هدایت شده از کانال رسمی حرم مطهر امام رضا علیه السلام
3.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ویدئوکلیپ زمانگریز (تایملپس) از
یک روز تابستانی در صحن انقلاب اسلامی
ارسالی از آقای: مصطفی سلمانی
💠دوستانتان را نیزمهمان کنید؛
✅کانال حرم امام رضا(ع)
🆔 https://eitaa.com/razavi_aqr_ir
💌 دخترونه حرم امام رضا علیه السلام
#نماز🍃🌸
💌 #یک_حرف_ناب 💕 #حتتما_بخوانید 🌙
.
«ما و قبیلهمان مسلمان میشویم، ولی چند تا شرط داریم!»⛅
چند نفری از بزرگان قبیله «ثقیف»
با کلّی دبدبه و کبکبه پیش پیامبر آمدند. 🍀
یکی از شرطهاشان این بود که پیامبر، در مورد آنها، بی خیال نماز شود.
همهی اسلام قبول، ولی ما را از نماز معاف کن.⚡
.
پیامبر تمام حرفهایشان را شنید و فرمود:
«دینی که در آن نماز نباشد، خیری ندارد...»🍃
#یک_صفحه_کتاب 💫
📚 دو رکعت قصه. رسول تقیئی. قم: مولف
تاریخ طبری. ج ۳. صفحه
دخترونه حرم رضوی
@dokhtar_razavi
💌 دخترونه حرم امام رضا علیه السلام
داستان #اولین_زیارت
💌 #اولین_خاطره 💕 #حتتما_بخوانید✨
.
خاطرهی اوّلین زیارتم را هیچوقت یاد نمیرود؛
یک تابستان گرم بود و ما با ماشین قدیمیمان که شبیه لاکپشت حرکت میکرد، به سمت مشهد راه افتادیم.
.
ماشین آرام آرام حرکت میکرد و قلب ما تند تند میتپید؛💓
مثل این بود که قلبمان در ماشین نباشد و زودتر، خود را به حرم رسانده باشد.
من آن روز فقط ۸ سال داشتم.
مادر یادم دادهبود وقتی به حرم رسیدیم، هر چه آرزو دارم به امام (ع) بگویم.
برای همین، با یک دنیا آرزو، لحظهشماری میکردم به حرم برسم. ✨
.
بعد از یک مسیر طولانی، به مشهد رسیدیم.
درست یادم هست که ساعت، ۷ بعد از ظهر بود.
بعد از اینکه وسایلمان را در مسافرخانهای که پدر گرفته بود، گذاشتیم، به طرف حرم راه افتادیم.
با خودم فکر میکردم وقتی رسیدم اوّل فلان آرزویم را میگویم؛ بعد فلان آرزو را 💓
.
به حرم که رسیدیم، صدای اذان مغرب میآمد.
حس میکردم همهی زیباییهای دنیا کنار هم جمع شدهاند:
یک حرم پر از نور💫،
صدای خوش اذان 🔔،
یک آسمان و یک ماه زیبا 🌙
.
من آن شب، کنار آن صحن زیبا و آنهمه نور و زیبایی، انگار دیگر خودم نبودم؛
انگار به همهی آرزوهایم رسیده بودم و تمام آرزوهای قبلم یادم رفته بود؛ برای همین از امام رضا تنها یک آرزو خواستم:
اینکه
بــاز هــم،
بـــارها و بـــارها بـــه حـــرم بیـــایم 💕
.
.
.
.
#اولین_زیارت 🌸🍃
#خاطره ⛅
دخترونه حرم رضوی
@dokhtar_razavi
💌 #عاشقانه_با_خدا 💜
گاهی
انگار هیچکس در دنیای من نیست ⚡
دنیای من
خالیتر از همیشه میشود 🍃
گاهی احساس میکنم
در مسیر سردی که راه میروم،
تنها، سایهی من است که
همراه من میآید ⛅
امّا
همان لحظهها
وقتی خوب نگاه میکنم،
گرمای مهربانیات
تمام وجودم را فرا میگیرد 🍀
من تنها نیستم!
تو
همیشه
کنـــار مـــن هستـــی 💕💕
#تنها_نیستم 💫
#خدای_تنهاییها 💚
دخترونه حرم رضوی
@dokhtar_razavi
تمرین کنیم #سادهزیستی رو 🌸🍃
دخترونه حرم رضوی
@dokhtar_razavi
💌 دخترونه حرم امام رضا علیه السلام
تمرین کنیم #سادهزیستی رو 🌸🍃 دخترونه حرم رضوی @dokhtar_razavi
💌 #یک_خاطره_شیرین 🌸 #حتتما_بخوانید💫🌙
.
دوران جنگ بود و روزهای عملیات.
برایم یک انگشتر عقیق خریده بود؛ شاید برای اینکه علاقهاش❣️ را به من نشان دهد.
روز خواستگاری از من پرسید:
«اگه من جانباز شوم، بازم پای من میمانید؟»
نگاهش کردم و گفتم: «تا دم شهادت، همراهت هستم...» 🍀
.
خرید عقدمان خیلی ساده بود.
او یک حلقه💍 خیلی کمقیمت انتخاب کرد؛
طوریکه مادرم از من ناراحت شد و
با ابراهیم تماس گرفت که لطفا یک حلقهی گرانتر انتخاب کنید؛
اما ابراهیم به مادرم گفته بود «من حق همین حلقهی ساده را هم نمیتوانم ادا کنم»⛅
.
روز عقد یک جفت کتانی👟👟 پوشیده بودم و
یک لباس ساده تنم بود.
به ابراهیم هم گفتم دوست دارم با لباس سپاه در مراسم عقدمان🎉 حاضر شوی.
وقتی مراسم شروع شد، دیدم لباسی که پوشیده، اندازهاش نیست و خیلی برایش گشاد است.
.
بعد از عقد فهمیدم لباس سپاه خودش نو نبوده و
این لباس را از دوستش امانت گرفته بودهاست.
زندگی ما اینطور شروع شد؛
خیــلی ســاده، خیــلی راحــت، امّا بــا عشــق 💕💕
🔹خاطره ازدواج شهید همت، از زبان همسرش
.
#زیر_یک_سقف 🍃🌸
دخترونه حرم امام رضا علیه السلام
@dokhtar_razavi
💌 #موفقیت 🎈 #کنکور
زندگی
همیشه در یک مسیر حرکت نمیکنه؛
راههای موفّقیت بیشمارند 🎁
اگه جزء کنکوریها بودی و
امروز رتبهت رو دیدی؛
اگه رتبهت
اونی نیست که انتظارش رو داشتی🍃
هم تصمیم بگیر برای شروع دوباره،
هم به ایدههای خوب فکر کن 💕
فکر کن
به راههای خوبی که
هنوز نرفتی
هنوز ندیدی... ✨💫
اگه هم رتبهت خوب شده، که:
یک دنیا #تبریییک 🌸🎉🎉🎊
#موفقیت❤
#راههای_خوب💜
دخترونه حرم رضوی
@dokhtar_raz
💌 دخترونه حرم امام رضا علیه السلام
#دوتا_فرش_آسمانی💕💕
💌 #یک_خاطره_شیرین🌸 #حتتما_بخوانید💫✨
شوق زیارت تمام وجودم را فراگرفته بود.
هوا خیلی گرم بود؛ امّا گرمتر از هوا، قلب بیتاب من بود که از شوق، تند تند میتپید.💜
در مسیر، هیچچیز جز آن گنبد طلایی 💛 که از دور پیدا بود را نمیدیدم؛ هیچ چیز...نه آن مغازهها با سوغاتهای رنگارنگشان🎁،
نه بستنیفروشیها و رستورانها را.🍰
حس میکنم آن روز فقط مثل یک رود پیش میرفتم تا به دریا برسم.
.
وقتی به حرم رسیدم، دلم میخواست هیچکس کنارم نبود تا مثل بچگیهایم در صحنها بدَوم.
.
سلام دادم و وارد اتاقی شدم که خادمان حرم، وسایل زائرها را بازرسی میکردند.
چقدر در آن صف طولانی، لحظهها آرام و کُند میگذشت...؛ مثل فیلمهایی که صحنههای آهسته پخش میکنند.💤
یک چشمم به صف بود و زائرها؛ یک چشمم به آن فرشی که جلوِ همان اتاق بود.🍃
با خودم فکر میکردم کاش این فرش نبود و در این صف انتظار، چشم میدوختم به صحن؛
کاش هیچ مانعی نبود و فقط حرم را میدیدم و حرم را💫
وقتی بازرسی تمام شد، ناگهان یک تصمیم جدید گرفتم:
پشت آن فرش قرمز خوشرنگ چند لحظه ایستادم و چشمهایم را بستم.
بعد، با همان حالت، فرشها را کنار زدم و چشمهایم را باز کردم؛
دنیـــا آن لحظـــه، چقـــــدر زیبــــا بود...
این بهترین تصویری بود که میشد دید؛
تصویر یک حرم پر از نور✨
تصویر یک صحن، پر از عطر گلهای بهار 🍃🌸
.
بعد از آن روز،
هر وقت به حرم میرسم،
تجربهی آن روز خوب را تکرار میکنم؛
تجربهی چند لحظه مکث، و بعد:
تماشای بهشت، از پشت دوتا فرش خوشرنگ؛
دو تـــا فـــرش آسمـــانی 💕💕
.
.
.
.
.
#فرش_بهشت 💚
دخترونه حرم رضوی
@dokhtar_razavi