🔹آرای سیاسی #وولفرز، نمونهی بارز #سیاست_میدان یا #رئال_پولیتیک (Realpolitik) است. چهبسا همکاری با نیکولاس اسپایکمن (Nichols spykman) در دانشگاه ییل، عنایت جدی به سیاست میدان را در نزد وولفرز تقویت کرده باشد.
🔸#اسپایکمن نظریهی #ریملند را در برابر نظریهی #هارتلند ارائه کرد که پیشتر توسط #مکیندر صورتبندی شده بود. این نظریهها برای تغییر #موازنه_قدرت در مقیاس جهانی، قواعد جغرافیایی را دستمایهی تبیین خود قرار میدهند. آنچه آرای وولفرز را به ادبیات و رهیافتهای ژئوپلیتیک نزدیک میکند، توجه به سیاست میدان است.
🔹واقعگرایی در روابط بینالملل را میتوان ترجمانی از رئال پولیتیک دانست. تقلای دولتهای ملی برای حفظ تمامیت ارضی و #یکپارچگی_سرزمینی در #جنگ_جهانی_دوم به یک نیاز عمده در آن دوران تبدیل شده بود. همین زمینهی عینی، توجه به رهیافت #واقعگرایی را تقویت کرد و امکان بسط و توسعهی آن را فراهم آورد. بنابر این رهیافت، «قدرت» زیربنای سیاست محسوب میشود؛ بخش مهمی از #قدرت نیز در گرو شکل و آرایش مرزهای ملی است.
🔸تمحض وولفرز بر #قدرت_میدان، نهتنها او را به کاشف استعدادهای امنیتی جهت جذب در دستگاههای اطلاعاتی امریکا تبدیل کرد، بلکه او را که عضو #کالج_ملی_جنگ امریکا (the National War College) بود، به این نتیجه رساند که باید دانشگاه چنان سازماندهی شود که تعیینکنندهی سیاستهای دولت باشد. بنابر این شواهد، آرای وولفرز زمینهی مناسبی برای مطالعهی نسبت دانش، قدرت و #روش محسوب میشود؛ نسبتی که الهیات لوتری تیلیش بر آن سایه انداخته است.
https://eitaa.com/doranejad