بہ دردت ڪہ نخوردیم هیچوقٺ
ڪاش روزِ آخرت کربلا بودیم ...
خودمون رو مینداخٺیم رو بدنٺ
بلڪہ دو ٺا شمشیر ڪمٺر بخورے
دو تا زخم ڪمٺر نگفٺما ...
دو ٺا شمشیر ڪمٺر:)
آخه ...
شمشیر رو زخم زدن ...
شمشیر رو زخم زدن ...
شمشیر رو زخم زدن ...
#حالِخراب
میدونی درد کجاست؟
اونجا که امیرالمؤمنین اومد خونه
خونه تمیز و جارو شده
لباس های بچه ها صاف
نون از دیروز توی تبق
اما دیگه زهرایی نیست 💔!
#بانویبهشت
• 💚🌿💚🌿💚🌿💚 •
°•○●﷽●○•°
#آیٰـھِ
#قسمت41
✍️بھ قلمِ #خـادمالــمهدۍ|میـم . علےجانپور
﴿ آیـھ ﴾
بعد از اینکه درد سرم آروم شد بلند شدم ، باید میرفتم خونه چون جاۍ دیگهاۍ رو نداشتم
یه آژانس گرفتم تا منو بدون هیچ وقفهاۍ تا دم خونه برسونه ..
رسیدیم پیاده شدم که داداش رو دیدم که به ماشین تکیه داده بود
و زیر لب یه چیزایے میگفت اما کسے کنارش نبود انگار داشت مداحے میخوند ..
اینجا چیکار میکرد !
الان که آدرس خونهام رو میدا کرده چیکار کنم ؟
میترسیرم برم جلو ..
اگه مجتبے هم باشه چے ؟!
نمیتونم تو چشمهاش نگاه کنم
تصمیم گرفتم برگردم ؛ رامو کج کردم و با پاۍ پیاده خواستم برم که داداش صدام زد :_آیـه !
سرجام وایستادم برگشتم سمتش سرم پایین بود که اومد سمتم ، آب دهنمو به زور قورت دادم و نگاش کردم حرفے نمیزد فقط نگام میکرد ..
کلافه شده بودم و لب باز کردم :+داداش تو .. تو اینجا چیکار میکنے ؟!
یه نگاهے به دستاش کردم دستاشو مشت کرد که زل زدم تو چشمهاش ، که پشت کرد انگار خیلے عصبے بود ولے چون نمیخواست سرم داد بزنه روشو کرد اونطرف تا چیزۍ نگه ناراحت بشم یا ..
بعد از چند ثانیه گفت :_آیـه تو آبروۍ منو پیش تنها رفیق تنها برادرم بردۍ !
دیگه دست خودم نبود صداۍ هق هقم شدت گرفت و بین گریههام گفتم :+نمیدونم .. اصلا دست خودم نبود .. داداش من .. من اصلا نمیخواستم ...
برگشت سمتم ، نزاشت ادامه بدم :_هیس زشته همسایه ها میشنون بیا برو خونه استراحت کن بعدا با هم صحبت میکنیم ..
بدون اینکه چیزۍ بگم یا نگاش کنم به طرف خونه دویدم و رفتم بالا که دیدم رها و عاطفه روۍ مبل نشستهان و با دیدن من بلند شدن ؛ بدون توجه به اونا رفتم تو اتاقم و در رو قفل کردم ...
با قفل کردن در اتاقم عاطفه اومد پشت در :_آیـه عزیزم بیا بیرون با هم حرف بزنیم ، مثلا الان رفتے اون تو چیکار ! خواهرۍ !..
بیا دیگه .. درو باز کن قربونت برم ؛ تو آینه یه نگاه به خودت کردۍ ؟
آیـه ؟!
+عاطفه بزار یکم تنها باشم ..
ساکت شد و صداۍ قدم هاش از دم در اتاق دور و دورتر شد ..
یعنے الان مجتبے کجا رفته ؟
پس چرا پیش داداش نبود !
من باید ازش عذر خواهے کنم .. اما چطورۍ ؟
من روم نمیشه تو چشمهاش نگاه کنم
رو تخت دراز کشیدم و براۍ چند ساعتے چشامو رو هم گذاشتم که با صداۍ ....
……
﴿ مجتبے ﴾
بعد از بیست دقیقه رضا جلو پام ترمز کرد و با دیدنم سراسیمه اومد سمتم بدون سلام و مقدمه چینے گفت :_مجتبے ! دستت چرا بسته ؟ چیشده ؟! تصادف کردۍ ها ؟ نباید به من بگے ؟ ببینمت چرا جواب نمیدۍ ..
نگاش کردمو :+واۍ رضا چخبره همه رو خبردار کردۍ پسر ، یه خراش کوچیکه دکتر ها هم اینو اینطورۍ باند پیچے کردن چیزۍ نشده که !
ادامـه داࢪد ...
ڪپـے بـھ هـࢪ نحـوۍ ممنـوع و پیگـࢪد قـانونـے داࢪد ❌
پـرش به پـارت اول ↯
http://eitaa.com/dokhtaranzeinabi00/23825
لینـک کانـالمونِ ↯
https://eitaa.com/joinchat/3764518990C8dcd051ac8
• 💚🌿💚🌿💚🌿 •
00:00
اللهمعجللولیڪالفرج ♥️
باتمامجانوروحتبگو ! الهےآمین ..
بزارصداتوآقابشنوه ..
#نیمروضه
یعنی میان آن چهل تن نامرد
یک نفر مرد نبود...؟!💔
🌱|@dokhtaranzeinabi00
🖤͜͡🥀
بِهاِذنمادرسـٰادات-!
برخیزوبازمادرۍاٺراشروعڪن
فضہحریفگریہطفلـاننمیشود…
🖤¦⇠#السلـامعلیڪیافاطمهزهرا
🥀¦⇠#وایمادرم
فرارسیدنشهادتحضرتزهرا(سلاماللهعلیها)راخدمتشما عزیزانتسلیتعرضمیکنیم🖤💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ناحله الجسم یعنے🏴
نحیف و دلشکسته میرۍ🖤
جوونے اما مادر پیرۍ💔
بهونهۍ سفر میگیرۍ🥀
@dokhtaranzeinabi00
میگنبعدشھادتخانم...
مغدادتویکوچهردمیشدهکهدومے
جلوشومیگیرهبهشمیگهمغداد؛
قبرزهراڪجاست،بریمبالاسرشنمازبخونیم!
مغدادمیگهعلے(ع)خودشکاروتمومڪرد:)
چنانسیلےبهصورتمغدادمیزنه...
توکوچهدورخودشمیچرخه،میشینهیهگوشه..
شروعمیکنهزارزدن..
مسخرشمیکنه،میگه
تومثلامردجنگیا!یهسیلےخوردیگریهمیکنے..
-برایخودمگریهنمیکنم
فقطبگو..
اونروزتوکوچهفاطمه(س)روهمهمینجوریزدی... !؟
#صرفاجهتاطلاع...
طرف میره هیئت واسه حضرت زهرا گریه میکنه،سینه میزنه(انشاءالله که قبوله) ولی بحث امربهمعروف و نهیازمنکر که میشه:
.نه بابا دخالته
.مگه تاثیر داره؟ای بابا
.ما که تو خونهایم حالا هروقت رفتیم بیرون یه فکرمیکنیم
.زندگی شخصی خودشههاااااااا
˹@dokhtaranzeinabi00˼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام زمان در کنار ماست...!
نامه ای نوشت به امام زمانش!
ما از اون دور هستیم💔
#کلیپ_امام_زمانی
#برای_نزدیک_شدن_به_مهدی_صلوات
🌱|@dokhtaranzeinabi00
رفقا هستیم روستای هریکنده ...
یادواره شهدا و مراسم برای خانم فاطمهالزهراۜ ...💔
جاتون خالی 🥀
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
-
بھمگفت:ڪھچۍ؟
هعۍشھیدجانباز....جانباز
خبمیخواستندڪھنرنڪسۍ
مجبورشونڪردھبود؟
گفتم:اتفاقاارھ؛مجبورشونمیڪرد
گفت:ڪۍمجبورشڪرد؟
گفتم:همونۍڪھتوامَثالتوندارے
گفت:من؟؟چیروندارم
گفتم:غیرتمشتۍفقطغیرت🌱:)
#شھداڪوھغیرتبودند🚶🏿♂!
➣@dokhtaranzeinabi00
الان بچه هات رو مزارت برات شام غریبان گرفتن!💔
ینی میشه شب اول ما هم کسی بیاد بالا سرمون؟
ما همیشه تنها بودیم
میترسیم تو تاریکی قبرم تنها باشیم :)
『 دختࢪاݩ زینبـے 』
الان بچه هات رو مزارت برات شام غریبان گرفتن!💔 ینی میشه شب اول ما هم کسی بیاد بالا سرمون؟ ما همیشه تن
هنوزم پینشدهس !
یعنی هنوزم نخواستنیایم :)