🔷معرفی کتاب تصویر آینده اثر فرد ال پولاک
پولاک در این کتاب که در دهه ۱۹۵۰ نوشته شده است، تصورات آرمانی و معادی از آینده و رابطه آنها با فرهنگ و افت و خیز تمدن ها را بررسی کرد. پولاک به عنوان یک ایدهآل گرای تاریخی مدعی است که «ایده یا اندیشه»، مخصوصاً اندیشههای معطوف به آینده، محرکهای اصلی تاریخ هستند که نوع بشر را به قلمرویی «دیگر» هدایت میکنند.
پولاک در پاسخ به نظریهی تغییر تاریخی و فرهنگی «چالشها و پاسخهای» آرنولد توینبی (Arnold Toynbee) نوشت:
🔶تا زمانی که تصویر جامعه از آینده مثبت و رو به رشد است، فرهنگ جامعه رو به رشد و شکوفایی است و وقتی این تصویر رو به زوال بگذارد و سر زندگیاش را از دست بدهد، فرهنگ بقا پیدا نمی کند و از دست میرود….
وقتی پولاک بر مبنای فلسفهی تاریخیاش به مطالعه دوران مدرن پرداخت، به نتیجهی تکان دهندهای رسید: به دلیل «مرگ آرام» تمام تصاویر معادی و آرمانی از آینده، تصاویر آینده در دنیای مدرن دچار «جابجایی شدید» شدهاند.
🔰پولاک بر این باور بود که این گذر از دوران مدرن به دوران پسامدرن که شاید بتوان به بهترین وجه آن را زمان آخر یا مرحله آخر نامید، به دلیل تغییر در معنویات است که این خود ناشی از تخریب کل تصاویر آینده است. به علاوه، برای اولین بار در تاریخ تمدن غرب هیچ شوقی برای درک تصویرهای نو از آینده وجود ندارد. در واقع، بر خلاف تمام اعصار قبل، این دوره حملهی پرخاشگرانهای علیه تصاویر آینده انجام داده است. انسان قرن بیستمی به صورت فعال، جامعه و تمدن «بدون آیندهای» را دنبال میکند.
سیاست، انسان را از دیگر مخلوقات عالم متمایز کرده است. مدنیالطبع نامیدهشدن انسان اشارتی به همین واقعیت گریزناپذیر دارد. ازاینروست که نسبت انسان با سیاست نیز به یک رابطهی غیرقابل چشمپوشی تبدیل میشود. انسان، خواه یا ناخواه، در متن سیاست حضور دارد؛ در آن اثر میگذارد و از آن تاثیر میپذیرد؛ چه با فعل خود و چه با انفعال خود. و این امر، سیاست را به یک پدیدهی چموش اما گریزناپذیر تبدیل میکند.
سیاست، ساحت حوزهی عمومی حیات انسان است. جایی که #اراده فرد به ارادهی افراد دیگر، چه گذشتگان و چه حاضران، گره میخورد. سیاست، از جایی آغاز میشود که ارادهی ما با ارادهی دیگری گره میخورد. حال در این گرهخوردن یا ارادهی ما غالب است یا مغلوب و یا بازیگران معلق به یک ارادهی بزرگتر. اینجاست که پای «آگاهی» نیز به «اراده» گره میخورد و این زوج جداییناپذیر، تعیینکنندهی نظمهای سیاسی در تاریخ بشر میشوند.
سیاست، عرصهی مطالعهی نسبت ارادهها با یکدیگر است و میکوشد تا با کاربست آگاهی به این روابط، جهان بهتری را برای بسط ارادهی انسان رقم بزند.
...
این مطلب ادامه خواهد داشت....
#سیاست_ما
#سیاست_به_زبان_ساده
#سیاستاندیشی_برای_دولتسازی
. https://rubika.ir/dolatema
⭕️ سیاست: زیستن در نظم مألوف
از ویژگیهای عرصهی سیاست، سهل ممتنعبودن آن است. ما با سیاست چنان درهمآمیختهایم و با آن مانوسیم که موضوعات آن را سهل و محصل میپنداریم؛ بهطوریکه فکر میکنیم مگر غیرازاین هم میتواند باشد؟! ما در سیاست نفس میکشیم. ما در سیاست متولد میشویم؛ میبالیم و میرویم و از این حیات جمعی دنیا وداع میکنیم. ما هم سازندهی سیاستیم، هم بالیده در سیاست. #ارسطو زندگی در شهر را معادل زندگی سیاسی میدانست و ظهور مدنیالطبعبودن انسان را در گریزناپذیری حضور انسان در شهر معنا میکرد و میگفت: کسی که در شهر زندگی نمیکند، یا مافوق انسان است یا مادون انسان. یا خداست یا حیوان.
سیاست، سهل و آسان و مانوس جلوه میکند؛ اما زمانیکه از سر ارادهی آگاهانه قصد تصرف در سیاست میکنی، با صخرههای نفوذناپذیر سیاست مواجه میشوی. ظهور سیاست، الگویی از نظم است که در #عرصه_عمومی خود را آشکار میکند. تصرف در سیاست و دستکاری در آن، یعنی تلاش برای تغییر الگوی نظم در جامعهی سیاسی. ممتنعبودن سیاست جایی ملموس میشود که میخواهی یک تغییر کوچک در الگوی نظام اجتماعی ایجاد کنی. و متوجه میشوی که این نظم، محصول انباشت میلیونها اراده است. ارادههای بههم گرهخورده و با یکدیگر انسگرفته و همنشینشده. ارادهها چرا و چگونه باید این نظم مالوف را رها کنند؟ چگونه باید مجاب شوند که میتوان در نظامی دیگر الفتی بهتر گرفت؟ و این پرسش سیاست است.
این پرسش اکنون پیش روی ماست. این پرسش اکنون گریبان ما را گرفته. مایی که با یک جامعهپردازی جدید بعد از بهمن57 مواجه شدهایم. کندهشدن از نظم مالوف به نظمی نوین که جز تصویری مبهم و معماگون از آن در ذهنمان نداریم.
...
این مطلب ادامه خواهد داشت....
#سیاست_ما
#سیاست_به_زبان_ساده
#سیاستاندیشی_برای_دولتسازی
https://rubika.ir/dolatema
.
⭕️ سه گسل و گسست مهم در سیاست ایرانی
سیاست بهعنوان یک ساحت زندگی، یک امر اجتنابناپذیر است؛ لذا همگان طعم سیاست و تاثیر آن را در زندگی خودشان میچشند و نسبت به تحولات سیاسی اعلام موضع میکنند. درعینحال، موضوعات سیاسی سهل و ممتنع هستند؛ بهظاهر ساده ولی در مقام تحقق بسیار دشوار هستند. همه دوست دارند در زندگی اجتماعی از عالیترین درجات آزادی و عدالت و رفاه و امنیت برخوردار باشند؛ یعنی چهار موضوع اصلی سیاست. اما چگونه؟! دانش سیاست، روشی از مطالعات روشمند است که به چیستی و چرایی و چگونگی دستیابی به این موضوعات بهظاهر سهل ولی درواقع ممتع و صعب میپردازد تا عرصه زندگی اجتماعی، به یک میدان و ظرف زندگی خوب تبدیل شود. یعنی زندگی تکتک افرادی که در آن جامعه زندگی میکنند، خوب باشد.
دانش سیاست در کشور عزیزمان ایران، از سه گسست رنج میبرد:
اولا، میان زندگی سیاسی و حکمرانی ما با دانش سیاست یک شکاف عظیم و جدی وجود دارد؛ ثانیا، میان دانش سیاسیای که در دانشگاههای کشورمان تدریس میشود با سنت فکری و فرهنگ بومی ما فاصلهی جدی حاکم است؛ ثالثا، در همین دانش غیر بومیای هم که تدریس میشود، میان دانش سیاسی و فلسفهی سیاسی یک گسل وجود دارد. ما بدون درنظرگرفتن مسیر پیدایش مسالهها و روشها و مبانی علم سیاست، با علوم سیاسی مواجه میشویم و پیشفرضهای حاکم بر آن را بدون تامل با جان و دل میپذیریم.
این سوال اینک پیش روی ماست که یک ایرانی مسلمان برای بهسازی فضای عمومی سیاسی کشور و دخل و تصرف در ساختارهای سیاسی، به کدامین دانش سیاسی باید روی بیاورد؟
...
این مطلب ادامه خواهد داشت....
#سیاست_ما
#سیاست_به_زبان_ساده
#سیاستاندیشی_برای_دولتسازی
https://rubika.ir/dolatema
.
⭕️ سیاست، حرفه است یا علم یا دانش؟!
زمانی که «سیاست» با چالشهای مطالعات انسانی(humanity) در #عصر_روشنگری مواجه شد، میان اینکه خودش را یک «حرفه» بداند یا «علم» یا «دانش»، دچار تشویش شد.
سیاست اگر حرفه بود، یک دانشجوی سیاسی لاجرم باید مهارتهای سیاست را در عرصهی عمل میآموخت؛ تازه، بخش عمدهای از سیاست بهمثابه حرفه باید از طریق ژن به انسان منتقل شود، چرا که هیچ دانشگاهی نمیتواند ضمانت دهد که خروجی آن مثلا چرچیل خواهد شد. البته تجربه دانشگاههای فرانسوی در این زمینه تا حدودی قابل دفاع بوده است.
سیاست را اگر علم میدانستند، لاجرم باید قواعد پوزیتویسم را نیز بر این علم بار میکردند. این بود که گاهی علم سیاست، بخشی از فیزیک اجتماعی دانسته میشد و عالم سیاست باید قواعد علمی تجربهپذیری را کشف میکرد که جهان شمول باشد و P آنگاه Q های متعددی را در اختیار ادارهکنندگان ساحت سیاسی جامعه قرار دهد. اگر منصف باشیم، این دیدگاه تاکنون توانسته است خودش را نسبت به دو دیدگاه دیگر غلبه دهد. امروز سیطره در دانشگاههای جهان با علوم سیاسی و سیاست بهمثابه یک علم تجربی است.
اما سیاست بهمثابه یک دانش که لاجرم اجین با فرهیختگی و تاملهای عمیق برای دستیابی به شناخت و آگاهی است، نیز یک طرف ماجرا بوده است. سیاست را میتوان بهمثابه حوزهای نگریست که آدمی بخشی از وجود خودش را در آن باید بشناسد و به آن آگاهی پیدا کند. سیاست بخشی از وجود ماست؛ لاجرم دانش سیاست، بخشی از خودشناسی ماست. ما در دانش سیاست باید کالبد جمعی خودمان را بشناسیم. تبعا این دیدگاه به نگرش تفهمی به سیاست میانجامد.
اکنون این پرسش مطرح میشود که گسست سیاسی در ایران، چه نسبتی به سهگانه سیاست بهمثابه حرفه، علم یا دانش دارد؟ بخش مهمی از بهسازی عرصهی سیاسی در کشور عزیزمان به این امر برمیگردد که مشخص کنیم سیاستمداران ما باید انسانهای حرفهای باشند، یا مهندسان اجتماعی خوب، یا دانشمندان متامل و متعمق؟ کدامین فرد ما را به ساحل آرمانشهر ایرانی-اسلامی خواهند رساند: یک سیاستمدار حرفهای، یک کاشف سیاسی، یا یک فیلسوف سیاسی؟
.
این مطلب نیز لاجرم ادامه خواهد داشت...
.
#سیاست_ما
#سیاست_به_زبان_ساده
#سیاستاندیشی_برای_دولتسازی
https://rubika.ir/dolatema
.