#داستان_محرم قصه ی پنجم مراقب قبایل عرب باشید. آنها اگر بفهمند این سر، متعلق به کیست، ما را زنده نمی گذارند. هیچ کدام از شما تا به شام برسیم، مبادا هویت این سر را برای کسی فاش کند. اینها را یکی از مردانی گفت که مأموریت داشت با چند نفر دیگر سر حسین بن علی علیه السلام را به عنوان هدیه برای یزید به شام ببرند. آنها به دل بیابان زده بودند و بیراهه را برای رسیدن به شام انتخاب کردند. چادرنشین ها و قبایل عربی که در بیابان آنها را می دیدند که یک سر بریده همراه شان است، با تعجب نگاه شان می کردند. یکی از محافظان سر به پیرمردی از قبایل عرب که با کنجکاوی داشت سر را تماشا می کرد گفت: علوفه داری به اسبانمان بدهیم؟ تا شام راه زیادی در پیش داریم. پیرمرد سرتا پای مرد را برانداز کرد و بعد نگاهی به سرانداخت و گفت: این سر کیست که با خودتان حمل می کنید؟ مرد گفت: پیرمرد تو را با این کارها چه کار؟ اگر علوفه داری به ما بده؛ پولش را می دهیم. پیرمرد گفت: تا نگویی این سر متعلق به کیست، از علوفه خبری نیست. ـ این سر، سر یک نفر خارجی است که ما آن را برای یزید در شام می بریم. پیرمرد نزدیک رفت و نگاهی به سر و نگاهی به مرد انداخت. چیزی در چشم های مرد بود که دلش را ناآرام می کرد. ─┅─✵🕊✵─┅─ @Dokhtaran_morvarid ─┅─✵🕊✵─┅─

حریت و شمریت اینک به خودت بنگر از میان همه نقش های دشمن، «شمر» ایفاگر نقشی خاص است. شمری که فرستاده و نماینده «عبیدالله بن زیاد» است. اما وقتی نام فرستاده و نماینده ابن زیاد آورده می شود ذهن ها به طور ناخودآگاه به یک شخصیت دیگر متمایل می شود: «حر بن یزید ریاحی» چه شد که یکی شمر شد و دیگری حر؟! این دو که در بخشی از داستان از یک نفر یعنی ابن زیاد خط می گرفتند؟ اما چه شد که یکی ذلیل عالم شد و دیگری عزیز؟ چه شد که یکی مشمول لعن هر روزه عاشوراخوانان تاریخ است و دیگری لایق سلام؟! برخی اشخاص فقط خودشان هستند، اما ظرفیت برخی آنقدر بالاست که فراتر از خودشان هستند! اینها دیگر «شخص» نیستند، «شخصیت» اند؛ مثل «شمریت» یا «حرّیت» ما در کربلا به کلاس شمر شناسی نیاز داریم. یک کلاس به عنوان تحلیل شخصیت شمر. شمری که شانزده بار به مکه رفته، جانباز امیر المومنین بود، کسی که در کنار مولا زخمی شده بود، چه شد که فرمانده جنگ حضرت علی علیه السلام به این جا رسید؟ این مسئله نیاز به تحلیل و بررسی دارد. این هشدار و انذاری برای امروز و فردای ما است. «شمریت» و «حرّیت» اتفاق هایی هستند که می توانند تکرار شوند و این اثر تلاشی است برای واکاوی شاخص ها و عناصر این دو اتفاق تا دو راه و روش و دو سلوک و منش را مقابل چشم خواننده گشوده باشد. ─┅─✵🕊✵─┅─ @Dokhtaran_morvarid ─┅─✵🕊✵─┅─

✨🍭 #وقت_خوشمزگی 🍭 ✨ 🏴 آموزش #حلوا_آرد_نخودچی 🏴 📍مواد لازم: آرد گندم👈 ۲ لیوان «میتونید به جاش از آرد سنگکی هم استفاده کنید، از نانوایی تهیه کنید» آرد نخودچی👈 ۲ لیوان روغن مایع و جامد👈 با هم ۱ لیوان «من به جای جامد، کره ریختم» 🔺برای شربت: آب👈 ۴ لیوان شکر👈 ۵ لیوان «لیوان آخر شکرش رو کمتر ریختم» گلاب👈 ۱ لیوان هل و زعفران👈 به مقدار لازم 📌طرز تهیه: ✅ ابتدا شربت رو درست کنید درون یک ظرف شکر ، آب ، هل و گلاب رو بریزید و بزارید روی گاز تا زمانی که شکر حل بشه ولی نجوشه ✅ زعفرون رو اضافه کنید و بزارید کنار ✅آردها رو الک کنید و سپس روی گاز به مدت ۴۰ دقیقه بدون روغن با شعله ملایمِ رو به کم تف بدید ✅ آرد رو از روی گاز بردارید و داخل یه ظرف دیگه بریزید . ✅روغن رو اضافه کنید و دوباره بزارید روی گاز ( حدود یک ربع ) تا به رنگ نسکافه ای در بیاد ✅شربت رو بهش اضافه کنید «توی این مرحله حلوا خیلی شله ، اصلا نترسید و بگید خراب شد » 👌راز خوشمزگیه حلوا این مرحلشه حلوایی که کم کم شروع به سفت شدن کنه ، اون حلواست😋 اینقدر نرم و ابریه و بافت خیلی لطیفی داره و برای ماسوره زدن خیلی راحت هستش😃 برای شکلاتی کردنش🍫 ، میتونید یک ق پودر کاکائو با سه چهار ق حلوا مخلوط کنید، داخل قیف بریزید و تزئین کنید #آموزش #آموزش_آشپزی #خلاقیت #هنر ─┅─✵🕊✵─┅─ @Dokhtaran_morvarid ─┅─✵🕊✵─┅─

💔✨ دست بر سینه میگذاریم السّلامُ علَي الحُسَين... #پناه_من #دلتنگم #حم #عزیزم_حسین🖤 @Dokhtaran_morvarid

یتیمِ مجتبی دل می رباید با پای عشقش تا عمو پر می گشاید💔🌱 #حضرت_عبدالله🖤 #قاسم_بن_الحسن #شب_ششم @Dokhtaran_morvarid

🖤✨ قلوبٌ معک و سيوفٌ عليک پناه می‌برم به دست‌های مهربانت، از شرّ دستهایم، که از دلم اطاعت نمی‌کنند! #حسین‌جانم #شب_ششم #دلتنگم #قاسم_بن_الحسن💚 @Dokhtaran_morvarid

آقایِ امام حسین! مرا فدایِ همين عشـق كن فدایِ غمت💔 #سیدرضانریمانی🎤 #نجاتم [ @Dokhtaran_morvarid °•]