فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری_دخترانه🦋
مـنیـڪدخـتـرم
آزادمامـا....
بـاتـفـسـیـرےجـدابـافـتهـ
آزادےمـن
"حـجـاب"سـت
#حاج_قاسم
#ماه_رجب
ما بسیجیان آسد علی(:
تا آخر می مانیم
♡مطمئن باشید
#مدیر
بزرگواران لطفا در نظرسنجی شرکت کنید🙏🏻
👇🏻 👇🏻 👇🏻
EitaaBot.ir/poll/b06
به گفته یک عزیزی .😔
امروز ۴۰ مین روزه که عزیزتر از جانم؛؛؛ مادرم ؛؛؛ رو به خدای مهربان تر از مادر سپردم و ندارمش . و ۱۰۲ روزه که جان جانانم پدرم .. رو ..
نمازی نخونیم و با چشم غره ای به پدر و مادر به بادش بدیم. . نماز شبی نخونیم و با بدگویی از پدر مادر آتش جهنم بخریم
وقتی یکی از دوستان از پدرش بد گفت یخ کردم !!!
چطور ممکنه ؟؟ حالا چرا ؟ علت؟؟
چون بیسواد بودند و فقیر و من الان خیلی در فشارم همسرم هم بی پوله!!
اصلا پدر بیسواد پدر نادان پدر ندار !
قرن ۲۱ ! منه بچه باصطلاح !!! هیچ کاره م؟ خودم سواد ندارم ؟ نباید یاد بگیرم چکنم؟؟ نباید خودسازی کنیم؟ این درسها برای چیه ؟ برای اینکه یاد بگیرم تو زندگی م چطوری اصلا نگاه کنم به قضایا. .
نکنید؛؛ نگید ؛؛ متوقع نباشید ؛؛ ناشکر نباشید؛؛ بی انصاف نباشید ؛؛
پدر مادر همیشه بهترین کاری که میتونه برای بچه ش میکنه . اگر نمیکنه حتما بلد نیست. طلبکار نباشیم.
منی که ندارمشون میگم کاش بودن 😔
تو سرمم میزدن چهار تا هم میگفتن.. فقط بودن ..
فقط بودن .
مایی که پدر مادرمون میگفت .. سرم؛ تب میکردیم و بدو بدو براشون
الان در حسرت نداشتن شونیم
شمارو بخدا نگاه محترمانه و رفتار مهربانانه ای داشته باشید باهاشون. هررر چقدر محبت کنیم بازم کمه که کمه که کمه ............ خیییلی کم ... 😔😔😔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زمستونم کم کم داره میره...❄️
الهی غم و غصه هاتون
با زمستون بره
دیگه هم بر نگرده☃️
الهی بهترین روزها را خداوند🤍
در باقی مانده سال و
سال آینده نصیبتون کنه☃️
#عصر_زیباتون_بخیر
🕊
@dokhtaranzeinabi00
کسایی که میجنگن ...
زخمی هم میشن ...
دیروز با #گلوله ...
امروز با #حرف ...🙂
#شهدا وقتی تیر میخوردن
میگفتن فدا سر مهدی فاطمه:)
--
این تصور منه ...
تویی که داری برای امام زمانت
کار میکنی شب و روز ...
وقتی مردم با حرفاشون بهت
زخم زدن،تو دلت با خودت بگو
"فدا سر مهدی فاطمه" ...❣
آقا خودش میاد زخمتو درمان میکنه🙃
#مدیر
بزرگواران لطفا در نظرسنجی شرکت کنید🙏🏻
👇🏻 👇🏻 👇🏻
EitaaBot.ir/poll/b06
🌸فرمانده
اسیر عراقی و حاج کاظم کنار راننده نشستند و به سمت کرمانشاه حرکت کردند.
اسیر کم کم از خستگی، به خواب رفت.
وقتی او خوابید سرش روی شانه های حاج کاظم خم شد .
حاج کاظم از راننده خواست تا نگه دارد و خودش به عقب ماشین رفت.
آنجا می توانست خستگی این چند شب را در بیاورد.
دوباره ماشین به راه افتاد و راننده با اسیر عراقی شروع به صحبت کرد .
ـ فرمانده شما کی بود؟ اسیر عراقی گفت:
ـ فرمانده قبلی ما، عدنان خیرالله بود؛ اما حالا دیگری است.
ما که تا به حال او را ندیده ایم، فقط یکی دوبار بالگردش را دیدیم .
ما ، فقط با مسؤول دسته و گروهانمان ارتباط داریم. دست ما به فرماندهان رده بالا نمی رسد.
اسیر عراقی از راننده پرسید: شما چی، فرمانده شما چه کسی است؟
راننده گفت: فرمانده ما همین کسی است که سر تو روی شانه اش بود. #حاج_کاظم_رستگار .فرمانده لشکر10 سیدالشهداء.
اسیر از شیشۀ عقب به حاج کاظم نگاه کرد .
ـ شما شوخی می کنید.
ـ نه! فرمانده ما همین برادر است که می بینی
✨﷽✨
✍ آیت الله مجتهدی تهرانی:
✅ کسی که زیاد استغفار کند ۴خاصیت داره:
1⃣ رهایی از غم و غصه
کسی که زیاد استغفار کند،خدا غم و غصه را از دل و جان او بر می دارد؛ گاهی بدون هیچ دلیلی احساس غم و غصه کرده ام؛ و استغفار که می کنم؛ حالم خوب می شود شما هم این مطلب را امتحان کنید.
2⃣ احساس امنیت
انسان از خبرهای هولناک می ترسد، مثلا می گویند زلزله ای در راه هست یا آمریکا می خواهد به ایران حمله کند و ... اینجا استغفار کن که آن ترس و خوف را برطرف می کند و هیچ اتفاقی هم نمی افتد ؛ آمریکا هم هیچ غلطی نمی تواند بکند.
3⃣ نجات از تنگناهای زندگی
اگر در زندگی به بن بست خورده ای و مشکلاتت زیاد شده است استغفار کن. ازدواج کرده ای و صاحبخانه جوابت کرده؛ هرچی می گردی جا پیدا نمی کنی؟! برو استغفار کن، خدا به دل یکی می اندازد تا مشکل تو را حل کند
4⃣ زیاد شدن روزی
اگر استغفار کنی، خداوند روزی تو را از محلی که گمان نداری می فرستد،مثلا شمایک طلبه هم مباحثه خوب نداری اگر اهل استغفار باشی خدا یک هم بحث خوب به شما می دهد ،زن خوب نصیبت می شود؛ همسفر خوب پیدا می کنی.
📚 #حکایتیبسیارزیباوخواندنی
🔴"داستان واقعی جوان فقیر کارگر و گوهرشاد خاتون"
"گوهر شاد" یکی از زنان باحجاب بوده همیشه نقاب به صورت داشته و خیلی هم مذهبی بود.
"او می خواست در کنار "حرم امام رضا (ع)" مسجدى بنا کند."
به همه کارگران و معماران اعلام کرد؛ دستمزد شما را دو برابر مى دهم ولى "شرطش" این است که؛
فقط با "وضو" کار کنید و در حال کار با یکدیگر "مجادله و بد زبانى" نکنید و با "احترام" رفتار کنید. "اخلاق اسلامى" را رعایت و "خدا" را یاد کنید.
او به کسانى که به وسیله حیوانات مصالح و بار به محل مسجد میآوردند، علاوه بر دستور قبلى گفت؛
سر راه حیوانات "آب و علوفه" قرار دهید و این زبان بسته ها را نزنید و بگذارید هرجا که "تشنه و گرسنه" بودند آب و علف بخورند.
بر آنها "بار سنگین" نزنید و آنها را "اذیت" نکنید. من "مزد شما را دو برابر مى دهم."
گوهرشاد هر روز به سرکشی کارگران به "مسجد" میرفت.
روزى طبق معمول براى سرکشى کارها به محل مسجد رفت بود، در اثر باد مقنعه و حجاب او کمى کنار رفت و یک کارگر جوانى "چهره" او را دید.
جوان بیچاره دل از کف داد و "عشق گوهرشاد" صبر و طاقت از او ربود تا آنجا که بیمار شد و بیمارى او را به "مرگ" نزدیک کرد.
چند روزی بود که به سر کار نمی رفت و گوهر شاد حال او را "جویا شد."
به او خبر دادند جوان بیمار شده لذا به "عیادت" او رفت.
چند روز گذشت و روز به روز حال جوان بدتر میشد. مادرش که احتمال از دست رفتن فرزند را جدى دید "تصمیم گرفت" جریان را به گوش "ملکه گوهرشاد" برساند و گفت؛ اگر جان خودم را هم از دست بدهم مهم نیست.
او موضوع را به گوهرشاد گفت و منتظر "عکس العمل" گوهرشاد بود.
ملکه بعد از شنیدن این حرف با "خوشرویى" گفت: این که مهم نیست چرا زودتر به من نگفتید تا از "ناراحتى یک بنده خدا" "جلوگیرى" کنیم؟
و به مادرش گفت؛ برو به پسرت بگو من براى "ازدواج" با تو آماده هستم ولى قبل از آن باید دو کار صورت بگیرد.
یکى اینکه "مهر" من "چهل روز اعتکاف" توست در این مسجد تازه ساز.
اگر "قبول" دارى به مسجد برو و تا چهل روز فقط "نماز و عبادت خدا" را به جاى آور.
و "شرط دیگر" این است که بعد از آماده شدن تو من باید از شوهرم "طلاق بگیرم."
"حال اگر تو شرط را مى پذیرى کار خود را شروع کن."
جوان عاشق وقتى پیغام گوهر شاد را شنید از این "مژده" درمان شد و گفت؛ چهل روز که چیزى نیست اگر "چهل سال" هم بگویى حاضرم.
جوان رفت و مشغول نماز در مسجد شد به "امید" اینکه پاداش نماز هایش ازدواج و "وصال همسری زیبا بنام گوهرشاد" باشد.
"روز چهلم" گوهر شاد "قاصدى" فرستاد تا از حال جوان خبر بگیرد تا اگر آماده است او هم آماده طلاق باشد.
قاصد به جوان گفت؛ فردا چهل روز تو تمام مى شود و ملکه "منتظر" است تا اگر تو آماده هستى او هم شرط خود را انجام دهد.
جوان عاشق که ابتدا با عشق گوهرشاد به "نماز" پرداخته و حالا پس از چهل روز "حلاوت" نماز کام او را شیرین کرده بود جواب داد:
به گوهر شاد خانم بگویید؛
"اولا "از شما ممنونم و "دوم" اینکه من دیگر نیازى به ازدواج با شما ندارم.
قاصد گفت؛ منظورت چیست؟!
"مگر تو عاشق گوهرشاد نبودى؟!"
جوان گفت؛ آنوقت که "عشق گوهرشاد" من را "بیمار و بى تاب" کرد هنوز با "معشوق حقیقى" آشنا نشده بودم، ولى اکنون "دلم به "عشق خدا" مى طپد "و جز او" معشوقى" نمى خواهم.
من با خدا "مانوس" شدم و فقط با او "آرام" میگیرم.
اما از گوهر شاد هم ممنون هستم که مرا با خداوند "آشنا" کرد و او باعت شد تا معشوق حقیقى را پیدا کنم.
و آن جوان شد "اولین پیش نماز" "مسجد گوهر شاد" و کم کم مطالعات و درسش را ادامه داد و شد یک "فقیه کامل" و او کسی نیست جز؛
"آیت اله شیخ محمد صادق همدانی."
گوهرشاد خانم(همسر شاهرخ میرزا و عروس امیر تیمور گورکانی) سازنده ی مسجد معروف گوهرشاد "مشهد" است.
#داستانهای_پند آموز