💕🌸💕🌸💕🌸💕🌸💕🌸
💕🌸💕🌸💕🌸💕🌸💕
💕🌸💕🌸💕🌸💕🌸
🌸💕🌸💕🌸💕🌸
🌸💕🌸💕🌸💕
🌸💕🌸💕🌸
🌸💕🌸💕
🌸💕🌸
#دختران_آفتاب🙂♥️
#فصل_2
#پارت_چهل_و_چهار
پیچیده ای نمی کنم.حرفم هم کاملا ساده است.این فهیمه خانم هم که می گفت تو
غرب بهش می گن((جنس دست دوم))و یه همچین چیزایی،پس خیلی هم پرت و پَلا نیست.
راحله خودش را کنترل کرد.نفس عمیقی کشید و آماده شد.نگاهی طولانی به عاطفه کرد و پرسید:
_من ازت یه سوال دارم!
عاطفه پوزخندی زد!
_این گوش من مال تو!صد تا داشته باش،کی رو می ترسونی؟
درست از همون وقتی که راحله برای بحثی جدی آماده شد،انگار عاطفه برگشت تو لاک قبلی ش.
راحله گفت:
_به نظر تو میان سفید پوست ها و سیاه پوست ها از نظر استعداد،احساسات،قدرت بدنی و بقیه مسائل فرقی هست یا نه؟
عاطفه لبخندی زد و نگاه کجی به راحله انداخت:
_می خوای به بِچا ثابت کمی چون من طرف دار قانون تبعیض نژادی ام،حرف هام بی معنیه،نه؟
_جواب بده!عاطفه خانم!
_خیلی خب!چرا عصبانی میشی؟((نه))!
راحله بی صبرانه پرسید:
_((نه))یعنی چی؟
_یعنی((No))!یعنی((لا))!هیچ فرقی با هم ندارند.
راحله نفس عمیقی کشید و بازدمش را پرصدا بیرون داد:
_پس به نظر تو،چرا اگه به طور نسبی هم حساب کنین،بیشتر دانشمندان و متفکران دنیا. تاریخ،سفید پوست اند؟
حالا نوبت عاطفه بود که گیج شود:....