🔵به جان مادر شوهرم، اگه دروغ بگم!
#طنزیم_خاطرات_دربار ☺️
#قسمت_نوزدهم
#فرح
درمیانه دهه چهل و در آستانه پنجمین سالگرد ازدواجم، درست زمانی که احساس کردم راه خدمت به وطنم را پیدا کرده ام یکهویی "پادشاه و نخست وزیرجدید، امیر عباس هویدا تصمیم گرفتند مرا به نیابت سلطنت انتخاب کنند"
که البته باید عرض کنم به جان همایونی خودم آن احساسی که چند خط بالاتر حرفش را زدم ربطی به این انتصاب نداشت، و حتی به جان غیر همایونی مامانم قسم، شاه این تصمیم را خود جوش گرفته بود و من اصلا به او نگفته بودم :اگه واقعا من رو دوست داری پس نایب خودت کن، یا اگه حکم نیابتم رو امضاء نکنی مهریه ام رو به اجرا میذارم! باور کنید خودش دلش خواسته بود من نایبش باشم، خوب باور کنید دیگر به جان مامانم قسم خوردم ها، درست است که همایونی نبود ولی مامانم که بود!
معنی این حکم این بود که اگر زبان اشرف و شمس لال! پادشاه عمر شان را دادند به من، تا رسیدن ولیعهد به ۲۰ سالگی، اختیار مملکت هم ضمیمه عمر شان می شود و به من میرسد.
ولی به جان خودم و رضا مان نباشد به جان مادر شوهرم قسم "حتی یک لحظه نیز امکان پیش آمدن چنین وضعی برایم قابل تصور نبود. حتی یک لحظه..."
فقط یک بار فکر کرده بودم که اگر این اتفاق افتاد در مراسم خاکسپاری چه لباسی بپوشم؟!
دروغ نباشد یک بار هم به این فکر کرده بودم که نهار روز هفت را به آشپز های کدام کشور سفارش بدهیم؟!
یک بار هم...!
💢 نگاه جدی و طنز به تاریخ دو پهلوی در @dopahlavi