eitaa logo
💌 دخترونه حرم امام رضا علیه السلام
9هزار دنبال‌کننده
11.1هزار عکس
2.7هزار ویدیو
304 فایل
💌 کانال رسمی «دخترونه حرم امام رضا علیه السلام» 💌https://www.haram8.ir/dokhtar_razavi معاونت تبلیغات اسلامی آستان قدس رضوی 💚👈 راه ارتباطی با دخترونه رضوی: @dokhtar_razavi_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
💌 دخترونه حرم امام رضا علیه السلام
🍃 🌙 پريشان و آشفته از خواب پريدى و به سوى پيامبر دويدى. بغض، راه گلويت را بسته بود، چشمهايت به سرخى نشسته بود، رنگ رويت پريده بود، تمام تنت عرق كرده بود و گلويت خشك شده بود. . دست و پاى كوچكت مى‌لرزيد و لبها و پلكهايت را بغضى كودكانه، به ارتعاشى وامى‌داشت.⚡ خودت را در آغوش پيامبر انداختى و با تمام وجود ضجه زدى. پيامبر، تو را سخت به سينه فشرده و بهت زده پرسيد: «چه شده دخترم؟» تو فقط گريه مى‌كردى ⛅ پيامبر دستش را لابلاى موهاى تو فرو برد، تو را سخت‌تر به سينه فشرد، با لبهايش موهايت را نوازش كرد و بوسيد و گفت: «حرف بزن زينبم! عزيز دلم! حرف بزن!»🍁 ...هق هق گريه به تو امان سخن گفتن نمى داد. ...قدرى آرام گرفتى، چشمهاى اشك‌آلودت را به پيامبر دوختى، لب برچيدى و گفتى: «خواب ديدم! خواب پريشان ديدم. ديدم كه طوفان به‌پا شده است. طوفانى كه مرا و همه چيز را به اينسو و آنسو پرت مى‌كند ....و من ميان زمين و آسمان معلق ماندم. به شاخه‌اى محكم آويختم. باد آن شاخه را شكست. به شاخه‌اى ديگر متوسل شدم، باد آن را هم...»🌿 ... كلام تو به اينجا كه رسيد، بغض پيامبر تركيد. حالا او گريه مى‌كرد و تو مبهوت و متحير نگاهش مى‌كردى...🍃 📚 دخترونه حرم رضوی @dokhtar_razavi دخترونه‌ای‌ها در مسابقه و پویش حتتما شرکت کنید❤
💌 دخترونه حرم امام رضا علیه السلام
🍃 (ع) لالایی‌های عاشورایی مادرم یادم نیست💤 امّا هنوز خاطرم هست روزهایی که پدر و مادرم دستم رو می‌گرفتند و و با آنها قدم به قدم به روضه می‌رفتم 🌙 هنوز یادم هست شوق پوشیدن چادر کوچکی که مادر برایم دوخته بود 🍀 شوق این‌که وقتی روضه‌ای در خانه‌مان هست قندان دست من باشد و من کفش‌های میهمانها را کنار هم بگذارم 🍁 عطر اسپند روضه‌های محرّم، هنوز مثل همان روزهاست؛ روزهایی که از سیدالشهدا (ع) هیچ چیز نمی‌دانستم، جز این‌که من هم مثــل مـادر و پــدرم خیــــلی دوستــــش دارم...💚 دخترونه حرم رضوی @dokhtar_razavi دخترونه‌ای‌ها در مسابقه و پویش حتتما شرکت کنید❤
🍃 #کتاب_خوب❤ #ورق_بزنید بعضی کتابها صفحه به صفحه‌شون حالت رو خوب می‌کنه💤 بعضی کتابها رو باید خودت ببینی و بخونی تا شیرینی جمله به جمله‌شون رو حس کن🍎 . اگه تو هم نامیرا رو خوندی به دوستات از این کتاب بگو و تعریفی که ازش داری🍀 #کتاب_خواندنی #استوری #معرفی_کتاب دخترونه حرم رضوی @dokhtar_razavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃 👆 شعری از محسن عرب خالقی با صدای شاعرِ همیشه‌همراه «دخترونه»، خانم نفیسه صادقپور 💜 دخترونه حرم رضوی @dokhtar_razavi
آن روز ابوهارون نزد امام صادق (ع) آمد. امام (ع) به او فرمود: «ای ابوهارون، شعری درباره امام حسین (ع) بسرای» او شعر گفت و امام (ع) با شعرش گریست.⛅ آرام آرام با شنیدن شعرهای ابوهارون، صدای گریه از درون خانه هم به گوش رسید. وقتی ابوهارون از شعر خواندن فارغ شد، امام (ع) به او فرمود: «ای ابوهارون، هر که برای حسین (ع) شعری سراید و خود بگرید و یک نفر را بگریاند، بهشت برایش واجب می‌شود...»💚 🍃 دخترونه حرم رضوی @dokhtar_razavi
🍃 #یک_سخن_خوب امام صادق (ع) فرمود: نفَس کسی که بخاطر مظلومیت ما اندوهگین شود، تسبیح است ✨ و اندوهش برای ما، عبادت است 🍀 و پوشاندن راز ما، جهاد در راه خداست 🌙 سپس امام (ع) افزود: این حدیث را باید با طلا نوشت💫 📚 امالی شیخ مفید، ص ۳۳۸ دخترونه حرم رضوی @dokhtar_razavi
💌 دخترونه حرم امام رضا علیه السلام
🍃 پدرش عمر بن حجاج بود؛ همان که با لشکر عمر سعد همراه شد و از هم‌رزمانش خواست در کشتن امام حسین (ع) شتاب کنند و به امام امان ندهند! اما او مثل پدر نبود. وقتی مسلم بن عقیل به کوفه رسید، در خانه‌اش از او پذیرایی کرد.⛅ دلش بیتاب دیدار امام حسین بود و وقتی امام به کربلا رفت، او لحظه‌ای درنگ نکرد و همراه فرزندش به لشکر امام پیوست. «رویحه»، همسر هانی بن عروه بود؛ دلی عاشورایی داشت و قلبی لبریز از محبّت حسین (ع)💚 📙 برگرفته از کتاب زنان عاشورایی. 📎 نوشته‌ی زهرا یزدان‌پناه. ۱۳۹۰ 🏴دخترونه حرم رضوی @dokhtar_razavi
💌 دخترونه حرم امام رضا علیه السلام
#معرفی_کتاب
🍃 🌙 ديشب چگونه به خواب رفتم؟ چه گفتم؟ تا كجا گفتم؟ هيچ نفهميدم. نيمه‌های شب از صدای گريه‌ی تو بيدار شدم. آرام‌آرام تن خسته‌ام را كنار پنجره رساندم. ديدم كه بر سجاده نشسته‌ای و اشك مثل باران از شيار گونه‌هايت می‌گذرد و از حاشيه مقنعه‌ات فرو می‌ريزد ⛅ ...و من تا صبح در كنار اين پنجره به نماز باران تو اقتدا كردم و اشك ريختم. . ...يادت هست وقتی علي اكبر به دنيا آمد، چند نفر با ديدنش بی‌اختيار تو را آمنه صدا زدند و علی را محمد؟! عجيب بود اين شباهت.🌾 آنقدر كه من به محض تولّد او، بوي پيامبر را در فضاي حياط استشمام كردم. يادت هست آن بيقراري‌هاي مرا؟ آن شيهه‌هاي بی‌وقتم را، آن سمّ زمين كوبيدنم را؟⚡ آن قدر اهل خانه را به عجز آوردم و تا نوزاد را نشانم ندادند، آرام نگرفتم! محمد بود! به‌واقع محمد بود! هيچ كس محمد را در آن سن و سال كه من ديده بودم نديده بود. پنج‌سالگی پيامبر را كداميك از اهل خانه ديده بودند؟ و اين كودك پريچهره مو نمی‌زد با آن محمد ماهرو 💚 📙 دخترونه حرم رضوی @dokhtar_razavi دخترونه‌ای‌ها در مسابقه و پویش حتتما شرکت کنید❤