Part14_مسئله حجاب.mp3
6.95M
📚مسئله حجاب
📌قسمت چهاردهم
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
کاش میشد حساب بچه ها را از جنگ جدا کرد. می رفتند پی بازی شان و بچگی می کردند. نه داغ می دیدند و نه زخم برمی داشتند؛ ولی مگر می شود؟
مگر می شود در منطقه ای که کوچه هایش هم امن نیست، به بچه گفت اینجا برو و آنجا نرو؟ او هم بگوید چشم.
مگر می شود برایش توضیح داد که داعش موقع تخلیه شهر پشت سرش مین ریخته؟ مین هایی که دهن باز کرده اند برای گوشت تازه، بچه و بزرگ هم سرشان نمی شود. مثل خود داعشی ها.
اینها را هم توضیح بدهی فایده ندارد. بچه های بیابان، چموش و نترس همه جا سرک می کشند، تا بالاخره صدای انفجار زیر پایشان، چهره جنگ را نشانشان دهد. مثل پسر بچه ای که با پای زخمی روی تخت اورژانس افتاده است...
📚برگرفته از کتاب #همسایه_های_خانم_جان
👇👇
https://taaghche.com/book/93806
❇️ کانال دوستی با کتاب 🔰
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
بچه سالمی در شهر نمانده است. هر روز صبح ، سروکله مادرها درحالی که دست بچه هایشان را گرفته اند در حیاط بیمارستان پیدا می شود.
انگار اینجا مدرسه است و اگر دیر بیایند برایشان تأخیر می زنیم. صف می بندند و دارو می خواهند. برای سرماخوردگی و آنفولانزا و عفونت سینوس و سینه بچه هایشان.
ما که شبها در
خانه ای مهندسی ساز می خوابیم و دو تا پتو رویمان است، هر روز صبح گلویمان میخارد. این بچه ها در خانه های مخروبه و چادر، حال و روزشان بهتر از این نباید باشد.
دلم از غصه شان می خواهد بترکد. نگاههای تب دار و بی حال. جنگ هرچه را خراب کند دنیای کودکی بچه ها را نمی تواند خراب کند؛ ولی مریضی و گرسنگی از جنگ هم برایشان بدتر است.
📚برگرفته از کتاب #همسایه_های_خانم_جان
👇👇
https://taaghche.com/book/93806
❇️ کانال دوستی با کتاب 🔰
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
همان مردمی که روزهای اول اجازه نمی دادند روی سر بچه هایشان دست بکشیم و می ترسیدند یک ایرانی بهشان نزدیک شود. حق هم داشتند.
هفت سال شنیده بودند اگر پای ایرانی ها به اینجا برسد با تانک از رویشان رد می شوند.
حالا ایرانیها آمده بودند؛ ولی بدون تانک. از همه شان یک سؤال می کنم
- زمان داعش وضع دارو و درمان چطور بود؟
یک جواب تکراری:
- والله داعش یه دونه قرص هم به ما نمیداد.
نگاهی به #پرچم_ایران می اندازم و نگاهی به همسایه های خانم جان که بیماری و گرسنگی رنگ در صورتشان نگذاشته است.
مگر اینها تحت
حکومت داعش نبودند؟ مگر مردم البوكمال، مردمش نبودند؟ مگر در این هفت سال وفاداری خود را ثابت نکرده بودند؟
📚برگرفته از کتاب #همسایه_های_خانم_جان
👇👇
https://taaghche.com/book/93806
❇️ کانال دوستی با کتاب 🔰
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
پیرزن مرا کنار می کشد:
پسرم به خدا ما پول نداریم. اگه ممکنه به جای هزینه بیمارستان من براتون کار کنم.
جا می خورم. ما برای هیچ کدام از خدماتمان پول نمی گیریم مادرجان! خدمات اینجا رایگانه. دختر شما هم مثل خواهر ماست.
هق هق گریه پیرزن حرفم را قطع می کند. هاج و واج نگاهش می کنم
_ به خدا داعش برای تولد هر بچه ۱۵۰ هزار لیر سوری از ما می گرفت.
تازه می فهمم چرا کسی برای زایمان به ما مراجعه نمی کرد. بغض گلویم را می جود. از ظلم حکومتی که خاک و خون مردم را در چنگ داشت و کمترین امکاناتی نمی داد.
حتی برای به دنیا آمدن بچه هایی که قرار بود یک داعشی به تمام معنا تربیت شوند.
📚برگرفته از کتاب #همسایه_های_خانم_جان
👇👇
https://taaghche.com/book/93806
❇️ کانال دوستی با کتاب 🔰
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
_دکتر اونی که صبح ها بعد از نماز می خونید چیه؟
_قرآن.
_نه اونی که بعد از قرآن همه با هم می خونید.
_زیارت عاشورا.
_من نمی دونم این زیارت عاشورا چیه، ولی صبح ها توی راه پله می شینم و به خوندنتون گوش میدم و انرژی می گیرم.
مبهوت ، نگاهش می کنم. مهمان مهم هم:
_لطفاً مثل صبح ها ، پشت در زایشگاه دسته جمعی بخونیدش و به من انرژی بدید. من هم قول میدم مادر و بچه رو سالم تحویلتون بدم.
می گوید و دست سعیده را می کشد و داخل زایشگاه می رود.
جا برای هیچ حرفی نمی ماند. فکرش را نمی کردم روزی یک مسیحی ازم بخواهد حین کارش برایش زیارت عاشورا بخوانم تا انرژی بگیرد ...
📚برگرفته از کتاب #همسایه_های_خانم_جان
👇👇
https://taaghche.com/book/93806
❇️ کانال دوستی با کتاب 🔰
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
صورت ذوق زده سعیده از سلامت مادر و بچه خبر می دهد. نزدیک می آید. لحنش آرام و نگاهش پر از شوخی می شود:
_ولله اصيله مجنونه.
اشک و لبخند. سعیده داخل زایشگاه می رود. سجده می کنم:
اللهم لك الحمد حمد الشاكرين لك على مصابهم
کاش میشد بقیه عمر را در سجده بمانم و التماس کنم که: «و ثبت لی قدم صدق عندك مع الحسین»
چرا که همه چیز دست حسین است. همه چیز دست حسین است. همه چیز دست حسین است.
هیچ کدام خبر نداریم امروز اولین تجربه اصیله در این مدل زایمان بود. به قول خودش به خاطر انرژی ای که از زیارت عاشورا گرفته توانسته مادر و بچه را زنده تحویل دهد.
📚برگرفته از کتاب #همسایه_های_خانم_جان
👇👇
https://taaghche.com/book/93806
❇️ کانال دوستی با کتاب 🔰
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
📚 #معرفی_کتاب
کتاب: چهل تدبیر
کتاب چهل تدبیر نوشتهٔ محمدعلی الفت پور است. نشر پرستا این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. مجموعهٔ تدابیر و چارهاندیشیهایی که نظام جمهوری اسلامی برای حفظ حیات خویش به هنگام غائلهها و بحرانهای مختلف اندیشیده، موضوع محوری این کتاب است.
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
#معرفی_کتاب
📕کتاب: چهل تدبیر
🖋️نویسنده: محمدعلی الفت پور
کتاب چهل تدبیر بر آن است تا سیری منطقی، متنوع، مؤثر و راهگشا از تدابیر نظام جمهوری اسلامی در آغاز دههٔ چهارم انقلاب ارائه دهد. این ۴۰ پرونده شامل جریانهایی است که تاکنون نظام جمهوری اسلامی با آن مواجه بوده است.
۲۱ مورد از این ۴۰ پرونده مربوط به حیات سیاسی آیتالله امام خمینی و ۱۹ مورد آن مربوط به دوران رهبری آیتالله امام خامنهای است.
عناوین برخی از پروندههای این کتاب از این قرار است: دولت موقت و بازرگان، اولین رئیسجمهور، جداییطلبها، انجمن حجتیه، کودتای نوژه، تسخیر لانهٔ جاسوسی، کودتای حزب توده، کشتار حجاج در سال ۱۳۶۶، هشت سال جنگ و قطعنامه ۵۹۸، توطئهٔ آیات شیطانی، روزنامههای زنجیرهای، قتلهای زنجیرهای، کوی دانشگاه، کنفرانس برلین، بحران هستهای و... .
#برشی_از_کتاب
بخشهایی از کتاب چهل تدبیر
«آخرهاى شب بود که حاج سید احمد با سفارت تماس گرفت و گفت امام گفتهاند که: «جاى خوبى را گرفتید، دستتان درد نکند، فقط آنرا خوب نگه دارید و مواظب باشید از دستتان در نیاورند.» تا امام تأیید کرد، جریان یک طور دیگر شد. ما آمده بودیم سه روز بمانیم و به بردن شاه به آمریکا که شاید از آخرین حلقههاى توطئه ۹ ماهه براى شکست انقلاب بود اعتراض کنیم و بعد هم بیاییم بیرون و به این وسیله صداى اعتراض ملت ایران را به گوش جهانیان برسانیم؛ اما چهار صد و چهل و چهار روز ماندیم.»
***
«محمود کشانى، راننده اتومبیلى که افراد آن شهید مفتح را ترور کردند در وصیتنامه خود همچنان به افراد خانوادهاش توصیه مىکند که کتابهاى شریعتى را بخوانید و نام کس دیگرى را به قلم نمىآورد. گودرزى در بیان علت به شهادت رساندن دکتر مفتح مىگوید: «وى متهم به داشتن رابطه با مقدم رئیس معدوم ساواک بود.» وقتى از او سؤال مىشود که شما چگونه این رابطه را کشف کردهاید؟ مىگوید: «این رابطه در نشریهاى مطرح شده بود که این نشریه به دست ما هم رسید.»
وقتى سؤال مىشود که آیا در این زمینه تحقیقى کرده بودید و یا اینکه آن نشریه را چه کسانى منتشر کرده بودند؟ مىگوید: «نه، ما خودمان تحقیقى در این زمینه نکردیم و آن نشریه را هم نمىدانیم چه کسانى منتشر کرده بودند ولى این موضوع معروف شده بود!»
این گروه براى رفع نیازهاى اقتصادى و تأمین هزینه عملیات تروریستىاش، اقدام به سرقت از چندین بانک نمود تا بتواند پولهاى سرقتى را صرف تهیه خانه تیمى و خرید اسلحه نماید.
گروه فرقان، بعد از انجام این ترورها، بانفوذ بعضى از اعضاى سازمان مجاهدین انقلاب اسلامى در این گروهک، لو رفته و همگى از جمله گودرزى رهبر آنان، به دام افتاده و معدوم شدند.
گویا دو نفر از اعضاى این گروه گریختند که بعدها به خارج از کشور رفتند. گهگاه اطلاعیهاى از گروه فرقان در بعضى از سایتهاى خبرى خارج از کشور دیده مىشود. بقایاى فرقانىها تا اوایل سال ۶۰، همچنان به انتشار برخى از جزوات مىپرداختند و حتى از ترورهاى مجاهدین خلق نیز به نوعى سوءاستفاده کرده، آنها را با اندیشههاى خود پیوند مىدادند.»
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
8304244930.pdf
243.8K
📚 #معرفی_کتاب
📗 کتاب: دکل (مستند داستانی گام دوم انقلاب)
🖋نویسنده: روح الله ولی ابرقوئی
اولین کتاب داستانی با محوریت بیانیه گامدوم انقلاب
این کتاب، کتابی سیاسی است برای مخاطبین جوان و نوجوان که در آن به گفتگویی جنجالی و هیجانی در مورد انقلاب و مشکلات آن همچون: اختلاس، پیشرفت، مذاکره با آمریکا و کشورهای اروپایی، فساد اقتصادی و... میپردازد.
هدف اصلی از تدوین کتاب دکل این است که متن مهم بیانیه گامدوم انقلاب که توسط رهبر معظم انقلاب(حفظهالله) در بهمنماه ۱۳۹۷ ابلاغ شده، در قالب یک داستان جذاب در معرض مطالعه جوانان عزیز قرار گیرد.
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
از قوانین داعش زیاد شنیده بودم؛ قانون منع استفاده از موبایل و تلویزیون. قانون وجوب روبند برای زنها، حکم مسخره سه تکبیر برای محرمیت و جمعه های زکات.
دختر حامد را در همین جمعه سیاه به اسارت برده اند.
کاش آن روز آنجا بودم و گردن مأمور داعش را می شکاندم، چشمهایش را از کاسه درمی آوردم، کاش بودم و خونش را می ریختم.
مأمور جمع آوری زکات با شنیدن صدای تلویزیون از داخل خانه حامد، دستور می دهد دخترانش روبندهایشان را باز کنند. دختر وسطی را که بچه شیرخواره دارد و شوهرش برای کار به دمشق رفته، می پسندد.
دستور می دهد روی زمین بنشیند. دست روی سرش می گذارد و با سه تکبير، او را به خود محرم می کند. شانه های حامد میلرزد و اشک می ریزد.
📚برگرفته از #کتاب #همسایه_های_خانم_جان
👇👇
https://taaghche.com/book/93806
❇️ کانال دوستی با کتاب 🔰
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
استخوان جمجمه و دو تکه استخوان دیگر را در دستش گرفت:
برای سلامتی آقای خامنه ای صلوات.
مات و مبهوت صلوات فرستادیم. چشم دوخته بودیم به مادرجان. منتظر و آماده که اگر از حال رفت بگیریمش. نگذاریم بیفتد.
لحظه ای مکث کرد. انگار بعد از ده سال خیالش از چیزی راحت شده باشد، بعد از ده سال به چیزی رسیده باشد و بخواهد از کنارش رد شود، بعد از ده سال حرف دلش را بخواهد بگوید.
استخوان ها را سر جایش گذاشت:
فدای سر آقای خامنه ای.
رویش را کیپ گرفت و بلند شد از معراج بیرون رفت. آرام و باصلابت. بدون هیچ تعلقی به تابوتی که جلوی پایش بود. بدون هیچ تعلقی به آنچه در راه خدا داده بود.
📚برگرفته از #کتاب #همسایه_های_خانم_جان
👇👇
https://taaghche.com/book/93806
❇️ کانال دوستی با کتاب 🔰
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab