش رو از صورتم گرفت امیر مهدی - گفتم که ببخشید . کافی نبود ؟ لبخندی زدم . کافی بود البته اگر می دونست چه نقشه ی توپی براش کشیدم ! بازم موندم چه نیروییه که وادارم می کنه اذیتش کنم ؟ اونم پسری که از دیرزو عصر تا اون موقع باور کرده بودم خوب بودن و پاک بودنش رو , فقط زیادی مثبت بود و شاید به همین دلیل می خواستم اذیتش کنم . دو تا از مردا راه افتادن و می خواستن برن برامون چیزی بیارن . آقا فتاح موند که تنها نباشیم . دوتا مرد هنوز ازمون دور نشده بود که صدای " أخ " یکیشون بلند شد . أنا فتاح سریع رفت سمتشون . فتاح - چی شد ؟ مرد در حالی که دولا شده و با دست مچ پان چسبیده بود گفت . مرد - فکر کنم بازم پیچ خورد . فتاح - الله اكبر . چرا مواظب نیستی ؟ این بار چندمه ؟ مرد سری تکون داد و از اخمش معلوم بود درد داره . با دست مچ پاش رو می مالید . مرد کناریش هم روی دو پا نشست و با دست مچ باش رو گرفت , فتاح – می تونین تنها برین یا نه ؟ مردی که پاش درد می کرد گفت . مرد می تونیم مرد دوم بلند شد و رو به اقا فتاح گفت . مرد - اگر کمک کنی این تیکه رو رد کنیم بقیه ش رو خودمون می ریم • أنا فتاح سری تکون داد و رو کرد به ما . فتاح - مهندس من کمک کنیم ایتا این گردنه رو رد کنن . زود بر می گردم . امیر مهدی سری تکون داد . امیر مهدی - شما برو . وقتی از دیدمون خارج شدن نقشه ای که کشیده بودم تو ذهنم پر رنگ شد . لبخند خبیثی زدم .... כٵࢪھ ....🖋 ݕڂۅن ݕٵنۅ🖇 ۅێڙہ ٵسٺٵכ ✌️😁 ڪݐێ؟!نھ ڄٵنݦ:) پآࢪت اولمونھ↯↻ [ https://eitaa.com/dogtaranbehsti/13707 ] 〖🌸•@dogtaranbehsti🍭〗 ❥ . . 🌱כڂـ🌸ـٺـࢪٵن ݕـ🍓ـــہـــ🍬ـݜٺێ ♢ ♧♢♧ ♢♧♢♧♢♧ ♧♢♧♢♧♢♧♢♧ ♢♧♢♧♢♧♢♧♢♧♢♧ ♧♢♧♢♧♧♢♧♢♧♢♧♢♧♢ ♢♧♢♧♢♧♢♧♢♧♢♧♧♢♧♢♧♢ ♧♢♧♢♧♢♧♢♧♢♧♧♢♧♢♧♧♢♧♢
♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤ ♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤ ♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤ ♤♡♤♡♤♡♤♡♤ ♡♤♡♧♡♧ ♤♡♤ ♤ ٵכݦ ۅ حۅٵ📓 مھد؁ - ݦٵࢪٵݪ🎎 ⁶⁶ ↯↻ نگاهم رو دوختم به امیرمهدی که هنوز داشت به مسیر رفتنشون نگاه می کرد و تو ذهنم یه بار دیگه کاری که می خواستم بکنم رو مرور کردم . برای یه لحظه صورت پویا جلو چشمام ظاهر شد . اخمی کردم . و تو دلم بهش تو پيدم " من فعلا ان امیر مهدی ام . تو برو تا بعد " . و سعی کردم خط قرمزی بکشم رو تصویرش . امیر مهدی سرش رو پایین انداخت و می خواست بره سمت مرد مجروح که از روز پیش انگار تو کما بود سريع دستم رو به سرم گرفتم و با صدای نازکی گفتم . من - أي من چرخید به سمتم امیر مهدی - چی شد ؟ چشمام رو ریز کردم و سعی کردم طبیعی من وای امیرمهدی ، السرم داره گیج می ره خودش رو بهم نزدیک کرد . امیرمهدی - بشینین . حتما به خاطر گرسنگیه . چشمام رو بستم من - بله دیگه , حواست به من نیست . وای . نمی تونم بشینم ! امیر مهدی - سعی کنین بشینین . الان براتون پتو میارم که روش دراز بکشین . خوبه که باور کرد . ولی نمی خواستم اینجوری پیش بره . فکر کردم تا بگم سرم گیج می ره بغلم می کنند یا حداقل دستم رو می گیره . ولی زهی خیال باطل ! این کی بود دیگه ؟ در همه حال مراعات می کرد . دیدم اگر پره دیگه نمی شه کاری کرد چنگ زدم به کنار یقه ی لباسش من - وای . نه . نمی تونم کمکم کن . هول کرد . دو تا دستش رو با کمی فاصله از بدنم به صورت حائل در آورد . مثلا اینجوری می خواست کمکم به کنه تا نیفتم..... כٵࢪھ ....🖋 ݕڂۅن ݕٵنۅ🖇 ۅێڙہ ٵسٺٵכ ✌️😁 ڪݐێ؟!نھ ڄٵنݦ:) پآࢪت اولمونھ↯↻ [ https://eitaa.com/dogtaranbehsti/13707 ] 〖🌸•@dogtaranbehsti🍭〗 ❥ . . 🌱כڂـ🌸ـٺـࢪٵن ݕـ🍓ـــہـــ🍬ـݜٺێ ♢ ♧♢♧ ♢♧♢♧♢♧ ♧♢♧♢♧♢♧♢♧ ♢♧♢♧♢♧♢♧♢♧♢♧ ♧♢♧♢♧♧♢♧♢♧♢♧♢♧♢ ♢♧♢♧♢♧♢♧♢♧♢♧♧♢♧♢♧♢ ♧♢♧♢♧♢♧♢♧♢♧♧♢♧♢♧♧♢♧♢
♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤ ♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤ ♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤ ♤♡♤♡♤♡♤♡♤ ♡♤♡♧♡♧ ♤♡♤ ♤ ٵכݦ ۅ حۅٵ📓 مھد؁ - ݦٵࢪٵݪ🎎 ⁶⁷ ↯↻ مات و مبهوت نگاهش کردم . فهمید می خوام چیکار کنم که رفت ؟ با کلافگی دستاش رو روی صورتش گذاشت . دستاش رو به طرف پایین کشید و سرش رو به سمت آسمون بلند کرد . باز هم نفس های عمیق می کشید . پشت به من بود . ولی می تونستم حس کنم چه حالیه . نگاهی به ساعتش انداخت . آروم گفت . امیر مهدی - کی تموم می شه ؟ می دونستم منظورش مدت صيغه ست . یعنی انقدر در عذاب بود که دلش می خواست زودتر تموم بشه ؟ ......................... کلافه بود ، و این رو تو تموم حرکاتش حس می کردم . من باعث این همه کلافگی بودم . با صدای آقا فتاح نگاه از راه رفتن کلافه ش گرفتم . فتاح - چی شده مهندس ؟ چرا نگرانی ؟ تازه برگشته بود . و از همون اول حال امیر مهدی رو فهمید . امیر مهدی نیم نگاهی به طرفم انداخت و جواب داد . امیر مهدی - چیزی نیست آقا فتاح . بعد هم برای اینکه آقا فتاح دیگه چیزی نپرسه رو کرد به من . امیر مهدی - بهتر شدین ؟ نادم از کاری که کرده بودم ، سری تکون دادم من - بله ، بهترم . نباید اون کار رو می کردم . بنده ی خدا ازم فرار کرد . چی کار می خواستم بکنم ؟ رفتم و گوشه ای نشستم .. انگار فهمید ناراحتم که اومد و با فاصله ازم نشست نه اون حرفی زد و نه من ، امیر مهدی رو نمی دونم تو چه فکری بود ولی من تموم مدت داشتم فکر می کردم اگر موفق می شدم کارم رو انجام بدم چی می شد ؟ به چی می رسیدم ؟ نهایتا در مونده ش می کردم . یا به زانو درش می آوردم در مقابل غریضه ش ! بعد چی ؟ به قول امیر مهدی به چه نتیجه ای می رسیدم ؟ نگاهی به ساعت تو مچ دستش انداختم . تا زمانی که صیغه باطل می شد ، فقط دو سه دقیقه باقی مونده بود ... כٵࢪھ ....🖋 ݕڂۅن ݕٵنۅ🖇 ۅێڙہ ٵسٺٵכ ✌️😁 ڪݐێ؟!نھ ڄٵنݦ:) پآࢪت اولمونھ↯↻ [ https://eitaa.com/dogtaranbehsti/13707 ] 〖🌸•@dogtaranbehsti🍭〗 ❥ . . 🌱כڂـ🌸ـٺـࢪٵن ݕـ🍓ـــہـــ🍬ـݜٺێ ♢ ♧♢♧ ♢♧♢♧♢♧ ♧♢♧♢♧♢♧♢♧ ♢♧♢♧♢♧♢♧♢♧♢♧ ♧♢♧♢♧♧♢♧♢♧♢♧♢♧♢ ♢♧♢♧♢♧♢♧♢♧♢♧♧♢♧♢♧♢ ♧♢♧♢♧♢♧♢♧♢♧♧♢♧♢♧♧♢♧♢
♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤ ♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤ ♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤ ♤♡♤♡♤♡♤♡♤ ♡♤♡♧♡♧ ♤♡♤ ♤ ٵכݦ ۅ حۅٵ📓 مھد؁ - ݦٵࢪٵݪ🎎 ⁶⁸↯↻ عذاب وجدان داشتم . مادر و پدرم به من اعتماد داشتن ولی اگر می فهمیدن چه کاری می خواستم انجام بدم بازم بهم اعتماد می کردن ؟ با پویایی که می خواستم بهش جواب بله يدم ! چه فکری پیش خودش می کرد ؟ امیر مهدی راست می گفت : ما تو شرایط بد و برای کمک به هم محرم شدیم , امیرمهدی راست می گفت راست . *** چشمام رو باز کردم نگاهم نشست رو سقف اتاق . دومین بیدار شدنم تو خونه ی خودمون بعد از اون اتفاق . خونه ی خودمون ، خونه ی امنی که تا قبل از سقوط هواپیما و گرفتار شدن بین اون حجم ها سنگی بزرگ و غول پیکر اقدرش رو نمی دونستم . همون خونه ای که دیوارهاش بهترین پناهگاه آدمه ، سقفش مأمن آرامش و آسایشه .. جایی که با مادر و پدرم بهترین ساعات رو سپری می کنم بدون ترس و واهمه از چیزی ، حتی اگر تو اون ساعت ها حوصله م سر بره . حتی اگر از بی کاری بارها غر بزنم جایی که عطر خوش چای همیشه دم مادر فضاش رو عطرآگین می کنه . جایی که وقتی پدر خسته از سر کار بر می گرده ممکنه دستش پر نباشه ، خسته باشه ؛ ولی در عوض با عشق و مهر توش پا می ذاره و لبریزمون می کنه از حس اطمینان . اطمینان به اینکه هیچ کس اجازه ندارد به این کلبه ما عشق و مهر دست درازی کنه جایی که برادر با تموم اذیتاش مهر برادریش رو به چیزی نمی فروشه . برادری که با شنیدن خبر سقوط هواپیما ماه عسلش رو نیمه گذاشت و با همسر سرشار از مهرش برگشت . بلند شدم و روی تخت نشستم . دو روز قبلش مثل یه فیلم از جلوی چشمام رد شد : اومدن چند تا دیگه از محليا و آوردن نون و پنیر محلی که بدجور به من و امیر مهدی مزه کرد . بعد هم اومدن هلی کوپتر امداد . که به خاطر وخیم بودن حال مرد مجروح اول اون رو اعزام کردن برای بستری شدن تو بیمارستان ...... כٵࢪھ ....🖋 ݕڂۅن ݕٵنۅ🖇 ۅێڙہ ٵسٺٵכ ✌️😁 ڪݐێ؟!نھ ڄٵنݦ:) پآࢪت اولمونھ↯↻ [ https://eitaa.com/dogtaranbehsti/13707 ] 〖🌸•@dogtaranbehsti🍭〗 ❥ . . 🌱כڂـ🌸ـٺـࢪٵن ݕـ🍓ـــہـــ🍬ـݜٺێ ♢ ♧♢♧ ♢♧♢♧♢♧ ♧♢♧♢♧♢♧♢♧ ♢♧♢♧♢♧♢♧♢♧♢♧ ♧♢♧♢♧♧♢♧♢♧♢♧♢♧♢ ♢♧♢♧♢♧♢♧♢♧♢♧♧♢♧♢♧♢ ♧♢♧♢♧♢♧♢♧♢♧♧♢♧♢♧♧♢♧♢
『↫כِڂٍٺٍࢪَٵَن‌ݕٍہُݜًٺًےٍ↬』
ݐࢪݜ ݕہ ٵۅݪێن ݐسٺݦۅن ݕٵنۅ🖇↻ ݕہ ݕێن ݐسٺٵݦۅن כێכن כٵࢪن 😌😁 |•°~@dogtaranbehsti~°•|
•﴾🍇🌸✨﴿• اعمال‌قبل‌از‌خواب☔️🧡 حضرت‌رسول‌اکرم‌فرمودند‌هر‌شب‌پیش‌از‌خواب وضو‌یادتون‌باشه...🕊🍃؛ ۱.قران‌را‌ختم‌کنید ۳بار‌سوره‌توحید..🌿🍄؛ ۲.پیامبران‌را‌شفیع‌خود‌گردانید🍓🐾: ۱بار‌اللهم‌صل‌علی‌محمد‌وال‌محمد‌عجل‌فرجهم‌؛اللهم‌صل‌علی‌جمیع‌الانبیاء‌و‌المرسلین...🕊؛ ۳.مومنین‌را‌از‌خود‌راضی‌کنید💚🖇: ۱بار‌اللهم‌اغفر‌للمومنین‌والمومنات...🖤🌙؛ ۴.یک‌حج‌و‌یک‌عمره‌به‌جا‌اورید🌚✨: ۱بار‌سبحان‌الله‌والحمد‌لله‌و‌لا‌اله‌الا‌الله‌و‌الله‌اکبر...🕊؛ ۵.اقامه‌هزار‌رکعت‌نماز⛅️🦋: ۳باریَفْعَلُ‌اللهُ‌ما‌یَشاءُ‌بِقُدْرَتِهِ،‌وَ‌یَحْكُمُ‌ما‌یُریدُ‌بِعِزَّتِهِ..🐣🖤؛ ۶.خواندن آیت الکرسی💫 ایا‌حیف‌نیست؟!‌هرشب‌به‌این‌سادگی‌از‌چنین‌خیر‌پر‌برکتی‌ محروم‌شوید...🌱🎋 |•°~@dogtaranbehsti~°•|
ٺۅ ٵێن ݜݕ زێݕٵ ٵࢪزۅ ݦێڪنݦ…😍 ݦࢪڠ ٵݦێن ݕہ ٵࢪزۅہٵٺۅن🕊 ٵݦێن ݕڱہ…🤲  ٺٵ כݪۅٵݐسێ ٺۅۅ ڂێٵݪٺۅن نݦۅنہ😌 ۅ ڇـہ ڇێزێ ٵز🖐 ٵࢪٵݦݜ نٵݕ ڂۅݜٺࢪ…! :) ݜݕٵنھ🖇 |•°~@dogtaranbehsti~°•|
این پیام از من خوابالو ! 😴 برای یک آدم خوابالو‌!!😴 در زمان خوابالودگی!!!💤 ارسال شده است !‌!!!↯ لطفا خوب بخوابید 😁😌 اعضا؁ جدید خوش اومدید🎉 اعضا؁ قدیمے بمونید برامون🍬 |•°~@dogtaranbehsti~°•|
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دعای_فرج📜 ٻِسمِ_اللہِ_الرَّحمَڽِ_الڔَّحِیم... 🌺الهى عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ 🌸وانْكَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ ♥️وضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ 🌺واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَيْكَ 🌸الْمُشْتَكى وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِى ♥️الشِّدَّةِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى 🌺محَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِى الاْمْرِ 🌸الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ♥️وعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ 🌺عنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَريباً 🌸كلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ يا ♥️محَمَّدُ يا عَلِىُّ يا عَلِىُّ يا مُحَمَّدُ 🌺اكْفِيانى فَاِنَّكُما كافِيانِ وَانْصُرانى 🌸 فاِنَّكُما ناصِرانِ يا مَوْلانا يا صاحِبَ ♥️الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِكْنى 🌺ادْرِكْنى اَدرِکنی 🌸الساعه الساعه الساعه ♥️العجل العجل العجل یاارحمن راحمین بحق محمد وآله طاهرین (خواندن دعای فرج به نیت سلامتی و ~♡ ~ تعجیـل در فرج مولامـون) . . 🌸🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چقدر زیباست 👌🌺🍃 خانمی به دکتر گفت:  نمیدانم چرا افسرده ام و خود را زنی بدبخت میدانم. دکتر گفت: باید ۵ نفر از خوشبخت ترین مردم شهر را بشناسی و از زبان آنها بشنوی که خوشبختند. زن رفت و پس از چند هفته برگشت، اما اینبار اصلاً افسرده نبود.  به دکتر گفت: برای پیدا کردن آن ۵ نفر، به سراغ ۵۰ نفر که فکر می کردم خوشبخت ترینهایند رفتم، اما وقتی شرح زندگیشان را شنیدم، فهمیدم که خودم از همه خوشبخت ترم. خوشبختی یک احساس است و لزوما با ثروت بدست نمی آید.  خوشبختی رضایت از زندگی و شکرگزاری بابت داشته هاست، نه افسوس بابت نداشته ها ... خـــ♡ــــدایا شکرت 🌺🍃 〖🌸•@dogtaranbehsti🍭〗 ❥ . . 🌱دخـ🌸ـتـران بـ🍓ـــهـــ🍬ـشتی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌧🥀 ~••••••••••••♡••••••••••••~ •چه رنگ هایی رو باهم ست کنیم؟ + بنفش و آبی و یاسی و سفید یا طوسی + کرم و قهوه ای و آبی و سفید + آبی روشن تیره و طوسی و کرم + طوسی و آبی پاستیلی و سفید و کرم + صورتی و کرم و آبی + بنفش و یاسی و کرم ━ • ✿ • ━ • @dogtaranbehsti
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
؁‌ݗـכٵ🕊 〖🌸•@dogtaranbehsti🍭〗 ❥ . . 🌱دخـ🌸ـتـران بـ🍓ـــهـــ🍬ـشتی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خانم…❤️ بانو…💜 خواهر…💚 جدای از دیانت…👀 جدای از غیرت…👀 جدای از وجدان…👀 جدای از شریعت…👀 جدای از برادری یا خواهری…🖐 تـو را وقتی محجبه هستی آسان تر بـه دل می نشانند…💞 〖🌸•@dogtaranbehsti🍭〗 ❥ . . 🌱دخـ🌸ـتـران بـ🍓ـــهـــ🍬ـشتی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
°•تا وقتی یکی تو آسمون هس که مراقب توعه هیچ کس رو زمین نمیتونه تو رو بشکونه(♥‿♥) 〖🌸•@dogtaranbehsti🍭〗 ❥ . . 🌱دخـ🌸ـتـران بـ🍓ـــهـــ🍬ـشتی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌌 👧🏻 💜 🧕🏻 〖🌸•@dogtaranbehsti🍭〗 ❥ . . 🌱دخـ🌸ـتـران بـ🍓ـــهـــ🍬ـشتی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
〖🌸•@dogtaranbehsti🍭〗 ❥ . . 🌱دخـ🌸ـتـران بـ🍓ـــهـــ🍬ـشتی
پاسخگویی به سوالات شما دخملی ها《سوالات شرعی و..》 آیدی زیر👇😊 @Fatima098