کاش میشد هر شب از خودمون 1 سی سی خون بگیریم بریزیم تو یه نعلبکی بذاریم کنار تخت
که این پشه ها بشینن عین بچۀ آدم بخورن دست از سر ما بردارن😂😂❤️
#یخ_در_بهشت
#عصرونه #لبخند #سرگرمی #لطیفه
😄😉😊 @Dokhtaran_morvarid
🌺 پاتوق دختران مروارید 🌺
بسم رب العشق #قسمت_بیست_ویکم - 😍 #علمـــــــدارعشـــــــق😍# #راوی_مرتضـــــــی# تواتاقم داشتم
بسم رب العشق
#قسمت_بیست_سوم -
😍 #علمدارعشق😍#
راوی نرگس سادات
با تذکر استاد مرعشی به مرجان
تمام سعیش میکرد مقداری پوشش رعایت کنند
وارد سالن دانشگاه شدم
بنر اعتکاف نظرم جذب کرد،😃
زهرا دیدم که تو سالنه
-سلام آجی خوبی؟
زهرا:ممنون تو خوبی؟
-زهرا تو اعتکاف میری؟
زهرا :آره آجی جان❤️
من و داداشام هرسال میریم
نرگسی میگم توهم بیا بریم
-زهرا باید از مامانم اجازه بگیرم
زهرا:من مطمئنم حاج خانم اجازه میده
-آره ولی باز باید بهشون بگم
شماره خونه رو گرفتم
-سلام عزیزجون
مامان میگم من اسممو اعتکاف بنویسم؟
عزیز:آره مادر
بنویس دخترم
-ممنون که اجازه دادین
-زهرا
مامانم اجازه دادن
زهرا:پس بدو بریم پیش داداشم اسمت ثبت نام کنیم
تق تق
آقای کرمی:بفرمایید
زهرا: داداش
نرگس سادات اومده اعتکاف ثبت نام کنه
آقای کرمی:خوش اومدن
این فرم لطفا پر کنید خانم موسوی
همراه با کپی کارت ملی و کپی کارت دانشجویی
آغاز اعتکاف هم که شب ۱۳رجب
ان شاالله با زهراجان میاید
ثبت نام کردم از دفتر خارج شدیم
چندروز دیگه اعتکاف شروع میشه
#رمان_خوان
#پاتوق_رمان
#علمدارعشق❤️
─┅─✵🕊✵─┅─
@Dokhtaran_morvarid
─┅─✵🕊✵─┅─
بسم رب العشق
#قسمت_بیست_چهارهم -
😍 #علمـــــــدارعشـــــــق😍#
یه جوری ایام اعتکاف خونه ما خالی میشد
امسال رقیه سادات بخاطر جوجه ها نرفت اعتکاف
برادرام که کارمندن دوروز مرخص میگیرن میرن
وقتی بهشون گفتم منم مثل معتکفم
همه تشویقم کردن
مامانم که من چقدر خداشکر من با زهرا دوست بودم
زهرا مسئول خواهران اعتکاف بود
برادرش مسئول آقایون
سه روز تا اعتکاف مونده بود
من باچادر یک سره تو مسجد دانشگاه بودم به زهرا کمک میکردم
اونور آقای کرمی و آقای صبوری مشغول بودند
زهرا اصرارداشت مسئول فرهنگی اعتکاف خواهران باشم
اما من قبول نکردم
دوست داشتم حالا که اولین اعتکافم هستش بهره یک عمر ازش بگیرم
سیدهادی و خانمش
نرجس سادات و سید محسن
هم قراربود برن اعتکاف
دوروز مونده به اعتکاف برادر سیدمحسن بعنوان مدافع حرم راهی سوریه شد
سیدحسین ۲۲ سالش بود شور و شوق غیرقابل توصیف داشت هنگام خداحافظی
دوست صمیمی سیدهادی بود
موقع رفتن فقط یه جمله به سید هادی و برادرش گفت راضی نیستم شهید شدم تا سالَم صبرکنید
بعداز چهلم رخت عروسی بپوشید
بالاخره روز اعتکاف رسید
معتکفین باید شب ۱۳ رجب از ۱۲ شب تا یک ساعت مانده به اذان صبح خودشان را به مساجدی که اعتکاف برگزارمیشد میرسوندن
چون بچه ها خودشون معتکف بودند
قرارشد من بازهرا اینا برم
ساعت ۱۱ بود سر خیابان منتظر زهرا بودم
که یه شاسی بلند جلوم بوق زد
تو دلم گفتم حالا خوبه چادرسرمه
یه دفعه شیشه سمتم اومد پایین
نرگس بیا سوارشو
- زهراتویی
+ ن پس بابابزرگمه
یه دفعه صدای برادرش اومد
خانم موسوی جلوه ی خوبی نداره
لطفا سوارشوید
ساکم گذاشتم اول
بعد خودم سوارشدم
سرراهمون آقای صبوری به ما اضافه شد
زهرااومد عقب پیش من
آقای صبوری جلو نشست
داشتم از فوضولی میمردم که ماشین مال کیه😬 😓😓
که یه دفعه آقای صبوری گفت
مرتضی شیرینی لازمه ها
برای ماشین
* چشم بدیده منت
•• پرشیا رو چیکار کردی مرتضی
* هیچی فروختم
•• مبارکت باشه
ان شاالله بالباس دامادی پشتش بشینی
آقا مرتضی از خجالت آب شد فکرکنم
بعداز حدود نیم ساعت رسیدیم دانشگاه وارد مسجد شدم
بابرزنت وگونی مسجد به دوقسمت تقسیم شده بود
بازرسی هاشروع شده
وسایلم بررسی که شد کارت معتکف رجب المرجب ۱۴۳۵ گرفتم وارد مسجد شدم
پتو مسافرتیم یه گوشه انداختم
ساکم گذاشتم
ساعت ۳ بود و ما درحال خوردن اولین سحری اعتکاف بودیم
بعد از نماز صبح خوابیدم
#رمان_خوان
#پاتوق_رمان
#علمدارعشق❤️
─┅─✵🕊✵─┅─
@Dokhtaran_morvarid
─┅─✵🕊✵─┅─
مقدار اسفناجی که شروع به پختن میکنم VS مقدار اسفناجی که تهش برام میمونه.
#یخ_در_بهشت
#عصرونه #لبخند #سرگرمی #لطیفه
😄😉😊 @Dokhtaran_morvarid
🌺 پاتوق دختران مروارید 🌺
بسم رب العشق #قسمت_بیست_سوم - 😍 #علمدارعشق😍# راوی نرگس سادات با تذکر استاد مرعشی به مرجان تمام
بسم رب العشق
#قسمت_بیست_پنجم
😍 #علمـــــــدارعشــــــق😍#
سین برنامه اعتکاف از ۸ صبح شروع میشد
البته شرکت درتمامی برنامه ها اختیاری بود
امامن به زهرا گفته بودم بیدارم کنه تا توی همه برنامه ها حاضر بشم
سین برنامه ها :
۸-۱۰ مناجات أمیرالمومنین
۱۰-۱۱ حلقه معرفت و پاسخگویی به سوالات شرعی
۱۱-۱۳ اقامه نماز قضا
۱۳ اقامه نماز ظهر و عصر
۱۳-۱۵ استراحت
۱۵-۱۷ احکام بانوان
۱۷-۱۹ حلقه حجاب
ساعت ۷:۳۰ بود زهرابیدارم کرد
نرگس سادات
خواهرجان 😊
پاشو عزیزم
- سلام خوبی؟
+ ممنون پاشو دست و صورتت تو حیاط بشور
الان تایم مناجات أمیرالمومنین هست
- باشه
زهرا خواهری میگم چشمات قرمز شده 🧐
+ اشکال نداره آجی
رفتم دست و صورتم شستم اومدم
زهرا توبخواب ۲۷-۲۸ ساعت بیداری
+ آخه کی حواسش هست من بخابم 😢
- عزیزمممممم😔
تو بخواب من بیدارم
+ آخه تو میخای
بری مناجات
- باشه همین جا میخونم تو بخواب
زهراخیلی خسته بود
حتی من برای نمازقضا بیدارش نکردم
نیم ساعت مونده بود به نماز ظهر بیدارش ڪردم
#رمان_خوان
#پاتوق_رمان
#علمدارعشق❤️
─┅─✵🕊✵─┅─
@Dokhtaran_morvarid
─┅─✵🕊✵─┅─
بسم رب العشق
#قسمت_بیست_ششم -
😍 #عمـــــــــــــــــــلــــــدارعشـــــــــــــــــــــــق😍#
بعدازظهر روز اول جلسه حجاب - عفت برگزار شد
واقعا از خودم و جدم شرمنده بودم
مثلا سادات بودم اما یادگار مادرم حضرت زهرا س سرم نبود
من واقعا شرمنده مادر بودم
زهرا بچم همش سرپا بود بعداز افطار روز اول
یه جشن ولادت گرفتن
شب موقع خواب به زهرا گفتم
آجی تو بخواب
من بیدارم حواسم هست
*باشه پس برای سحر بیدارم کن
نمازشبم که خوندم با چادر رفتم تو حیاط برای مناجات
ساعت ۳ بود که صدای آقای کرمی منو از فکر خارج کرد
•• زهرا خواهرجان
پاشدم رفتم سمتش
- سلام آقای کریمی زهرا خوابه
اگه امری هست در خدمتم
+خانم موسوی لطفا بیدارش کنید
تایم توزیع سحره
- من خودم توزیع میکنم
+ آخه
- برادرمن آخه نداره که ...!
همش ۳۰ نفریم
+ پس بگید یکی از خواهران بیان کمکتون
- چشم
بعداز توزیع سحری
زهرا رو بیدارکردم
هردفعه حلقه های معرفت و حجاب برگزار میشود
عطشم برای دین بیشتر میشد
روزسوم باانجام اعمال ام داوود اعتکاف تموم شد
بچه ها خسته بودن قرارشد فردا بیایم برای جمع آوری بنرها
بااذان مغرب روز سوم
اعتکاف تموم شد
مابعداز خروج تمام بچه ها از مسجد خارج شدیم
پیش ماشین مرتضی منتظر اومدنشون بودم تا بریم
که استاد مرعشی رو دیدم
وقتی منو با چادر دید
انگار خیلی خوشحال بود 😃
اما من کاملا متعجب بودممم... 😳😳
استاد اومدن جلوتر
°° سلام خانم موسوی اعتکافتون قبول 😇
- سلام استاد ممنونم 🙄🙄😳😳
°° چادر خیلی بهتون میاد 😇
- خیلی ممنونم استاد بامن کاری ندارید خانم کرمی دارن صدام میکنن 🤐
°° خانم کرمی که در دید من نیستن
ولی بفرمایید
وای داشتم آب میشدم از خجالت
#رمان_خوان
#پاتوق_رمان
#علمدارعشق❤️
─┅─✵🕊✵─┅─
@Dokhtaran_morvarid
─┅─✵🕊✵─┅─
✨🍭 #وقت_خوشمزگی 🍭 ✨
🍫🍰 آموزش #کیک_دبل_چاکلت 🍰🍫
📍مواد لازم
آرد 👈دو لیوان
تخم مرغ 👈3 عدد
شکر 👈یک لیوان
روغن مایع👈 دوسوم لیوان
شیر 👈یک لیوان
شکلات ذوب شده👈 ۱۵۰ گرم
وانیل👈 یک چهارم قاشق چایخوری
نمک👈 یک هشتم ق چ
بکینگ پودر👈 ۱ ق چ
پودر کاکائو👈 نصف لیوان
📌طرز تهیه
✅آرد ، نمک ، بکینگ پودر ، پودر کاکائو رو سه بار الک کنید
✅ شکلات رو هم ذوب کنید
✅تخم مرغ و شکر و وانیل رو باهمزن بزنید تا کرم رنگ بشه
✅شیر و روغن رو اضافه کنید و هم بزنید و سپس شکلات ذوب شده ( تلخ ) بریزید و باز هم بزنید
✅مواد آردی رو کم کم اضافه کنید و با لیسک مخلوط کنید( یا با دور کند همزن بزنید )
✅بعد داخل قالب ۲۵ سانتی بریزید ( کف و کناره قالب، کاغذ روغنی بزارید )
میتونید هم داخل دو تا قالب گرد ۱۷ سانتی بریزید
✅ بزارید با دمای ۱۸۰ برای فر گازی و برای فر برقی دمای ۱۶۰ ، به مدت ۴۰ الی ۵۰ دقیقه بپزه
✅وقتی کیک خنک شد از وسط نصف کنید و وسطش گاناش بزنید و بعد سطح کیک رو با شکلات آب شده بپوشونید
نوش جان کدبانو های مرواریدی☺️😋
#آموزش #آموزش_آشپزی #خلاقیت #هنر
─┅─✵🕊✵─┅─
@Dokhtaran_morvarid
─┅─✵🕊✵─┅─