💌 #حرفهای_مادرانه
مادرم میگفت:
از خانومجان یاد گرفته بودم،
وقتی ناراحتم یا مشکلی دارم،
خودم را برسانم به
💛 حرم بانو
آن روزها
من و پدرت دلمان میخواست
صاحب یک دختر شویم؛ دختری
پاک، پر شور، مهربان 🌸
نذرِ بانو کرده بودم
اگر به حاجتمان رسیدیم
اسمش را به #نام_خودشان
بگذاریم
بعد از آنهمه انتظار، تو
به دنیا که آمدی، به هیچچیز
فکر نمیکردم، مگر به
🍏 همان نذری که داشتم ...
هنوز نامت را که میگویم ...
هنوز پیش چشمانم که راه میروی ...
حرف میزنی، بزرگ میشوی،
فقط به 💕 مهربانی بانو
فکر میکنم
معصومه ی عزیزم
از من به خودِ پاک و مهربانت نصیحت:
تو هم هروقت حاجتی داشتی،
با قدم یا با قلبت،
#خودت_را_به_حرم_بانو_برسان ... 💚💜
دخترونه حرم رضوی
@dokhtar_razavi
💌 #حرفهای_مادرانه
اشکهایم را که دید،
کنارم نشست؛ با انگشتهایش
اشکهایم را پاک کرد
میدانست همهی کارهایم به همه ریخته
میدانست دیگر طاقت اینهمه
سختی را ندارم 🍁
🌧 اشکهایم که تندتر شد،
دستم را گرفت و آرام با همان
لحن مهربان گفت :
دخترم #صبور_باش
گریه کن اما امیدوار بمان
مصیبتهای ما که سختتر از
مصیبتهای حضرت زینب نیست... ⚡
مادر،
هروقت از همهچیز خسته شدی،
هروقت فکر کردی دیگر کم آوردهای،
🔆 بنشین یک جای خلوت،
برای خودت،
#زیارت_عاشورا بخوان
❤ بگذار قلبت یادش بیاید
میشود در سختترین شرایط هم
با یاد خدا آرام شد ...
میشود همهچیز را
با یاد خدا
زیبا دید . . . 🌸🍃
دخترونه رضوی
@dokhtar_razavi
🍃 #حرفهای_مادرانه
فاطمیه که میرسید،
مادر حال و هوای دیگری پیدا میکرد
آرام آرام
با یک غم خاص،
بلند میشد کتیبهی مشکیِ
🏴منجوقدوزی شده قدیمی را
از صندوقچه
بیرون میآورد و
روی طاقچه میانداخت 🍀
بعد به من میگفت:
دخترم، لباس مشکیات را
گذاشتهام گوشه کمد؛
این دهه
به حرمت #حضرت_مادر
🍁 رنگ شاد نپوشیم بهترست ...
من
هنوز طعم حلواها و غذاهای
خوش بو و رنگ آنروزهایش را،
خوب یادم هست 🍲
همانها که
وقت پختنشان
زیر لب، 🌧 با چشمهای پر نم،
روضه حضرت زهرا را زمزمه کرده بود ...
دخترونه حرم رضوی
@dokhtar_razavi
💌 #حرفهای_مادرانه
آن روزها،
تب و تاب نوجوانی بود و
حسهای پرشوری که قبل از این
تا حالا سراغت نیامده است
مادر،
خوب از حالم خبر داشت؛
میدانست این قلب و شکلکهای
کتاب و دفترم ❣️ فقط همان
حسِ نوجوانیست و
🔆 دلم پاک پاک است ...
آنروز ولیکنارم نشست و
💤 آرام آرام برایم حرف زد:
دخترم یک حسهایی
شبیه همند، اما
یکی نیستند
💘 با مو و
چشم و ابروی کسی اگر
دلت به تاپ تاپ افتاد، بدان
این فقط یک دلباختگیست،
عشق نیست ...
عشق
یک حس واقعی و دائمیست
عشق، اراده میخواهد
اینکه پای حسّت بمانی ...
☘️ عشق با شناخت بیشتر میشود
دلباختگی ولی پر از خیالپردازیست؛
در خیالت میبافی و میدوزی
اما بعد از چند روز،
چند هفته
چند ماه، تمام میشود 🍁
دخترم
از این به بعد،
مراقب قلب مهربانت،
💜 مراقب چشمهایت... باش . . .
دخترونه حرم رضوی
@dokhtar_razavi
👈 دوستانت رو هم به جمع دخترونهایمون دعوت کن ... 🌸
🍃 #حرفهای_مادرانه
نگاهاش،
همیشه پر از حرف بود؛
از وقتی که بچه بودم، هرموقع
بخاطر کارهام بیشتر تلاش میکردم،
وقتی تصمیم خوب جدیدی
میگرفتم،
🔆 لبخندش آرومم میکرد؛
مطمئن میشدم کاری که میکنم
درسته
برعکس خیلیای دیگه
وقتی محکمتر بودم، وقتی
بااراده، کاری رو شروع میکردم و
ادامه میدادم، انگار
❣بیشتر دوستم داشت
مادرم میگفت:
پرشور بودن و مهربون بودن،
🌸 احساسی بودن و لطیف بودن
جای خود،
توی این
زندگیِ پر از فراز و نشیب،
یه دخترِ باخدا، بــاید مقــاوم باشه؛
💜 من اسم تو رو #زینب گذاشتم
تا زینبی باشی . . .
تا زینبی بمونی . . .
دخترونه حرم رضوی
@dokhtar_razavi
💌 #حرفهای_مادرانه
مادرم راست میگفت:
آدم هرچه
شرایط را سختتر ببینند
اوضاع سختتر میشود
یک وقتهایی باید
🍀 به دندهی بیخیالی بزند
یک وقتهایی هم که نمیشود و
واقعا شرایط خوب نیست،
باید حداقل
امید خودش را حفظ کند 💜
میگفت:
انــقدر زندگی بالا و پایین دارد
اما هرجا
حس کردی شرایط، سختتر
از چیزی شد که توانش را داری،
🔆 به #حضرت_عباس (ع) متوسل شو
کسی که
انتهای طعمِ عطش و بیتابی و زخم را چشیده،
حال کسی که دنیایش دارد بهم میریزد را،
خوب میفهمد . . . 🌸🍃
دخترونه حرم رضوی
@dokhtar_razavi
💌 #حرفهای_مادرانه
من همیشه از بچگی دلم میخواست
یک هنرمند خوب باشم اما
یواش یواش
از مدرسه، مسیرم
آمد سمت اینکه یک حسابدار شوم
این روزها خیلی با خودم
فکر کردم که چه میشد اگر
💜 سمت علاقهی خودم میرفتم
اما مادرم حرف خوبی میزند ...
🔆 مادرم میگوید:
مریم جان، آدم هیچوقت علاقهاش را
از یاد نمیبرد اما نمیشود که
نشست و حسرت خورد
گوشه کنار کارها و درسهایت،
به علاقههایت برس
مثلا از همین اینترنت
🍀 یا کتابهای کتابخانه،
چندتا کار هنری قشنگ یاد بگیر
شاید
مثل فلان هنرمندِ
برجستهی جهانی نشوی،
اما
یک مریم میشوی که
با علاقههایش... زندگی میکند . . . 🌸🌸
دخترونه حرم رضوی
@dokhtar_razavi
👈 دوستانت رو هم به جمع دخترونهایمون دعوت کن ... 🌸🌸
🍃 #حرفهای_مادرانه
دهه دوم محرم که
شروع میشد، حال و هوای
خانهی ما، حسینیتر میشد
اصلا
خانهمان انگار میشد
#یک_حسینیه_کوچک که،
🍀 از عطر چایی هلدار مادر و
ناهار و شامی که به نیت نذریِ
اباعبدلله(ع) میپخت و
همان
🕊دعاهایی که سفارش میکرد
بخوانیم، میشد فهمید
این دهه عزادارتریم...
مادرم میگفت:
این دهه، دههی بیتابیهای
زنان کاروان حسینیست🏴
میگفت
دخترم
نکند بعدِ عاشورا
همهی عزاداریهایمان را
🍁 ببوسیم بگذاریم یک طرف...
این دهه
سعی کن زیارت عاشورا
بخوانی، گاهی توی خلوت خودت
🎧 چند تا نوحه بشنو...
به سیدالشهدا (ع)
نشان بده این دهه
برای شهادتشان، سوگوارتری...
اندازهی خودت، مرهم قلب زینب(س) باش . . . ❤💔
دخترونه حرم رضوی
@dokhtar_razavi
👈 دوستانت رو هم به جمع دخترونهایمون دعوت کن...
💌 #حرفهای_مادرانه
آن روز قرار بود
🌿 خانواده آقای ابراهیمی
به خانهمان بیایند و
خوب میدانستم
این، یک مهمانی ساده نیست...
راستش
🍁 دست و پایم را گم کرده بودم
چه بپوشم، چطور رفتار کنم...
آخر، این
اولین بار بود...
حس میکردم من که
🎉 هنوز آمادگی ازدواج ندارم....
مادر، حال و روزم را که دید
آرام آمد کنارم نشست؛
نگاهم کرد و
گفت:
🌸 عزیزم،
این روزها دیر یا زود،
برای همهی دخترها از راه میرسد
اینکه نگران هستی،
🔆 خیلی طبیعی است اما
مراقب باش
این نگرانی، باعثِ
تصمیمهای عجب و غریب،
مثلا فقط فلانی! یا ازدواج هرگز! نشود... 🍃
هر بار خواست
برایت #خواستگار بیاید،
کنار همهی مطالعهها و همهی
🌱🌙 به سر و وضع رسیدنها،
برای آرامش قلبت، بلند شو
چند رکعت نماز، یا
چند صفحه
قرآن بخوان و از خدا
بخواه بهــترین را برایت رقم بزند . . . 💚💜
#به_رنگ_آرامش
دخترونه حرم رضوی
❣ @dokhtar_razavi
🦋👈 دوستانت رو هم به جمع دخترونهایمون دعوت کن ...
🍃 #حرفهای_مادرانه
مادرم این ذکر را یادم داد
میگفت:
💔 آدم دلش که خیلی میشکند،
وقتی خیلی بیتاب میشود،
دلش میخواهد
کسی دستش را بگیرد
دلش میخواهد کسی حرفش را بفهمد
میگفت
مگر میشود کسی
نهایتِ نهایتِ نهایتِ بلاها را
دیده باشد اما
🍁 دست کسی که در
گرداب سختی افتاده را نگیرد...؟!
🔆 مادرم نام شما را یادم داد
گفت وقتی گرفتار شدی
با تمـام قلبت
بانوی صبر
زینب سلامالله علیها را صدا بزن . . .
🌴 #السلام_علیک_یا_بنت_امیرالمومنین
🌴 #السلام_علیک_یا_عمه_ولی_الله
دخترونه حرم رضوی
❣ @dokhtar_razavi
🦋👈 دوستانت رو هم به جمع دخترونهایمون دعوت کن ...
💌 #حرفهای_مادرانه
همهی حرفش همین بود
میگفت ناامیدی برا چه...؟
اصلا چه معنی دارد
که آدم فکر کند تنهاست!
یعنی چه که
فکر کند قرار نیست گرهها باز شود! ⛅
خودش بیقرار که میشد
متوسل میشد به
#حضرت_عباس (ع)
نذر میکرد چندتا صلوات،
🌸 هدیه کند به علمدار عاشورا
مادر میگفت
حضرت عباس(ع)
🌴 باب الحوائج است؛
بخاطر بیتابی کودکان کربلا
خودش را
به آب و آتش زد...
🌱 مگر میشود امیدوارانه
نامش را بخوانی و بیجواب بمانی...؟
مادر
راست میگفت
اصلا چه معنی دارد آدم
حضرت عباس(ع) را
بشناسد و امیدوار نباشد . . . ؟! 💚💜
دخترونه حرم رضوی
❣ @dokhtar_razavi
🦋👈 دوستانت رو هم به جمع دخترونهایمون دعوت کن ...
💌 #یه_روز_قشنگ #حرفهای_مادرانه
هدیهی اون روزش بهم
همین بود...
🕐 یه ساعت زنگی
که پیدا بود خیلی قدیمیه 🌱
راستش اولش
خیـلی تعجب کردم...
هم اینکه تا قبل از این، هدیه
💜 برای #روز_جوان
نگرفته بودم و هم، اون ساعت.....
حرفهای مامان اما
همهچیز رو روشن کرد
🌸وقتی بهم گفت:
این ساعت، ارثیهی خانومجانه...
دخترم همینقدر که زود
روزای نوجوونی رو گذروندی و
🎀 یه دختر جوان شدی
خیلی زود
جوونی هم
🍃 گذر میکنه...
قدر لحظهها رو بدون
تلاش کن دلت با یاد خدا
هر لحظه پر از امید و انگیزه باشه . . . 💚💜
دخترونه حرم رضوی
❣️ @dokhtar_razavi
🦋👈 دوستانت رو هم به جمع دخترونهایمون دعوت کن ...