🔔🔔 #مسابقه #مسابقه دخترونه‌ای‌ها عجله کنید...💕 🍀 مسابقه متن‌نویسی «باران و بركه» ۱ (نورالهدی) 💫 با موضوع غدیر، نجف، امام علی (ع)، با توجه به عکس داخل فراخوان زمينه‌ها:👇 شعر كوتاه (۲ تا ۵ بيت) داستان كوتاه (يك صفحه؛ حدوداً ۸ تا ۱۲ سطر) متن ادبي (يك صفحه؛ حدوداً ۸ تا ۱۲ سطر) 👇شرايط شركت در مسابقه: ۱. قرار داشتن در رده سنّي ۱۵ تا ۲۲ سال ۲. ثبت‌نام در سامانه نورالهدي (ويژه ۷ الي ۱۹ ساله‌ها) 👈 افراد تا سن ۱۹ سال ميتوانند با مراجعه به آدرس http://yon.ir/nour8 فرم عضويت نورالهدي را تكميل كنند و اگر بالاي ۱۹ سال سن دارند، فرم عضويت فضاي مجازي نورالهدي را به آدرس http://yon.ir/mail8 تكميل نمايند.👇👇 ۳. متن باید با توجه به تصویر داخل فراخوان نوشته شود. 🍃 شركت كنندگان، می‌بایست در زمان مورد نظر _ ۲۸ مرداد تا ۵ شهريور_ درمورد تصاوير معرفي‌شده در فراخوان، متن (شعر، داستان كوتاه يا متن ادبی) نوشته و به سامانه ارسال كنند. 🎁🎁🎁 به ۹ نفر (۳ برگزيده در هر زمينه) جوایز نفیس اهدا خواهد شد. زمان اعلام نتايج: 👇 همزمان با همايش نورالهدي (۶ و ۷ شهريورماه) ارسال به @RazaviAdmin با هشتگ #باران_برکه #متن_نویسی #جایزه دخترونه حرم رضوی @dokhtar_razavi 📣 فرصت کمه؛ هم خودتون زود شرکت کنید، هم مسابقه رو به دوستاتون #اطلاع_رسانی کنید...💚💜

💌 #یک_خاطره_خواندنی💫 #ازدواج🌸 . به نظرم اوایل مردادماه سال بود ۱۳۶۰ بود و آن روزها اهواز چه گرمایی داشت! ⚡ . دو ساعت مانده به افطار وضو گرفتم. دو رکعت نماز خواندم و رو به خدا گفتم: خودت از نیّت من با خبری. آنطور که صلاح می‌دانی این کار را به سرانجام برسان ⛅ . جلسه اوّل خواستگاری‌مان بود. گفت «اسم من حسن باقری نیست. من غلامحسین افشردی هستم. به خاطر این که از نیروی اطلاعاتی جنگ هستم مرا به نام حسن باقری می‌شناسند» و این اولین صداقتی بود که از او دیدم و روی من خیلی اثر گذاشت 💙 . در صدای پخته‌اش روراستی موج می‌زد. من هم از علاقه‌ام به کار در ستاد جنگ گفتم. گفتم در این شرایط و تا زمانی که جنگ هست باید کار کنم. نمی‌خواهم چیزی مانع حضورم در کار جنگ باشد. اعتقاد زیادی هم به این ندارم که حضور زن فقط در خانه خلاصه شود. 🍀 . فکر می‌کردم با این حرفم مخالفت کند اما حقیقت این بود که او بالاتر از این‌هایی که من گفتم می‌دید. به من گفت: «شما حتی نباید خودتان را محدود به این جنگ بکنید. انقلاب موقعیتی پیش آورده است که زن باید جایگاه خودش را پیدا کند. باید به کارهای بزرگ‌تری فکر کنید.» ✨ . صداقت داشت و یک قلب پر از ایمان دروغ نمی‌گفت. حرف که می‌زد دلم گرم می‌شد به بودنش. یاد حرفهایش که می‌افتم به این فکر می‌کنم که راست می‌گویند شهـــادت، لیــــاقت می‌خــــواهد 💕💕 خاطره‌ای از زبان همسر #شهید_باقری #داستان_خوب دخترونه حرم رضوی @dokhtar_razavi . دخترونه‌ای‌ها مسابقه باران و برکه #نورالهدی رو حتتما شرکت کنید💚💜💚

اعمال شب عرفه #برای_دوستانتان_ارسال_کنید🌸 دخترونه حرم رضوی @dokhtar_razavi

💌 #عاشقانه_با_خدا 💕 خدای خوبم امروز حال و هوای دیگری دارم ⛅ قلبم یک جور دیگر می‌تپد ❤ امروز می‌خواهم دعاها را که می‌خوانم، از قلبم بخوانی با این‌که گاهی از مسیر تو دور شده‌ام، با این‌که شاید همانی نبودم که تو می‌خواستی🍃 امّا هنوز، با تمام وجود با تو بودن را دوست دارم💜 و برای من چــه‌چیزی شیـــرین‌تر از با تـــو بودن...؟💕💕 . . . . . #خدایا_دوستت_دارم #عرفه #نورالهدی دخترونه حرم رضوی @dokhtar_razavi

💌 #سلام_بر_ابراهیم✨ #یک_صفحه_کتاب💜 . باز هم مثل شبهای قبل، نیمه شب که از خواب بیدار شدم، دوباره دیدم که ابراهیم روی زمین خوابیده! با اینکه رختخواب برایش پهن کرده بودیم، اما آخر شب، وقتی از مسجد آمد، دوباره روی فرش خوابید. صدایش کردم و گفتم: داداش جون، هوا سرده، یخ می‌کنی. چرا توی رختخواب نمی‌خوابی؟ گفت: خوبه، احتیاجی نیست وقتی دوباره اصرا کردم گفت: رفقای من الان تو جبهه‌های گیلان غرب، توی سرما و سختی هستند؛ من هم باید کمی حال اونها رو درک کنم...🍃 #یک_کتاب_خوب 🌸 #عید_قربان #نورالهدی 📚 «سلام بر ابراهیم». زندگینامه شهید ابراهیم هادی دخترونه حرم رضوی @dokhtar_razavi دخترونه‌ای‌ها در مسابقه «باران و برکه» #حتتما_شرکت_کنید💚

💌 #یک_داستان_خوب 🌸🍃 #حتتما_بخوانید💫🌙 . شبهای جمعه که می‌رسید، حالش یک طور دیگر می‌شد؛ می‌گفت هنوز بعد از این‌همه سال، شب جمعه که می‌رسد یاد همان روزها می‌افتم؛ همان روزها که بعد از یک عمر آرزو، امام حسین (ع) طلبید و با آقاجان راهی کربلا شدیم.🍀 انگار بهترین خاطرات زندگی‌اش، از همان اولین و آخرین زیارت بود. . عادت کرده بودیم عصر پنج شنبه که می‌رسید، یک نذری ساده🍲 بپزد و بعد از این‌که آنها را برای همسایه‌ها بردیم، چادر سفید گلدارش را سرش بیندازد و برای نماز، راهی امامزاده‌ شود.✨ می‌گفت این امامزاده، همان عطر را دارد؛ همان عطری که شب جمعه، کنار ضریح امام حسین (ع) حس کرده بود. . از امامزاده که برمی‌گشت یک حال خوب داشت؛ از چشمهای قرمزش می‌شد فهمید چقدر آنجا به یاد کربلا اشک ریخته، اما لبخند روی لبش می‌گفت قلبش حسابی آرام گرفته 💙 اصلا انگار این امامزاده، کربلای دوم مادر بود؛ یک کربلای کوچک؛ یک کربلای از کربلا دور، امّا با همان حس و حال، اما با همان عطر دوست‌داشتنی...🍃 . . . . . #خاطره #شب_جمعه #نورالهدی دخترونه حرم رضوی @dokhtar_razavi . دخترونه‌ای‌ها دوستانتان را به صفحه دخترونه، #دعوت، و در مسابقه «باران و برکه» #حتتما_شرکت_کنید💚💜 .

💌 #انتظار شما را آفریده‌اند تا قلب من مثل آفتاب روشن باشد💚 شما، هستید تا من تاریک نباشم✨ و انتظار شما، یعنی در انتظار خورشید بودن، وقتی همه‌ی دنیا سرد و تاریک است🍃 . امام صادق (ع): "خوشا به حال كسى‌كه در زمان غيبت قائم ما، به فرمان ما چنگ زند و قلب هدايت شده‌اش به طرف باطل متمايل نشود." . . . 📚بحار الانوار، ج ۵۲. ص ۱۲۳ #اللهم_عجل_لولیک_الفرج💕 #جمعه #نورالهدی دخترونه حرم رضوی @dokhtar_razavi @razavi_aqr_ir

💌 #یه_تصمیم_خوب 💜 #حتتما_بخوانید💫🌙 همیشه وقتی به مراسم‌های مجلّل و آنچنانی عقد و عروسیِ💍👑 دوستام دعوت می‌شدم، به این فکر می‌کردم که چطور می‌شه راضی شد پدر و مادری که تمام زندگیشون رو به پای ما ریختند، فقط بخاطر این‌که دوستمون دارند❤، واسه خرید یه جهازیه‌ی سنگین، این‌همه اذیت بشن؟😐 چطور می‌شه قبول کرد بخاطر اینکه ما راحتتر زندگی رو شروع کنیم، دو نفر دیگه، یعنی پدر و مادرمون، اینهمه به زحمت بیفتن؟🤔 اصلا به قول مامانجون، لذّت بعضی چیزا به اینه‌ که واسه‌شون تلاش کنی و با سختی، به دستشون بیاری...💫 به نظر من هم مزه‌ی بعضی چیزا به متفاوت بودنشونه؛ تفاوت از نوع خوب ✨ دیروز، مراسم عروسی من و حامد بود؛ پارسال همین وقتها بود که با هم تصمیم گرفتیم زندگی رو با هم بسازیم و به خودمون و بقیه، سخت نگیریم 💫 حامد به من قول داد تلاش کنه بهترین زندگی رو برای بسازه و من به حامد قول دادم سخت نگیرم و همراهش باشم💚 . دیشب، شاید توی نگاه خیلی‌ از کسایی که برای تبریک، به خونه‌مون اومدند، جهیزیه من ساده بود امّا نگاه به لبخند پر از آرامش پدر و مادرم 🌱 و حسّ این‌که همراه مرد واقعیِ زندگیم🍀، یه تصمیم درست و خوب گرفتم، حالم رو عالی و قلبم رو آروم می‌کنه 💕 #جهیزیه_ساده #ازدواج #نورالهدی دخترونه حرم رضوی @dokhtar_razavi

💌 #آرزوی_قشنگ🌸 #خونه‌ت_کجا_باشه💫 همسایه‌ی دیوار به دیوار ما بود؛ یک دبیر ریاضی، با یک ته‌لهجه‌ی زیبا و دوست‌داشتنی. گاهی وقتی به خانه‌اش می‌رفتم تا از او برای مساله‌های ریاضی‌مان کمک بگیرم، اوّل یک چایی خوش‌رنگ می‌آورد و کمی برایم درددل می‌کرد.🍃 می‌گفت «اگه درآمدم خوب بود، دلم می‌خواست یک خانه‌ی نُقلی در مشهد بخرم؛ یک خانه، روبروی حرم 💚؛ یکجوری که از کار که برمی‌گردم، پنجره‌اش را که باز کردم، چشم بدوزم به گنبد طلایی امام (ع)؛ تا نسیم حرم که صورتم را نوازش داد، خستگی از تنم دربرود» . چه آرزوی قشنگی داشت ✨ فکرش را بکن... یک خانه، روبروی حرم، روبروی بهشت💕 تو بگو دوست داری پنجره‌ی خونه‌ت، رو به کجا باز بشه؟ #خانه_رویایی_من 💫 #نورالهدی دخترونه حرم رضوی @dokhtar_razavi

💌 #یه_فنجان_دریا ☕ توی اتاقت، چند تا کتاب‌ روانشناسی، چند تا کتاب ادبی، چند تا کتاب علمی داری؟ کدومشون حالت رو بهتر می‌کنه؟🌙 امروز به خودت یه فرصت تازه بده و این کتاب خوب رو ورق بزن؛ شاید از امروز ترجیح دادی به جای خوندن چند تا کتاب خوب چندددد بار #نهج_البلاغه رو بخونی...💕💕 #یه_کتاب_خوندنی 💌💌 دخترونه حرم رضوی @dokhtar_razavi استوری امروز اینستا رو #حتتما_بخون... ☺🌸

💌 #جشن_بزرگ 🎊 #حال_خوب🍃 مثل نوروزه؛ باید خونه، بوی گل بده 🌺 باید لباسای نو بپوشی، باید چندتا اسکناس تانخورده یا هدیه خوشگل توی کیفت باشه تا به همه، مخصوصا به بچه‌ها عیدی بدی؛ باید لبخند بزنی ☺ باید... باید حالِت خوب باشی💕 باید حال همه رو خوب کنی💕 . آخه این عید، یه عید ساده نیست؛ ایــن، یـــه عیــــد خیـــــلی بزرگـــــ‌ه 💜💜 #عیدتون_مبارک دخترونه حرم رضوی @dokhtar_razavi

💌 #روز_تبریک #جشن_بزرگ🌸🍃 امام على (ع) فرمودند: (در این روز) به یکدیگر نیکویى کنید تا خدا دوستی‌تان را پایدار کند. به همدیگر نعمت خدا را تبریک بگوئید؛ همانطور که خداوند در این روز با چندین برابر عیدهاى دیگر پاداش دادن به شما تبریک گفته؛ اینگونه پاداش‌ها جز در روز عید غدیر نخواهد بود.💚💚 #تگ_کن دوستات رو، و با فرستادن یه شاخه گل🌷 این عید بزرگ رو بهشون تبریک بگو... #به_هم_تبریک_بگیم🌸 #عیدتون_مبارک💜 #عید_غدیر #هدیه دخترونه حرم رضوی @dokhar_razavi

💌 ‍#من_غدیری_ام 💚 #حتتما_بخوانید💫🌙 ... پیامبر روی جهاز و شتران رفت و از پیام خدا گفت؛ پیام خدا برای معرفی علی بن ابیطالب🌱 بعنوان جانشین پیامبر. پیامبر از میان جمعیت، علی (ع) را فراخواند. علی (ع) به بالای منبر (جحاز شتران) رفت و در کنار پیامبر ایستاد. صورت علی بن طالب (ع) را می‌دیدم که مثل ماه زیبا 💫 بود و می‌درخشید. پیامبر دست او را بالا برد و گفت: مَن کُنتُ مَولاه فَهذا عليٌ مَولاه💕 🌱 هر کس من پیشوای اویم، از این پس، علی (ع) پیشوای اوست🌱 . لحظات با شکوهی بود. پیامبر فرمود هرکس پیام مرا شنید این سخن مرا تکرار کند که «ما سخن تو را شنیدیم و با جان و زبان و دستمان با علی (ع) بیعت می‌کنیم»؛ همه حاضران، سخن پیامبر را تکرار کردند❤️ سپس پیامبر عمّامه خود را که «سحاب» نام داشت مثل تاج✨ بر سر علی (ع) گذاشت. . جمعیت غرق شادی بود. به فرمان پیامبر دو خیمه برپا شد؛ در یکی از آنها پیامبر (ص) نشست و در دیگری علی (ع)؛ همه حاضران به این خیمه‌ها می‌رفتند و به پیامبر تبریک می‌گفتند و با حضرت علی (ع) بیعت می‌کردند.💚 . پیامبر دستور داد ظرف آبی بیاورند تا زنان نیز با قرار دادن دست خود در یک سوی آب، و امیرمؤمنان در سوی دیگر با آن حضرت بیعت کنند🌈. از دور همه می‌دیدند که دختر پیامبر، فاطمه (س)🍀 هم مثل زنان دیگر با علی (ع) بیعت کرد، و این، زیباترین ساعات تاریخ بود؛ ساعات بیعت؛ ساعات عشق💕💕 #عید_غدیر_مبارک 😍🌷🎉 دخترونه حرم امام رضا(ع) @dokhtar_razavi

💌 #حال_خوب 🍀 جمعه‌ها می‌شه فقط استراحت کرد💤 می‌شه کوه یا پارک رو انتخاب کرد و یه نفس تازه کشید ⛅ می‌شه به دیدن مادربزرگ و پدربزرگ رفت و در کنارشون شاد بود 💙 امّا می‌شه سراغی هم از قفسه‌ی کتاب گرفت و با یه قلب آروم و شاد چند دقیقه مطالعه کرد 👆👇 آره این یه کار خوبه...👌 دخترونه هر هفته #در_استوری، کتابای خوبی که شما پیشنهاد میدید رو معرفی می‌کنه؛ امروز نوبت توه که کتابی که دوست داری رو به دوستات معرفی کنی....💚💜💚 #کتــاب_خــوب #جمعه_های_شاد #دخترونه حرم رضوی @dokhtar_razavi دخترونه‌ای‌ها، منتظر یه #مسابقه جدید و خوب باشید...🎉🎉