فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ڪي شود من هم مثل تو به شهادت برسم☺️🌱😍
〖🌸•@dogtaranbehsti🍭〗
❥ . . 🌱دخـ🌸ـتـران بـ🍓ـــهـــ🍬ـشتی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آموزۺ بسټن روسڔے☺️🌱
〖🌸•@dogtaranbehsti🍭〗
❥ . . 🌱دخـ🌸ـتـران بـ🍓ـــهـــ🍬ـشتی
♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤
♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤
♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤
♤♡♤♡♤♡♤♡♤
♡♤♡♧♡♧
♤♡♤
♤
#ࢪݦٵن ٵכݦ ۅ حۅٵ📓
#ٵݦێࢪ مھد - ݦٵࢪٵݪ🎎
#ݐٵࢪٺ۲۷۱ ↯↻
امیرمهدی - هیچ چیزی از خدا و دین جدا نیست . این رو همیشه یادتون باشه . همون علم هم به خدا ريط داره ، مثلا علم فیزیک می گه هر عملی یه عکس العمل داره . اگر زمین با نیروی جاذبه ما رو به سمت خودش می کشونه ما هم بهش نیرو وارد می کنیم . خوب این نیروها رو خدا آفریده . مگه غیر از اینه ؟ از هر طرف حرفش منتهی می شد به خدا من به چیزی غیر از خدا هم میبینی ؟ لبخندی زد - امیر مهدی - نه . هر چیزی آینه ای از حضور خداست من - اینجوری دنیات خشکه . فقط و فقط دینه . امیر مهدی - خیلی دوست دارم با دنیاتون آشنا بشم و ببینم تو دنیای شما چه چیزی وجود داره که دنیای من رو خشک می دونین ! من یه مثال می زنم . تو دنیای مذهبی تو حرف زدن با نامحرم ایراد داره . الان من و تو داریم با هم حرف می زنیم . چه ایرادی داره ؟ هیچکدوم قصد سواستفاده نداریم , هیچکدوم بحث رو به بیراهه نمی کشونیم , ته صدای من با ناز و عشوه ست و نه تو به چیزی های غیر اصولی فکر می کنی . ولی از نظر تو هنوز حرف زدن با نامحرم ایراد داره , کمی سکوت کرد , انگار داشت به حرفام فکر می کرد . با سکوتش حق به جانب گفتيم . من - دیدی افکارت زیادی خشکه دم عمیقی گرفت . امیر مهدی - همه ی آدم ها مثل من و شما نیستن ، بعضی افراد با قصد جلو مبان . مثل همون پسر تو پاساز ، شونه الا انداختم . من - اونا خودشون مرض دارن . ادم می تونه با همچین ادمایی حرف نزنه . سری به معنای تأیید تکون داد . امیر مهدی - درسته , ولی ما که طرف مقابلمون رو نمی شناسیم ! من با دو سه جمله ی اول همیشه می شه به نیت آدم مقابل پی برد . امیر مهدی - همیشه نه . ولی بیشتر مواقع بله..
#ٵכٵݦھ כٵࢪھ ....🖋
#حٺݦٵ ݕڂۅن ݕٵنۅ🖇
#ݐێݜنھٵכ ۅێڙہ ٵسٺٵכ ✌️😁
ڪݐێ؟!نھ ڄٵنݦ:)
پآࢪت اولمونھ↯↻
[ https://eitaa.com/dogtaranbehsti/13707 ]
〖🌸•@dogtaranbehsti🍭〗
❥ . . 🌱כڂـ🌸ـٺـࢪٵن ݕـ🍓ـــہـــ🍬ـݜٺێ
♢
♧♢♧
♢♧♢♧♢♧
♧♢♧♢♧♢♧♢♧
♢♧♢♧♢♧♢♧♢♧♢♧
♧♢♧♢♧♧♢♧♢♧♢♧♢♧♢
♢♧♢♧♢♧♢♧♢♧♢♧♧♢♧♢♧♢
♧♢♧♢♧♢♧♢♧♢♧♧♢♧♢♧♧♢♧♢
♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤
♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤
♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤
♤♡♤♡♤♡♤♡♤
♡♤♡♧♡♧
♤♡♤
♤
#ࢪݦٵن ٵכݦ ۅ حۅٵ📓
#ٵݦێࢪ مھد - ݦٵࢪٵݪ🎎
#ݐٵࢪٺ ۲۷۲↯↻
من - پس حرف من رو تایید می کنی . امیرمهدی - برای همیشه کاربرد نداره . در ضمن چه اجباریه به حرف زدن تا ببینیم طرفمون چه جور آدميه ؟ من - یعنی با کسی حرف نزنیم چون ممکنه مرض داشته باشه ؟ امیر مهدی - یعنی با هر کسی وارد هر بحثی نسیم ، به خصوص بحثای بی سر و ته . من - اینجوری رو قبول دارم - و سکوت کردم . کمی که گذشت گفت ۔ امیر مهدی - از بحث اصلی دور شدیم . نگاهش کردم . من - من وارد هر بحثی نمی شم ! خنديد , امیر مهدی می شه به چند دقیقه به حرفام گوش کنین ؟ پشت چشم نازک کردم که طبق معمول چون سرش پایین بود ندید . من - بفرمایید . امیر مهدی - من برای اولین بار راهی رو با دل انتخاب کردم ، و ناخودآگاه هم با دل جلو رفتم . نمی خوام فردایی بیاد که از کارم پشیمون بشم . می خوام عاقلانه جلو برم . می خوام دنیاتون رو بشناسم . خیر شدم به دهنش - لبخند قشنگی زد . امیر مهدی - مهرتون به دلم افتاده بانقدر که نخواستم جلوی ریشه دادنش رو بگیرم . آخ که رفتم تو آسمون و برگشتم . پرواز کردم و دوباره روی زمین نشستم . اوج گرفتم و فرود اومدم . واقعا این حرف از دهن امیرمهدی بیرون اومد ؟ هاج و واج مونده بودم چی بگم !..
#ٵכٵݦھ כٵࢪھ ....🖋
#حٺݦٵ ݕڂۅن ݕٵنۅ🖇
#ݐێݜنھٵכ ۅێڙہ ٵسٺٵכ ✌️😁
ڪݐێ؟!نھ ڄٵنݦ:)
پآࢪت اولمونھ↯↻
[ https://eitaa.com/dogtaranbehsti/13707 ]
〖🌸•@dogtaranbehsti🍭〗
❥ . . 🌱כڂـ🌸ـٺـࢪٵن ݕـ🍓ـــہـــ🍬ـݜٺێ
♢
♧♢♧
♢♧♢♧♢♧
♧♢♧♢♧♢♧♢♧
♢♧♢♧♢♧♢♧♢♧♢♧
♧♢♧♢♧♧♢♧♢♧♢♧♢♧♢
♢♧♢♧♢♧♢♧♢♧♢♧♧♢♧♢♧♢
♧♢♧♢♧♢♧♢♧♢♧♧♢♧♢♧♧♢♧♢
♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤
♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤
♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤
♤♡♤♡♤♡♤♡♤
♡♤♡♧♡♧
♤♡♤
♤
#ࢪݦٵن ٵכݦ ۅ حۅٵ📓
#ٵݦێࢪ مھد - ݦٵࢪٵݪ🎎
#ݐٵࢪٺ ۲۷۳↯↻
اگر هر کس دیگه جای امیرمهدی نشسته بود قطعا یا اذیتش می کردم و یا براش طاقچه بالا می ذاشتم . ولی امیر مهدی مثل اونایی نبود که می شناختم . نمی دونستم باید چی بگم . نگاهم رو به اطراف چرخوندم تا شاید مغز هنگ کرده م بتونه تمرکز کنه برای گفتن حرفی . اما ديدن لبخند رضوان و مهرداد که دورتر از ما زیر درختی ایستاده بودن و ما رو دید می زدن ، هنگم رو بیشتر کرد . یعنی می دونستن بين ما چه اتفاقی در شرف وقوعه ؟ امیر مهدی - هنوز به خاطر ماجرای مرکز خرید از دستم ناراحتين ؟ برگشتم و نگاهش کردم . من - نه . روم نشد بگم اگر هم ناراحت بودم تو یا حرفی که زدی همه رو دود کردی و فرستادی هوا ، یا بگم حرفت مثل آب روی آتیش وجودم بود که اینجور لرز به بدنم نشوند . حرفی که تمرکز مغزم رو به تاراج برد و من موندم و یه عالم حس قشنگ که نمی دونم باید در مقابلشون چه عکس العملی نشون بدم . امیر مهدی - پس چرا ساکنین ؟ صادقانه گفتم من نمی دونم باید چی بگم ! امیر مهدی - حرفم ناراحتتون کرد ؟ من - نه . فقط ... فقط .. حرفی رو که شنیدم باور ندارم . امیر مهدی - من غير قابل باورم یا حرفم ؟ من - هیچکدوم اینکه تو این حرف رو بزئی غیر قابل باوره . امیر مهدی - چرا ؟ مگه من دل ندارم ؟ یا شاید حق ندارم نسبت به شما .. WWW.98 من - حرفم رو بد تعییر نکن . باور نمی کردم همچین حرفی رو بهم بزنی . یا بهتر بگم باور نمی کردم نسبت بهم حسی داشته باشی . لبخند زد . امیر مهدی - این صادقانه های بی دلیل و با دلیلتون خیلی به دلم می شینه . انگار قصد جونم رو کرده بود که با صدای آروم و پر از حسش ، حرف های تکون دهنده می زد . حس جاری به قلبم به قدری شدید بود که آروم و قرارم رو از دست داده بودم . شروع کردم به بازی با انگشتم...
#ٵכٵݦھ כٵࢪھ ....🖋
#حٺݦٵ ݕڂۅن ݕٵنۅ🖇
#ݐێݜنھٵכ ۅێڙہ ٵسٺٵכ ✌️😁
ڪݐێ؟!نھ ڄٵنݦ:)
پآࢪت اولمونھ↯↻
[ https://eitaa.com/dogtaranbehsti/13707 ]
〖🌸•@dogtaranbehsti🍭〗
❥ . . 🌱כڂـ🌸ـٺـࢪٵن ݕـ🍓ـــہـــ🍬ـݜٺێ
♢
♧♢♧
♢♧♢♧♢♧
♧♢♧♢♧♢♧♢♧
♢♧♢♧♢♧♢♧♢♧♢♧
♧♢♧♢♧♧♢♧♢♧♢♧♢♧♢
♢♧♢♧♢♧♢♧♢♧♢♧♧♢♧♢♧♢
♧♢♧♢♧♢♧♢♧♢♧♧♢♧♢♧♧♢♧♢
♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤
♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤
♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤
♤♡♤♡♤♡♤♡♤
♡♤♡♧♡♧
♤♡♤
♤
#ࢪݦٵن ٵכݦ ۅ حۅٵ📓
#ٵݦێࢪ مھد - ݦٵࢪٵݪ🎎
#ݐٵࢪٺ ۲۷۴↯↻
امیر مهدی - نمی خواین جوابم رو بدین ؟ من - مگه چیزی پرسیدی ؟ سر به زیر لبخندی زد . امیر مهدی - اجازه می دین بیشتر با دنیاتون آشنا شوم ؟ می خوام ببینم می تونیم دنیای خشک من رو به دنیاتون گره بزنیم ؟ من - با صیغه ؟ امیر مهدی - بدون صیغه . خیلی جدی ادامه داد . امیر مهدی – الان که دلبستگی هست اگر با وابستگی هم همراه بشه نمی شه عاقلانه جلو رفت . می خوام دنیاتون رو بشناسم و تا جایی که دین بهم اجازه می ده باهاش کنار بیام . شما هم وارد دنیای من بشین . اینجوری می فهمیم که می توانیم به عمر هم زندگی کنیم یا نه ! اجازه می دین ؟ السريع گفتم من - چادر سرم نمی کنم ! امیر مهدی - چرا انقدر زود جبهه می گیری ؟ من کی من حرفی از چادر نمی زنیم . چادر سر کنین ؟ تا زمانی که خودتون نخواین لبخندی زدم . یکی از بزرگترین مشکلات همین اول حل شد . اومدم پیشنهادش رو قبول کنیم که یه دفعه قول و قرارم با خدا تو ذهنم زنگ خورد . حالا باید چیکار می کردم S " دیگه دنبالش نمی رم ، دیگه برای دیدنش هزار تا نقشه ردیف نمی کنم ، دیگه نمی خوامش . فقط تو سالم برش گردون . " این عین قول و قرار من با خدا بود . این که دیگه امیرمهدی رو نخوام . حالا باید چیکار می کردم ؟ منی که برای همین لحظه ای و همچین حرفی ، پرپر می زدم ! این دیگه چه قول و قراری بود ؟ ناخوداگاه ، پر حسرت ، به افکار تو ذهنم گفتم...
#ٵכٵݦھ כٵࢪھ ....🖋
#حٺݦٵ ݕڂۅن ݕٵنۅ🖇
#ݐێݜنھٵכ ۅێڙہ ٵسٺٵכ ✌️😁
ڪݐێ؟!نھ ڄٵنݦ:)
پآࢪت اولمونھ↯↻
[ https://eitaa.com/dogtaranbehsti/13707 ]
〖🌸•@dogtaranbehsti🍭〗
❥ . . 🌱כڂـ🌸ـٺـࢪٵن ݕـ🍓ـــہـــ🍬ـݜٺێ
♢
♧♢♧
♢♧♢♧♢♧
♧♢♧♢♧♢♧♢♧
♢♧♢♧♢♧♢♧♢♧♢♧
♧♢♧♢♧♧♢♧♢♧♢♧♢♧♢
♢♧♢♧♢♧♢♧♢♧♢♧♧♢♧♢♧♢
♧♢♧♢♧♢♧♢♧♢♧♧♢♧♢♧♧♢♧♢
♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤
♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤
♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤
♤♡♤♡♤♡♤♡♤
♡♤♡♧♡♧
♤♡♤
♤
#ࢪݦٵن ٵכݦ ۅ حۅٵ📓
#ٵݦێࢪ مھد - ݦٵࢪٵݪ🎎
#ݐٵࢪٺ۲۷۵ ↯↻
امیر مهدی ، مبهوت سرش رو به طرفم چرخوند و پرسید . امیر مهدی - نه ؟ هاج و واج نگاهش کردم . من با اون نبودم ! هاله ای از غم صورتش رو پوشونده امیر مهدی - فکر می کردم بهم فرصت این آشنایی رو می دین ؟ فکر کرده بودم " نه " رو در جواب سوالش گفتم . عجب اوضاعی شده بود ! کلافه دستی تو هوا تکون دادم . من - نه ... یعنی منظورم اینه که ... چطوری بگم ؟ .... یعنی با تو ... با تو نبودم ... با خودم ... ای خدا ۔۔ کف دستمم رو ، روی پیشونیم گذاشتم . امیر مهدی - چیزی شده ؟ باید چی می گفتم ؟ نه می تونستم براش توضیح بدم و نه می تونستم راحت وی با بندازم و بهش جواب رد بدم بد مخمصه ای بود و بدجور گرفتار شده بودم . امیر مهدی - خانوم صداقت پیشه ؟ مستقیم نگاهش کردم . من – می شه یه کم فکر کنم ؟ هاله می خم صورتش هنوز خودنمایی می کرد . نفس عمیقی کشید امیر مهدی - حتما بلند شد که بره . کمی تنهام بذاره . گرچه که منظورم از فکر کردن این نبود که بره ولی جلوش رو نگرفتم . شاید لازم بود تو تنهایی تصمیمم رو بگیرم بدون اینکه صورت و چشمای امیرمهدی سیستم کنه تو تصمیم گیری دو قدم بیشتر نرفته بود که چرخید به سمتم . امیر مهدی - خانوم صداقت پیشه ! اگر جوابتون مثبت بود که هیچی . ولی اگر نخواستین این فرصت رو بهم بدین حداقل دلیلش رو بهم بگین . حق دارم بدونم چرا این فرصت ازم گرفته شده...
#ٵכٵݦھ כٵࢪھ ....🖋
#حٺݦٵ ݕڂۅن ݕٵنۅ🖇
#ݐێݜنھٵכ ۅێڙہ ٵسٺٵכ ✌️😁
ڪݐێ؟!نھ ڄٵنݦ:)
پآࢪت اولمونھ↯↻
[ https://eitaa.com/dogtaranbehsti/13707 ]
〖🌸•@dogtaranbehsti🍭〗
❥ . . 🌱כڂـ🌸ـٺـࢪٵن ݕـ🍓ـــہـــ🍬ـݜٺێ
♢
♧♢♧
♢♧♢♧♢♧
♧♢♧♢♧♢♧♢♧
♢♧♢♧♢♧♢♧♢♧♢♧
♧♢♧♢♧♧♢♧♢♧♢♧♢♧♢
♢♧♢♧♢♧♢♧♢♧♢♧♧♢♧♢♧♢
♧♢♧♢♧♢♧♢♧♢♧♧♢♧♢♧♧♢♧♢
مـابیڹاهـداف،یڪچیز؎هــمهستـ بھنامعمــر…🐢🍃!
〖🌸•@dogtaranbehsti🍭〗
❥ . . 🌱دخـ🌸ـتـران بـ🍓ـــهـــ🍬ـشتی
کاش اخر دیکته پرغلط زندگی ام بنویسی :باانفاق شهـادت❤️:)
𝓳𝓸𝓿𝓲𝓷↯
《¤ … ➣‴@dogtaranbehsti‴↻ … ¤》