eitaa logo
『↫כِڂٍٺٍࢪَٵَن‌ݕٍہُݜًٺًےٍ↬』
226 دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
1.6هزار ویدیو
379 فایل
سلام‌به‌دخترای‌بهشتی🥰 به‌کانال‌ما‌خوش‌آمدید💫🧕 امیدوارم‌که‌با‌هم‌بتونیم‌یه‌دختر‌بهشتی‌کامل‌وبالغ‌بشیم‌💯✅ آیدی‌خادم‌کانال😁👇🏻 { hl } استیڪࢪامۅنھ↯↻ [ @stickertrnom ]
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷✨ عکـس پروفایلت چادریه....😕 لابد دوستات رو هم از عواقب بد دوســـ👫ـــتی با نامحرم آگاه می کنی... تنها آرزویت را هم که میدانم،شهادت...😐 💥از اون ور👇 با یکی شروع کردی به دردودل کردن... از آرزویت میگی... تحسینت می کنه...👏 از حجابت میگی... تحسینت میکنه...👏 از بچه مذهبی بودنت میگی... تحسینت میکنه...👏 کم کم نوع حرف هاتون فرق میکنه...😒 اول راه خواهرم برادرم بودید و حالا عشقم ونفسم⁉️ طرز فکرتون تغییر می کنه... اولا که می گفتی ما خواهر برادری چت می کنیم و گناهی نمیکنیم...😌 بعدشم گفتی ما قصدمون جدیه...👰👨 گفتی پسر خوبیه با ایمانه،مذهبی،ریش،یقه آخوندی،تسبیح و...‌🙂 خواهرم... پسر خوب با هیچ نامحرمی چت (غیرضروری) نمی کنه... دخترخوب هم همینطور... مشکل فقط اینجاست که ما تفسیر خوب بودن را اشتباه متوجه شدیم... عادت کردیم به حقه بازی و کلاه شرعی سرخودمون گذاشتن...😔 خواهرم-برادرم گلم،بخدا وقتی قبح این گناه برایت شکسته شد مطمئن باش با هرکسی چت می کنی...💬 راستی یه سوال 😐میدونستی توام الآن مثل دوستات دوست پسر/دوست دختر داری😔⁉️ اصلا کجای کار بودی که به اینجا رسیدی؟! از یه گروه مختلط مذهبی شروع شد،آره ..!❤️ 〖🌸•@dogtaranbehsti🍭〗 ❥ . . 🌱دخـ🌸ـتـران بـ🍓ـــهـــ🍬ـشتی
حࢪفامۅنھ↻ چنݪ‌اصݪیمۅنھ↯↻ [ @dogtaranbehsti ] ݪینڪ‌ناشناسمۅنھ‌‌‌↯↻ [ http://unknownchat.b6b.ir/3087 ] چنݪ‌ناشناس‌ۅ‌شࢪۅطمۅنھ↯↻ ‌[ @OostadO ] آیدےبندھ↯↻ ‌[ @OostadO19 ]
|°بِھ‌‌نٰام‌ِحٰاڪِمے‌ڪھ°| |°ڪھ‌اَگــࢪحُڪم‌ڪُنَد°| |°همھ‌مٰامَحڪۅمیــم°|
دعای_فرج📜 ٻِسمِ_اللہِ_الرَّحمَڽِ_الڔَّحِیم... 🌺الهى عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ 🌸وانْكَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ ♥️وضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ 🌺واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَيْكَ 🌸الْمُشْتَكى وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِى ♥️الشِّدَّةِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى 🌺محَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِى الاْمْرِ 🌸الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ♥️وعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ 🌺عنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَريباً 🌸كلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ يا ♥️محَمَّدُ يا عَلِىُّ يا عَلِىُّ يا مُحَمَّدُ 🌺اكْفِيانى فَاِنَّكُما كافِيانِ وَانْصُرانى 🌸 فاِنَّكُما ناصِرانِ يا مَوْلانا يا صاحِبَ ♥️الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِكْنى 🌺ادْرِكْنى اَدرِکنی 🌸الساعه الساعه الساعه ♥️العجل العجل العجل یاارحمن راحمین بحق محمد وآله طاهرین (خواندن دعای فرج به نیت سلامتی و ~♡ ~ تعجیـل در فرج مولامـون) . . 🌸🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تماشای تو تماشای بهشته!😍 ﴾۞●@dogtaranbehsti●۞﴿ ❥ . . دخـــ✉ــتـــ♢ــران بــツـــهـــ●ــشـــ~ــتـــ≡--ــے
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤ ♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤ ♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤ ♤♡♤♡♤♡♤♡♤ ♡♤♡♧♡♧ ♤♡♤ ♤ ٵכݦ ۅ حۅٵ📓 مھد؁ - ݦٵࢪٵݪ🎎 ۲۸۱ ↯↻ بعد نگاهم به سمت آسمون کشیده شد . جایی که فکر می کردم خدا حضور داره و اون لحظه فهمیدم که وقتی تو قرآن می گفت از رگ گردن به بنده ش نزدیک تره یعنی چی ؟ لبخندی زدم . باید می گفتم و قسم خورده بودم آروم زمزمه کردم . من وقتی کربلا بود . وقتی ازت خبری نبود ... وقتی نمی دونستم چی به سرت اومده و زمین و زمان برام ایستاد ... کاری نمی تونستم انجام بدم . دستم به جایی بند نبود ... فکر نبودنت مثل خوره افتاده بود به جونم ... اگر بلایی سرت میومد خودم رو می گشتم ... اون روزا نذر کردم و با خدا قرار گذاشتم اگر سالم برگردی . اگر زنده باشی . دیگه نخوامت .. دیگه روز و شب برای دیدنت بهش التماس نکنم به دیگه نتونستم بیشتر از این ادامه بدم . ساخته و منتشر شده است برای دقایقی نگاهش نکردم . از عکس العملش ترسیدم ولی وقتی سکوتش رو دیدم ، برگشتم به سمتش ... لبخند روی لباش دلم رو قرص کرد . تند تند نفس می کشید و نگاهش سرگردون بین درختا پیش می رفت . امیر مهدی - دعایتان را اجابت می کند ، آنکه آسمانی را می گریاند تا گلی را بخنداند ......... با لبخند به سمتم برگشت و بدون نگاه به من ادامه داد . امیر مهدی - چه هست در اعجاز حرف هایت و چشمانت ، که معجزه ای بزرگ برای قلب کوچکم شده ! باز هم هاج و واج نگاهش کردم . این خود امیر مهدی بود که این حرفا رو زد ؟ بی اختیار دستم به سمت بازوش رفت . ولی قبلش یکی بهم تشر زد که " حواست باشه " ۔ گوشه مي آستینش رو گرفتم ، پر گشت و خیره شد به دستم ، امیر مهدی - چیزی شده ؟ من - داشتی چی می گفتی ؟ په بار دیگه تکرار کن !.... כٵࢪھ ....🖋 ݕڂۅن ݕٵنۅ🖇 ۅێڙہ ٵسٺٵכ ✌️😁 ڪݐێ؟!نھ ڄٵنݦ:) پآࢪت اولمونھ↯↻ [ https://eitaa.com/dogtaranbehsti/13707 ] 〖🌸•@dogtaranbehsti🍭〗 ❥ . . 🌱כڂـ🌸ـٺـࢪٵن ݕـ🍓ـــہـــ🍬ـݜٺێ ♢ ♧♢♧ ♢♧♢♧♢♧ ♧♢♧♢♧♢♧♢♧ ♢♧♢♧♢♧♢♧♢♧♢♧ ♧♢♧♢♧♧♢♧♢♧♢♧♢♧♢ ♢♧♢♧♢♧♢♧♢♧♢♧♧♢♧♢♧♢ ♧♢♧♢♧♢♧♢♧♢♧♧♢♧♢♧♧♢♧♢
♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤ ♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤ ♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤ ♤♡♤♡♤♡♤♡♤ ♡♤♡♧♡♧ ♤♡♤ ♤ ٵכݦ ۅ حۅٵ📓 مھد؁ - ݦٵࢪٵݪ🎎 ۲۸۲ ↯↻ امیر مهدی - بازم باورتون نمی شه ؟ من - چه جوری باور کنم کسی مثل تو این حرفا رو بزنه ؟ امیر مهدی - با قلبتون . آروم زمزمه کردم . من - قلبم ، به شدت بهت ایمان داره . لبخندی زد . امیر مهدی - از شوق حرفایی که زدین ، نتونستم جلوی احساسم رو بگیرم . واقعیت رو نمی گفتم از ذوقم باید فریاد می کشیدم . من - واقعا از حرفام ذوق کردی ؟ سری تکون داد . امیر مهدی - باورم نمی شد احساسم د باشه . به خصوص اینکه احساس شما خیلی پاک و لطیفه , من اگر بر نمی گشتی دیوونه می شدم . دست برد داخل جیب شلوارش و تسبیح بیرون آورده به تسبیح سبز براق . همونجور که کف دستش بود ، نگاهی بهش انداخت . لبخندی زد و به سمت صورتش برد . کف دستش مانع می شد بفهمم داره عطرش رو به ریه می کشه یا می بواسة از چشمای بسته ش حس کردم در خلسه ی شیرینی فرو رفته . بعد از چند ثانیه ، چشماش رو باز کرد و تسبیح رو گرفت سمتم آروم دست پیش بردم و گرفتمش . با شک پرسیدم - من مال عنه ؟ سری تکون داد . امیر مهدی - از کربلا آوردم . همه جا طوافش دادم و متبرکش کردم . دستی به تسبیح کشیدم . من - پس خودت چی ؟... כٵࢪھ ....🖋 ݕڂۅن ݕٵنۅ🖇 ۅێڙہ ٵسٺٵכ ✌️😁 ڪݐێ؟!نھ ڄٵنݦ:) پآࢪت اولمونھ↯↻ [ https://eitaa.com/dogtaranbehsti/13707 ] 〖🌸•@dogtaranbehsti🍭〗 ❥ . . 🌱כڂـ🌸ـٺـࢪٵن ݕـ🍓ـــہـــ🍬ـݜٺێ ♢ ♧♢♧ ♢♧♢♧♢♧ ♧♢♧♢♧♢♧♢♧ ♢♧♢♧♢♧♢♧♢♧♢♧ ♧♢♧♢♧♧♢♧♢♧♢♧♢♧♢ ♢♧♢♧♢♧♢♧♢♧♢♧♧♢♧♢♧♢ ♧♢♧♢♧♢♧♢♧♢♧♧♢♧♢♧♧♢♧♢
♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤ ♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤ ♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤ ♤♡♤♡♤♡♤♡♤ ♡♤♡♧♡♧ ♤♡♤ ♤ ٵכݦ ۅ حۅٵ📓 مھد؁ - ݦٵࢪٵݪ🎎 ۲۸۳↯↻ امیر مهدی - دو تا خریدم و به رنگ و به شكل . نيت کردم که اگر ... اگر دلامون یکی شد این رو بدم بهتون لبخند رو مهمون لبم کرد . یعنی از اون موقع دوسم داشت ؟ اگر احساس من پاک و لطیف بود پس احساس امیر مهدی رو با چه کلمه ای می شد توصیف کرد ؟ نگاهم مبهوت چشمای پر از حسش شد و چرا حس می کردم در جدال با نگاهشه که به سمتم بر نگرده ؟ هنوزم از نگاه کردن بهم فراری بود ؟ با تن صدای پایینی گفتم . من - هنوزم از نگاه کردن بهم گريزونی ؟ امیر مهدی - وقتی عنان نگاهم بیفتنه دست قلبم ، دل کندن از نگاه کردنتون سخت می شه و غیر قابل تحمل مهارش می کنم که ناخواسته نشه آتیش زندگیمون . السوم رو پایین انداختم حرفش خیلی با معنی بود . عمق حرفش به معنی این بود که با کنترل نگاه بتونه احساسش رو هم کنترل کنه . گاهی به نگاه می تونه زندگی آدم رو به باد بده . مثل نگاه خیره ای که منجر می شه به به رابطه ی احساسی .... که قطعا مثل تب تند ، زود به غرق می شینه . و بعدش می شه یه عمر پشیمونی . منظورش همین بود دیگه ، نبود ؟ چقدر عاقلانه ، سعی داشتن رابطه ی تازه پا گرفته مون رو پیش بیره قشنگ کنترل همه چیز رو به دست گرفته بود و می خواست تذاره راه رو کج بریم احساسش زیبا بود و از اون زیباتر کنترل همه جانبه ی این احساس بود , من جون می دادم برای یک ذره از این احساس . واقعا لیاقت این عشق رو داشتم ؟ . یكبار عاشقم شدی ، صد بار می میرم برات . آروم و با طمأنینه ، صداش کردم . من - امیرمهدی ؟ کمی مکث کرد و جواب داد . امیر مهدی - بله ؟ من – فکر می کنم دارم خواب می بینم.... כٵࢪھ ....🖋 ݕڂۅن ݕٵنۅ🖇 ۅێڙہ ٵسٺٵכ ✌️😁 ڪݐێ؟!نھ ڄٵنݦ:) پآࢪت اولمونھ↯↻ [ https://eitaa.com/dogtaranbehsti/13707 ] 〖🌸•@dogtaranbehsti🍭〗 ❥ . . 🌱כڂـ🌸ـٺـࢪٵن ݕـ🍓ـــہـــ🍬ـݜٺێ ♢ ♧♢♧ ♢♧♢♧♢♧ ♧♢♧♢♧♢♧♢♧ ♢♧♢♧♢♧♢♧♢♧♢♧ ♧♢♧♢♧♧♢♧♢♧♢♧♢♧♢ ♢♧♢♧♢♧♢♧♢♧♢♧♧♢♧♢♧♢ ♧♢♧♢♧♢♧♢♧♢♧♧♢♧♢♧♧♢♧♢
♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤ ♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤ ♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤ ♤♡♤♡♤♡♤♡♤ ♡♤♡♧♡♧ ♤♡♤ ♤ ٵכݦ ۅ حۅٵ📓 مھد؁ - ݦٵࢪٵݪ🎎 ۲۸۴ ↯↻ امیر مهدی - یادتونه گفتم به خدا اعتماد کنین ؟ نفس عمیقی کشیدم . من - هیچوقت فکر نمی کردم جواب اعتمادم انقدر رویایی باشه . امیر مهدی - خدا برای بنده هاش هیچوقت گم نمی ذارهء من - هر روز که می گذره بیشتر بهش ایمان میارم . لبخندی زد . امیر مهدی و هر بار بیشتر از قبل من رو شگفت زده می کنین . لبخند شیطنت آمیزی زدم . من - یعنی هر روز بیشتر از قبل دوسم داری ؟ سری به حالت تأسف تکون داد . امیر مهدی - امشب بحثمون زیادی احساسی شد و منم نتونستم جلوی پیشرفتش رو بگیرم . ولی برای دفعه های بعد یادمون باشه که حرفامون با هدف جلو بره . من - مگه حرفای احساسی بده ؟ امیر مهدی - نه . بد نیست البته برای اونایی که محرمن ، اگر راهه بریم . احساس پیشرو کارمون باشه ، ممکنه به بی من – از چی می ترسی امیرمهدی ؟ آروم جواب داد . امیر مهدی - نمی خوام به خاطر احساساتی که بهتون دارم ، به عمر شما رو پایبند زندگی کنم که دوست ندارین و زندگی من تو خوشبختی شما خلاصه می شه نه تو ناراحتی و خدای ناکرده عذابتون . کمی خودم رو بهش نزدیک کردم . من - من آرامش در کنار تو بودن رو به هر چیزی ترجیح می دم . امیر مهدی - منم می خوام این آرامش همیشگی باشه . نه اینکه به خاطر این آرامش خودتون رو تو تنگنا قرار بدین که بعد از یه مدت همه چیز براتون غير قابل تحمل بشه . سکوت کردم ، حرفش کاملا منطقی بود ..... כٵࢪھ ....🖋 ݕڂۅن ݕٵنۅ🖇 ۅێڙہ ٵسٺٵכ ✌️😁 ڪݐێ؟!نھ ڄٵنݦ:) پآࢪت اولمونھ↯↻ [ https://eitaa.com/dogtaranbehsti/13707 ] 〖🌸•@dogtaranbehsti🍭〗 ❥ . . 🌱כڂـ🌸ـٺـࢪٵن ݕـ🍓ـــہـــ🍬ـݜٺێ ♢ ♧♢♧ ♢♧♢♧♢♧ ♧♢♧♢♧♢♧♢♧ ♢♧♢♧♢♧♢♧♢♧♢♧ ♧♢♧♢♧♧♢♧♢♧♢♧♢♧♢ ♢♧♢♧♢♧♢♧♢♧♢♧♧♢♧♢♧♢ ♧♢♧♢♧♢♧♢♧♢♧♧♢♧♢♧♧♢♧♢