eitaa logo
『↫כِڂٍٺٍࢪَٵَن‌ݕٍہُݜًٺًےٍ↬』
226 دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
1.6هزار ویدیو
379 فایل
سلام‌به‌دخترای‌بهشتی🥰 به‌کانال‌ما‌خوش‌آمدید💫🧕 امیدوارم‌که‌با‌هم‌بتونیم‌یه‌دختر‌بهشتی‌کامل‌وبالغ‌بشیم‌💯✅ آیدی‌خادم‌کانال😁👇🏻 { hl } استیڪࢪامۅنھ↯↻ [ @stickertrnom ]
مشاهده در ایتا
دانلود
اگہـ ‌قرار ‌بود‌ هیچوقتـ ‌نتونے رویاهاتـ ‌رو ‌زندگے ‌ڪنے🍊🍂 هیچ ‌وقتـ ‌فڪرش ‌بہ ‌سرتـ ‌نمے ‌افتاد:))) پس ‌میتونے ‌شڪ نڪڹ!✨ 〖🌸•@dogtaranbehsti🍭〗 ❥ . . 🌱دخـ🌸ـتـران بـ🍓ـــهـــ🍬ـشتی
عصرونھ در حال آماده شدن🙂🍰
『↫כِڂٍٺٍࢪَٵَن‌ݕٍہُݜًٺًےٍ↬』
کیک دورنگ مامان پز👩‍🍳😋
🍰 خودم هنوز نخوردم🤤🤤 دلتون آب نشھ🤣 〖🌸•@dogtaranbehsti🍭〗 ❥ . . 🌱دخـ🌸ـتـران بـ🍓ـــهـــ🍬ـشتی
نظر‌ممبر‌گلمونـــ🌸 ممنونم از شما گل دخترا✨ اگر شما نبودیدکانال پیشرفت نمیکرد☃ 〖🌸•@dogtaranbehsti🍭〗 ❥ . . 🌱دخـ🌸ـتـران بـ🍓ـــهـــ🍬ـشتی
تولدداریمـ‌چهـ‌تولدے^^🎈 -شهید‌محمدحسین‌محمدخانے🌿 〖🌸•@dogtaranbehsti🍭〗 ❥ . . 🌱دخـ🌸ـتـران بـ🍓ـــهـــ🍬ـشتی
دست‌ما‌را‌به‌محرم‌برسانید فقط .‌ . . ! 〖🌸•@dogtaranbehsti🍭〗 ❥ . . 🌱دخـ🌸ـتـران بـ🍓ـــهـــ🍬ـشتی
『↫כِڂٍٺٍࢪَٵَن‌ݕٍہُݜًٺًےٍ↬』
یـکـے انـگار داره صـدات میـزنـہ 😌 بـرا؁ صـحـبت ڪردن بـاهاش 🌸📿 بـلـنـد شـو بـزرگـوار تـا نـمازت سرد نشـده ❤❤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ٵݪھے ؏ظݦ أڶݕڵأ...:(: ڛݪٵݥټے ھمھ ݕێݦأࢪأݩ{ڪࢪونأ} ۆ ٵݩݜأݪݪھ ࢪفع ٵێݩ ٮیݦار؁ ݦڹحۆڛ🤲💔 𝓳𝓸𝓿𝓲𝓷↯ 《¤ … ➣‴@dogtaranbehsti‴↻ … ¤》،
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖 نام کتاب:چتر تابستان🔅 نویسنده:لیزا گراف👩‍💼 مترجم:نیلوفر نیکزاد🕵‍♀ رده سنی:۱۳ سال به بالا🏃‍♀ ☂چتر تابستان🔅 آنی دختر نوجوانی است که زیادی می‌ترسد. از هر چیزی مانند مسمومیت، تصادف و بیماری‌های مختلف می‌ترسد و این ترس باعث شده خیلی از کارها را انجام ندهد یا زیادی محتاط باشد. اما همه‌ی اینها به این خاطر است که برادرش جرد به خاطر یک بیماری نادر از دنیا رفته است. چتر تابستان داستانی است راجع به مواجهه‌ی آنی با مرگ برادرش و اینکه چطور نهایتا با این مشکل دست و پنجه نرم می‌کند. 《حتی اگر شرایط مشابهی را در زندگی‌مان تجربه نکرده باشیم. این کتاب، ما را با دنیای آدم‌های بسیاری آشنا می‌کند. آدم‌هایی که عزیزی را از دست داده‌اند و به ما کمک می‌کند آنها را بیشتر و بهتر درک کنیم.》 〖🌸•@dogtaranbehsti🍭〗 ❥ . . 🌱دخـ🌸ـتـران بـ🍓ـــهـــ🍬ـشتی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
『↫כِڂٍٺٍࢪَٵَن‌ݕٍہُݜًٺًےٍ↬』
‹💙📘›
آهستھ‌گفت من‌کھ‌ڪبوترنمے‌شوم.. اما‌دلم‌بہ‌دیدن‌گلدستہ‌خوش‌است :))🌱' 💛 〖🌸•@dogtaranbehsti🍭〗 ❥ . . 🌱دخـ🌸ـتـران بـ🍓ـــهـــ🍬ـشتی
"خب‌هرکسے‌دوست‌دارھ‌یھ‌متن‌یا‌یھ‌عڪس‌دࢪبارھ‌چادࢪ‌یاࢪفیق‌بفࢪستھ‌پے‌وے‌بندھ‌واینڪھ‌همشۅن‌‌دࢪ‌چنݪ‌قࢪاࢪ‌میگیࢪھ(:" آیدے‌بندھ⇦@OostadO19
🌸🦋🌸 🦋🌸 🌸 💥 •●[خیلی ها گفتند: شهـدا شرمنده‌ایـم 🥺 خیلی ها شنیدند: شهـدا شرمنده‌ایــم 😞📻 خیلی ها هم نوشتند: شهـدا شرمنده‌ایــم😔✍🏻 همه و همه 💔 اما نمی دانـــم چــند نفر سعی داریـــم از ایݧ شرمندگی خـــارج شویـــم!؟!😔🥀]• 🌸 🦋🌸 🌸🦋🌸 ✅ @dogtaranbehsti
ڪمڪم‌ڪه‌بفھمم‌توڪنارمنی نـه‌روبروی‌مـن🌸💕 〖🌸•@dogtaranbehsti🍭〗 ❥ . . 🌱دخـ🌸ـتـران بـ🍓ـــهـــ🍬ـشتی
یـدالله‌فـوق‌ایدیھـم :)'
"دۅستان‌ِخۅب‌پیدا‌ڪࢪدنشان‌سخت‌‌است" ترڪ‌ڪࢪدنشان‌سخت‌تࢪ...‌(: وفࢪامۅش‌ڪردنشان‌غیࢪ‌ممڪن!! || @dogtaranbehsti
Γ🌺° و خدایی که در این نزدیکی میزند لبخندی به تمام گره هایی که تصور دارم همگی کور شدند (:💗 ✅ @dogtaranbehsti
🌸💙 🖐🏿 قیافہ‌ومدبرات‌مھم‌نباشہ؛مثل :) ازپول‌وثروتت‌بگذرۍ؛مثل :) راستۍمیتونۍازعشقت‌بگذرۍ؟!مثل :) ☆_______♡_______☆ @dogtaranbehsti
⟮.▹💥◃.⟯⁦☑️⁩ داشتم‌میگفتم‌این‌ڪوفیان❌ چہ‌ڪردن⁦🗯️⁩ "با‌حسین‌‌(؏)‌"💌 یاد‌خودم‌افتادم یاد‌"‌گناهانم"افتادم🍃 چہ‌‌ڪردم باقلب‌امام‌زمانم‌(عج)💚⁦❣️⁩" به خودمان بیاییـم😔🖐 ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌ ‌‌☆_______♡_______☆ @dogtaranbehsti
🚶🏻‍♂ ‏برای‌درمان‌‎سرطان‌میریدروسیه؟ خود‌‎پوتین‌ وقتی‌‌‌مریض‌میشه‌زنگ‌میزنه‌به‌آقای‌‎رئیسی میگه‌گوشی‌رو‌بگیر‌ سمت‌‎حرم‌باآقاحرف‌دارم ... - 🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤 || @dogtaranbehsti
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
می‌گفت : باید برایِ خودمون ترمز بذاریم🖐🏽 اگه فلان کار که به گناه نزدیکه ولی حروم نیست رو انجام بدیم تا گناه فاصله‌ای نداریم :)! 🌿 〖🌸•@dogtaranbehsti🍭〗 ❥ . . 🌱دخـ🌸ـتـران بـ🍓ـــهـــ🍬ـشتی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤ ♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤ ♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤ ♤♡♤♡♤♡♤♡♤ ♡♤♡♧♡♧ ♤♡♤ ♤ ٵכݦ ۅ حۅٵ📓 مھد؁ - ݦٵࢪٵݪ🎎 ۴۰۶ ↯↻ من - باشه . نگاهی به ساعتش انداخت . امیر مهدی - برم و این یعنی مهلتمون داره تموم می شه . از پله ها پایین رفت ، منم همونجا خیره موندم به رفتنش . پایین پله ها برگشت و با نگاه به من عقب عقبه به سمت در رفت . خنده ام گرفته بود ، از ثانیه های اخر هم استفاده می کرد . عقب می رفته و من فکر می کردم که چی شد بهش دل بستم ؟ مردی که بذر اطمینان به خود و خداش رو تو وجودم کاشته بود ! لبخند رو لب هاش مثل قبل ، مثل همون بار اول جادوم کرد . عجب طعمی داشت آرامش نهفته تو بهشت لبخندش ، که من رو مست می کرد و از خود بی خود . چند قدم مونده به در حیاط ، باز نگاهی به ساعتش انداخت . اخم ظریفی کرد . دست بالا برد به علامت خداحافظ و بدون نگاه به من ، چرخید و پشت به من رفت . و این یعنی پایان مهلت محرميتمون . در خونه رو بستم . دستام تبرویی نداشتن . انگار به زور دستگیره رو بالا و پایین می کردن . با رفتن امیر مهدی همه می ذوق و شوق منم رفته بود . مثل نسیمی که آروم میاد و می ره و برای افتاده ی پاییزی رو با خودش همسو می کنه . شاید هم تموم شدن مدت صیغه اونجور حالم رو گرفته بود ، اینکه دیگه تا محرمیت بعدی که زمانش معلوم نبود از اون آغوش پر مهر و اون حرفای آرامش دهنده محروم بودم هر علتی که داشت باعث شده بود حس یأس در وجودم شعله ور شه . و از اونجایی که آرامش به من نیومده بود عامل دومی باعث شد این یأس بیشتر به جونم آتیش بزنه . اون عامل هم چیزی نبود غیر از صدای بلند و شماتت گر بایا . بايا - من اینجوری بزرگت کردم ؟ برگشتم و نگاهش کردم . ابروهای در هم گره خورده ش نشون دهنده ی طوفان درونش بود . نگاهش پر بود از خط و نشون... כٵࢪھ ....🖋 ݕڂۅن ݕٵنۅ🖇 ۅێڙہ ٵسٺٵכ ✌️😁 ڪݐێ؟!نھ ڄٵنݦ:) پآࢪت اولمونھ↯↻ [ https://eitaa.com/dogtaranbehsti/13707 ] 〖🌸•@dogtaranbehsti🍭〗 ❥ . . 🌱כڂـ🌸ـٺـࢪٵن ݕـ🍓ـــہـــ🍬ـݜٺێ ♢ ♧♢♧ ♢♧♢♧♢♧ ♧♢♧♢♧♢♧♢♧ ♢♧♢♧♢♧♢♧♢♧♢♧ ♧♢♧♢♧♧♢♧♢♧♢♧♢♧♢ ♢♧♢♧♢♧♢♧♢♧♢♧♧♢♧♢♧♢ ♧♢♧♢♧♢♧♢♧♢♧♧♢♧♢♧♧♢♧♢