#تیک_تاک_زندگی_با_کتاب
#برادر_من_تویی
👈درباره کتاب #برادر_من_تویی 👉
📚رمانی از دریایی بی پایان … زیبا و جذاب …
حضرت عباس (ع) را هر قدر هم مرور کنی باز کم است. او دریایی است بی پایان که هر کس اندازه وسعت وجودی خودش از او بهره می گیرد.
این بار امیریان با قلمی روان و نثری دلچسب کوشیده این بزرگمرد را از کودکی تا شهادت برایمان روایت کند.
این اثر زندگینامه داستانی است که در عین وفادار بودن به منابع تاریخی جذابیت های فراوان داشته و خواننده را تا آخر با خود همراه نگه می دارد.
✂️بریده کتاب:
📖علی(ع) با دست اشاره کرد که چابک سوار نزدیکش شود. چابک سوار در نزدیکی مولا علی(ع) از اسب پایین آمد. سرش را پایین انداخت و در برابر ایشان ایستاد. بازوی راستش زخمی شده بود. همه در تاب و انتظار بودند که بدانند این دلاور کیست که ابوشعشاء مدعی و هفت پسرش را به هلاکت رسانده است.
مولا علی(ع) دستار از صورت چابک سوار کنار زد. محمد حنفیه با شگفتی گفت:عباس!
عباس که هنوز چهارده ساله نشده بود به امیرالمومنین گفت:
از خدا حیا کردم که شما و برادرانم را تنها بگذارم. فکر کردم اگر اجازه نبرد ندهید، لااقل می توانم برایتان سقایی کنم و آب بیاورم تا تشنه نمانید.
#برادر_من_تویی
#داوود_امیریان
#واحد_تربیتی_خواهران
#دختران_مکتب_عشق