eitaa logo
『 دختࢪاݩ زینبـے 』
1هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
3.2هزار ویدیو
430 فایل
بسم‌تعالے^^ [شھدآ،مآروبه‌اون‌خلوتتون‌راهےبدین!💔:) ـ خاک‌پاۍنوکراۍمادر! مجنـون‌شده.. عاشق‌اهل‌بیت¡ ‌سایبرۍکانال↯ @sayberi_313 پشت‌جبهہ↯ @jebhe00 متحدمونہ️‌↯ @Nokar759 @Banoyi_dameshgh @mim_mobtalaa کپے! ‌صلوات‌براآقامون‌ ودعابراۍبنده‌حقیر
مشاهده در ایتا
دانلود
[🥀📷] شده با عکس کسے حرف دلت را بزنے:) و دلت را بـہ همین شیوه تَسَلّا بدهے‌؟ {دلتنگم‌وباهیچ‌کسم‌میل‌سخن‌نیست!}
•••💔'' . • سخت‌است‌‌عاشقشوی‌.. ویارنخواهد! دلتنگ‌"حرم"باشے.. و"ارباب"نخواهد!(: . • 💔🥀¦⇢
‏چه خوب گفت: در ماه تولدش هیچ شهادتی نیست و در ماه شهادتش هیچ تولدی. حسین(ع) ملاکِ شادی و غم است. آرام جانم💔
🌱 حاج‌آقاپناهیان‌مے‌گفت:⇩ •●♡توےدلت‌بگوحسین‌؏ نگاهم‌میڪنھ عباس‌؏نگاهم‌میڪنھ حتےاگرم‌اینطورنباشھ خدابھ‌حسیݩ‌میگـھ↯ حسینم...♡ نگاایݩ‌بندمو خیلے‌دلش‌خوشھ ناامیدش‌‌نڪݩ‌‌‌‌... یھ‌نگاهیم‌بهش‌‌بڪݩ
🌱 حق‌الناس‌باتوبـہ‌بخشیدھ‌نمیشهـ قاب‌ڪنیدبزنیدروتفڪراتتون‌باشھ؟!🚶‍♂
192.1K
من‌ایرانمو‌تو‌عراقــے! چھ‌فراقـے،چھ‌فراقے😭💔
✨ میگن‌کهـ‌استغفارخیلی‌خوبھ حتی‌اگه‌به‌خیال‌ِخودت‌ ... گناهی‌‌رومرتکب‌نشدھ‌باشـے' استغفارکن؛دلتو‌جلا‌میدھ🌿 پ.ن:بوےمحرمش‌همہ‌جاراگرفتھ‌اسٺ وقتش‌رسیدھ‌تادوسہ‌ماهےصفاڪنیم♥️(:
میخواهم بگویم از ۱۳ساله ی عاشق
『 دختࢪاݩ زینبـے 』
میخواهم بگویم از ۱۳ساله ی عاشق
یادگاری که جان می‌دهد برای عمویش حسین💔🥀
『 دختࢪاݩ زینبـے 』
بگویم از داغی دیگر بر سینه ی‌ عمه زینب
عمویی که پدر بود برایش 😭💔از همان کودکی برایش پدری کرد چه کند پاره تنش‌ بود
『 دختࢪاݩ زینبـے 』
یادگار برادرش بود💔🥀
در شب عاشورا وقتی ارباب در باره واقعه ای که قرار بود اتفاق بیوفتد را می‌فرمود
『 دختࢪاݩ زینبـے 』
ناگهان نوجوانی که همچون ماه زیبا بود ارعمویش اجازه خواست تا سخن گوید💔
مولا به او اجازه دادن حضرت قاسم : عموجان آیا من هم میتوانم در میدان جنگ به شهادت برسم؟
『 دختࢪاݩ زینبـے 』
مولا به او اجازه دادن حضرت قاسم : عموجان آیا من هم میتوانم در میدان جنگ به شهادت برسم؟
مولای ما برای امتحان کردن یادگار برادرش پرسید : پسرم !شهادت در کنار ما برای تو چگونه است؟
『 دختࢪاݩ زینبـے 』
حضرت قاسم: از عسل شیرین تر است
ارباب لبخندی تلخ زد و اورا بوسید و فرمود : فرزندم چگونه تورا که یادذکار برادرم هستی به میدان بفرستم نمیتوانم
『 دختࢪاݩ زینبـے 』
حضرت قاسم: از عسل شیرین تر است
ارباب لبخندی تلخ زد و اورا بوسید و فرمود : فرزندم چگونه تورا که یادذکار برادرم هستی به میدان بفرستم نمیتوانم
『 دختࢪاݩ زینبـے 』
عمه زینب چه کنم با این همه داغ😭😭💔
فردای آن شب در میدان جنگی در راه بود💔😭دشمنان حرامزاده به سوی مولایمان و یاورانش حمله میکردن‌تا اورا از پا دربیاورند💔😭
『 دختࢪاݩ زینبـے 』
آخ خدا وقتی قاسم به میدان رفت😭💔
با شمشیر فرق سرش را شکافتند😭😭💔همانند جدش علی