سوال از #سخنرانی
#روز_اول:
🔴 در زمان کودکی امام حسین (ع)، وقتی ایشان از پیامبر(ص) پرسیدند:
چرا گریه می کنید؟
پیامبر (ص) در جواب ایشان چه گفتند؟
☝️☝️☝️
#روز_دوم
🔴هنگامی که میثم تمار را دستگیر کردند، و نزد عبیدالله بن زیاد آوردند،
چگونه او را معرفی کردند؟
☝️☝️☝️
#روز_سوم
🔴سپاه عمربن سعد چه روزی آب را بر امام حسین ع و یارانشان بستند؟
در نقل شیخ صدوق، بعد از آنکه تشنگی بر اصحاب و خاندان امام حسین ع فشار آورد، ایشان چه کردند؟
☝️☝️☝️
#روز_چهارم
🔴حضرت قاسم ع در کربلا چند ساله بودند؟
اولین بار در چه عصری، جریان عروسی حضرت قاسم ع بر سر زبانها افتاد؟
☝️☝️☝️
#روز_پنجم
مرد آهنگر، عمر سعد و اطرافیانش را در خواب در چه حالی دید؟
☝️☝️☝️
#روز_ششم
🔴 دو عاملی که باعث تحول عظیم مردم شام، بعد از ورود کاروان اسرای کربلا به این شهر شد، چه بود؟
☝️☝️☝️
#روز_هفتم
🔴هنگام شهادت حضرت علی اصغر (ع)، وقتی امام حسین(ع) خون ایشان را به سمت آسمان پاشیدند، چه فرمودند؟
☝️☝️☝️
#روز_هشتم
🔴مادر امام باقر ع چه نام داشت و فرزند چه کسی بود؟
☝️☝️☝️
#روز_نهم
🔴عمر بن سعید چه کسی بود؟ امان نامه چیست؟
☝️☝️☝️
#روز_دهم
🔴 در جواب درخواست توبه حربن یزید ریاحی، امام حسین ع چه فرمودند؟
☝️☝️☝️
پاسخ سوالات را به همراه نام و نام خانوادگی، و شماره تماس
به خادم هیئت بفرستید:
@mamanmohamadha
🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩
از بین افرادی که به همه ده سوال این دهه،
جواب صحیح بدهند،
به قید قرعه به یک نفر
هدیه تبرک هیئت
تقدیم می شود.
⚠️❗️مهلت ارسال پاسخها: چهارشنبه ۱۲ شهریور ساعت ۱۲ شب ❗️⚠️
@dokhtaranZeynaby
7.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #کلیپ
•مدتها بود اطرافیانم بخاطر حجابم منو #مسخره میکردن و آزارم میدادن؛ 😔
نزدیک بود حجابمو بذارم کنار
تا اینکه این ویدیو رو دیدم... 👆
@dokhtaranZeynaby
1_363232510.mp3
8.07M
#زیارت_عاشورا
با صدای مهدی سلحشور
🖤اَلّلهُمَّـ عَجِّللِوَلیِّڪَ الفَرج🖤
@dokhtaranZeynaby
بسم الله الرحمن الرحیم
🌹 40 منزل با حسین(ع)🌹
📣 #منزل_سوم: قسمت یک
مقتل مسلم بن عقیل و جناب هانی بن عروه
زمانی که مسلم خبر ورود عبیدالله بن زیاد را به کوفه شنید و از حرف های او و تهدیدهایش نسبت به سرشناسان کوفه ومردم باخبر شد از خانه مختار خارج شد وبه خانه هانی بن عروه رفت.
هانی به خاطر حضور مسلم در خانه اش از عبیدالله بن زیاد بر جان خود بیم داشت. از این رو به مجلس ابن زیاد نرفت و خود را به مریضی زد.
ابن زیاد به اهل مجلس گفت:
چه شده که من هانی را میان شما نمی بینم؟
همه گفتند او مریض است.
ص 63
☘️ در جهت انتشار این پیامها لتعجیل الفرج بشتابید ان شاءالله
@dokhtaranZeynaby
بسم الله الرحمن الرحیم
🌹 40 منزل با حسین(ع)🌹
📣 #منزل_سوم: قسمت دو
ابن زیاد گفت:اگر میدانستم مریض است به عیادت او می رفتم اما شنیده ام او خوب شده است ودر مقابل درب خانه اش می نشیند، او را ببینید و به او امر کنید که حق ما را ضایع نکند، من دوست ندارم که شخصی مانند هانی که از اشراف عرب است در نزد من بی اعتبار شود. ابن زیاد هانی را به دارالاماره خواند، مامورین به سوی هانی رفتند و شبانه نزد او رسیدند،در حالی که در مقابل درب خانه نشسته بود.گفتند:
چرا به دیدن امیر نمی آیی؟ امیر از تو یاد کرد و گفت:
اگر می دانستم هانی مریض است به عیادتش می رفتم!
هانی به آنها گفت:
گرفتاری مرا از دیدار امیر باز داشته است!
گفتند:
به عبیدالله خبر رسیده است که تو هر شام بر درب خانه ات می نشینی و همین باعث شده که ملاقات را به تأخیر بیاندازی!سلطان پشت گوش انداختن و بی اعتنایی را بر نمی تابد، تو را سوگند می دهیم که با ما بیایی!
هانی لباس هایش را خواست و به تن کرد و صدا زد که الاغش را بیاورند،بر آن سوار شد، تا این
که به نزدیک قصر رسیدند، گویا از بعضی حوادث ناگواری که در انتظارش بود آگاه شد به حسان بن اسماء گفت:
ای برادرزاده!
به خدا قسم من از این مرد می ترسم! به نزد ابن زیاد رسید در حالی که در اطراف او یارانش ایستاده بودند،
وقتی ابن زیاد او را دید گفت:
«خائن با پای خود به نزدت آمد».
ص64
☘️ در جهت انتشار این پیامها لتعجیل الفرج بشتابید ان شاءالله
@dokhtaranZeynaby
بسم الله الرحمن الرحیم
🌹 40 منزل با حسین(ع)🌹
📣 #منزل_سوم: قسمت سه
نزدیک ابن زیاد شد و شریح قاضی در کنارش ایستاده بود.
هانی رو به ابن زیادگفت:
- اینها همه برای چیست؟
ابن زیاد گفت:
- ساکت باش هانی!
این فتنه ها چیست که در خانه ات علیه امیر المومنین یزید و عموم مسلمین بر پا می کنی؟ مسلم بن عقیل را به خانه ات آورده ای و از خانه های اطراف برایش سلاح و نفرات جمع کرده ای و گمان کرده ای که اینها از من مخفی می ماند؟
هانی گفت:
- من چنین کارهایی را نکرده ام و مسلم در نزد من نیست.
ابن زیاد گفت:
- بلی! این کارها از توسر زده است!
وقتی نزاع میان آن دو بالا گرفت و هانی زیر بار نمی رفت، ابن زیاد، معقل را احضار کرد، معقل جاسوس ابن زیاد بود. معقل آمد و در مقابل هانی ایستاد، ابن زیاد گفت:
- او را می شناسی؟
هانی گفت:
- آری!
و فهمید که او جاسوس ابن زیاد ملعون در میان آنان بوده و خبرهایشان را برای ابن زیاد برده است. مدتی مبهوت ایستاد سپس به خود آمد و به ابن زیاد گفت:
- آن چه را می گویم بشنو و باور کن!
قسم به خدا من دروغ نگفتم، من مسلم را دعوت نکردم و از کارهایش با خبر نبودم، او خود به نزد من آمد و از من خواست که در خانه ام بماند.
ص 65
☘️ در جهت انتشار این پیامها لتعجیل الفرج بشتابید ان شاءالله
@dokhtaranZeynaby