سیاست، انسان را از دیگر مخلوقات عالم متمایز کرده است. مدنیالطبع نامیدهشدن انسان اشارتی به همین واقعیت گریزناپذیر دارد. ازاینروست که نسبت انسان با سیاست نیز به یک رابطهی غیرقابل چشمپوشی تبدیل میشود. انسان، خواه یا ناخواه، در متن سیاست حضور دارد؛ در آن اثر میگذارد و از آن تاثیر میپذیرد؛ چه با فعل خود و چه با انفعال خود. و این امر، سیاست را به یک پدیدهی چموش اما گریزناپذیر تبدیل میکند.
سیاست، ساحت حوزهی عمومی حیات انسان است. جایی که #اراده فرد به ارادهی افراد دیگر، چه گذشتگان و چه حاضران، گره میخورد. سیاست، از جایی آغاز میشود که ارادهی ما با ارادهی دیگری گره میخورد. حال در این گرهخوردن یا ارادهی ما غالب است یا مغلوب و یا بازیگران معلق به یک ارادهی بزرگتر. اینجاست که پای «آگاهی» نیز به «اراده» گره میخورد و این زوج جداییناپذیر، تعیینکنندهی نظمهای سیاسی در تاریخ بشر میشوند.
سیاست، عرصهی مطالعهی نسبت ارادهها با یکدیگر است و میکوشد تا با کاربست آگاهی به این روابط، جهان بهتری را برای بسط ارادهی انسان رقم بزند.
...
این مطلب ادامه خواهد داشت....
#سیاست_ما
#سیاست_به_زبان_ساده
#سیاستاندیشی_برای_دولتسازی
. https://rubika.ir/dolatema
⭕️ سیاست: زیستن در نظم مألوف
از ویژگیهای عرصهی سیاست، سهل ممتنعبودن آن است. ما با سیاست چنان درهمآمیختهایم و با آن مانوسیم که موضوعات آن را سهل و محصل میپنداریم؛ بهطوریکه فکر میکنیم مگر غیرازاین هم میتواند باشد؟! ما در سیاست نفس میکشیم. ما در سیاست متولد میشویم؛ میبالیم و میرویم و از این حیات جمعی دنیا وداع میکنیم. ما هم سازندهی سیاستیم، هم بالیده در سیاست. #ارسطو زندگی در شهر را معادل زندگی سیاسی میدانست و ظهور مدنیالطبعبودن انسان را در گریزناپذیری حضور انسان در شهر معنا میکرد و میگفت: کسی که در شهر زندگی نمیکند، یا مافوق انسان است یا مادون انسان. یا خداست یا حیوان.
سیاست، سهل و آسان و مانوس جلوه میکند؛ اما زمانیکه از سر ارادهی آگاهانه قصد تصرف در سیاست میکنی، با صخرههای نفوذناپذیر سیاست مواجه میشوی. ظهور سیاست، الگویی از نظم است که در #عرصه_عمومی خود را آشکار میکند. تصرف در سیاست و دستکاری در آن، یعنی تلاش برای تغییر الگوی نظم در جامعهی سیاسی. ممتنعبودن سیاست جایی ملموس میشود که میخواهی یک تغییر کوچک در الگوی نظام اجتماعی ایجاد کنی. و متوجه میشوی که این نظم، محصول انباشت میلیونها اراده است. ارادههای بههم گرهخورده و با یکدیگر انسگرفته و همنشینشده. ارادهها چرا و چگونه باید این نظم مالوف را رها کنند؟ چگونه باید مجاب شوند که میتوان در نظامی دیگر الفتی بهتر گرفت؟ و این پرسش سیاست است.
این پرسش اکنون پیش روی ماست. این پرسش اکنون گریبان ما را گرفته. مایی که با یک جامعهپردازی جدید بعد از بهمن57 مواجه شدهایم. کندهشدن از نظم مالوف به نظمی نوین که جز تصویری مبهم و معماگون از آن در ذهنمان نداریم.
...
این مطلب ادامه خواهد داشت....
#سیاست_ما
#سیاست_به_زبان_ساده
#سیاستاندیشی_برای_دولتسازی
https://rubika.ir/dolatema
.
⭕️ سه گسل و گسست مهم در سیاست ایرانی
سیاست بهعنوان یک ساحت زندگی، یک امر اجتنابناپذیر است؛ لذا همگان طعم سیاست و تاثیر آن را در زندگی خودشان میچشند و نسبت به تحولات سیاسی اعلام موضع میکنند. درعینحال، موضوعات سیاسی سهل و ممتنع هستند؛ بهظاهر ساده ولی در مقام تحقق بسیار دشوار هستند. همه دوست دارند در زندگی اجتماعی از عالیترین درجات آزادی و عدالت و رفاه و امنیت برخوردار باشند؛ یعنی چهار موضوع اصلی سیاست. اما چگونه؟! دانش سیاست، روشی از مطالعات روشمند است که به چیستی و چرایی و چگونگی دستیابی به این موضوعات بهظاهر سهل ولی درواقع ممتع و صعب میپردازد تا عرصه زندگی اجتماعی، به یک میدان و ظرف زندگی خوب تبدیل شود. یعنی زندگی تکتک افرادی که در آن جامعه زندگی میکنند، خوب باشد.
دانش سیاست در کشور عزیزمان ایران، از سه گسست رنج میبرد:
اولا، میان زندگی سیاسی و حکمرانی ما با دانش سیاست یک شکاف عظیم و جدی وجود دارد؛ ثانیا، میان دانش سیاسیای که در دانشگاههای کشورمان تدریس میشود با سنت فکری و فرهنگ بومی ما فاصلهی جدی حاکم است؛ ثالثا، در همین دانش غیر بومیای هم که تدریس میشود، میان دانش سیاسی و فلسفهی سیاسی یک گسل وجود دارد. ما بدون درنظرگرفتن مسیر پیدایش مسالهها و روشها و مبانی علم سیاست، با علوم سیاسی مواجه میشویم و پیشفرضهای حاکم بر آن را بدون تامل با جان و دل میپذیریم.
این سوال اینک پیش روی ماست که یک ایرانی مسلمان برای بهسازی فضای عمومی سیاسی کشور و دخل و تصرف در ساختارهای سیاسی، به کدامین دانش سیاسی باید روی بیاورد؟
...
این مطلب ادامه خواهد داشت....
#سیاست_ما
#سیاست_به_زبان_ساده
#سیاستاندیشی_برای_دولتسازی
https://rubika.ir/dolatema
.
⭕️ سیاست، حرفه است یا علم یا دانش؟!
زمانی که «سیاست» با چالشهای مطالعات انسانی(humanity) در دوران روشنگری مواجه شد، میان اینکه خودش را یک «حرفه» بداند یا «علم» یا «دانش»، دچار تشویش شد.
سیاست اگر حرفه بود، یک دانشجوی سیاسی لاجرم باید مهارتهای سیاست را در عرصهی عمل میآموخت؛ تازه، بخش عمدهای از سیاست بهمثابه حرفه باید از طریق ژن به انسان منتقل شود، چرا که هیچ دانشگاهی نمیتواند ضمانت دهد که خروجی آن مثلا چرچیل خواهد شد. البته تجربه دانشگاههای فرانسوی در این زمینه تا حدودی قابل دفاع بوده است.
سیاست را اگر علم میدانستند، لاجرم باید قواعد پوزیتویسم را نیز بر این علم بار میکردند. این بود که گاهی علم سیاست، بخشی از فیزیک اجتماعی دانسته میشد و عالم سیاست باید قواعد علمی تجربهپذیری را کشف میکرد که جهان شمول باشد و P آنگاه Q های متعددی را در اختیار ادارهکنندگان ساحت سیاسی جامعه قرار دهد. اگر منصف باشیم، این دیدگاه تاکنون توانسته است خودش را نسبت به دو دیدگاه دیگر غلبه دهد. امروز سیطره در دانشگاههای جهان با علوم سیاسی و سیاست بهمثابه یک علم تجربی است.
اما سیاست بهمثابه یک دانش که لاجرم اجین با فرهیختگی و تاملهای عمیق برای دستیابی به شناخت و آگاهی است، نیز یک طرف ماجرا بوده است. سیاست را میتوان بهمثابه حوزهای نگریست که آدمی بخشی از وجود خودش را در آن باید بشناسد و به آن آگاهی پیدا کند. سیاست بخشی از وجود ماست؛ لاجرم دانش سیاست، بخشی از خودشناسی ماست. ما در دانش سیاست باید کالبد جمعی خودمان را بشناسیم. تبعا این دیدگاه به نگرش تفهمی به سیاست میانجامد.
اکنون این پرسش مطرح میشود که گسست سیاسی در ایران، چه نسبتی به سهگانه سیاست بهمثابه حرفه، علم یا دانش دارد؟ بخش مهمی از بهسازی عرصهی سیاسی در کشور عزیزمان به این امر برمیگردد که مشخص کنیم سیاستمداران ما باید انسانهای حرفهای باشند، یا مهندسان اجتماعی خوب، یا دانشمندان متامل و متعمق؟ کدامین فرد ما را به ساحل آرمانشهر ایرانی-اسلامی خواهند رساند: یک سیاستمدار حرفهای، یک کاشف سیاسی، یا یک فیلسوف سیاسی؟
.
این مطلب نیز لاجرم ادامه خواهد داشت...
.
#سیاست_ما
#سیاست_به_زبان_ساده
#سیاستاندیشی_برای_دولتسازی
https://rubika.ir/dolatema
.
⭕️ سیاست: «شهر» یا «آرمانشهر»
بیشک یکی از نقطهاختلافهای مهم در تصور از سیاست این است که آیا موضوع سیاست، امور جزئی است یا امور کلی؟! علوم سیاسی موضوع سیاست را امور جزئی میداند، درحالیکه «فلسفهی سیاسی کلاسیک» بهویژه در نزد فیلسوفان کلاسیک یونان و فیلسوفان مسلمان، فهم ماهیت سیاست موضوعیت داشته است. حکیم سیاسی میخواسته از جزئیات و مصادیق فراتر رود و بنیان و ماهیت راستین این امور را فهم کند. نمونه بارز این امر را میتوان در تفکرات #افلاطون مشاهده کرد. موضوع افلاطون، #پولیس زادهشده در #یونان نیست، بلکه او به #اوتوپیا میاندیشد و آن را در آسمانها دنبال میکند و تصریح میکند که اتوپیا در زمین محقق نمیشود و تنها میتوان سایهای و انعکاسی از آن را در زمین پیدا کرد. بااینتوصیف، موضوع سیاست نزد افلاطون، آرمانشهر است و سیاست نیز به «امور کلّی» میپردازد، نه امور جزئی پولیس/شهر.
اگر #ارسطو به این دیدگاه خدشه وارد کرده و موضوع سیاست را به زمین میکشاند و ساخت #شهر را دنبال میکند، اما باز هم ابزار نظری «ارسطو» برای این کار، منطق کلینگر اوست و پر واضح است که شکاف میان «امر کلّی» و «امر جزئی» را نمیتوان با «منطق کلینگر» پر کرد.
تنها در عصر #روشنگری و #رنسانس است که موضوع سیاست، امور شهر بهمثابه یک «کلّ» میشود. فیلسوفان مدرن از لویاتانی صحبت میکنند که اگرچه باید به امور جزئی شهر بپردازد، اما #لویاتان یک سیستم و یک کل مرکب است، نه یک کلّی منطقی و آرمانشهری در آسمان. اساسا #فلسفه_سیاسی جدید متولد چنین نگاهی است؛ عبور از «کلینگری» و «جزئینگری» به «کلّنگری سیستمی».
اکنون پرسش این است که فلسفهی سیاسی ایران اسلامی کجای این ماجرا و تحول است؟ ما در ایران اسلامی، سیاست را بهمثابه یک امر کلی دنبال میکنیم، یا امر جزئی، یا امر یک کلّ سیستمی؟!
.
این مطلب نیز لاجرم ادامه خواهد داشت...
.
#منطق
#سیاست_ما
#سیاست_به_زبان_ساده
https://rubika.ir/dolatema
https://eitaa.com/doranejadid
.
⭕️ انقلاب اسلامی: لرزهای در گسلهای سیاست ایرانی
دانش سیاست، دانش ادارهی ساحت عمومی و نظام اجتماعی است. لذا وقتی در حوزه عمومی جامعه، یک #انقلاب_اجتماعی یا #انقلاب_کبیر رخ میدهد، بنیان سیاست اساسا دگرگون میشود. درست همانگونه که بعد از #انقلاب_سیاسی، رژیم سیاسی متحول میشود، در انقلاب اجتماعی حتی نهاد علم سیاست نیز در معرض تغییرات بنیادین قرار میگیرد؛ چراکه باید ترتیبات و تنظیمات جامعه از نظام ارزشی متفاوتی تبعیت کند. چنین تغییراتی لاجرم گسلهای تاریخی در سیاست یک ملت را تشدید خواهد کرد و پیامدهایی نیز از خود بهجای خواهد گذاشت.
پیروزی #انقلاب_اسلامی در ایران، گسلهای سهگانهی سیاست در ایران معاصر را فعال کرده است. امروزه اگرچه آثار آوار این زلزلهها برای ما مشهود است، اما کمتر به این نکته توجه کردهایم که به جای آوار، به شناخت گسلها توجه کنیم و فضا-سیاست کشورمان را از آثار این گسلها ایمن نگه داریم. ترمیم و اعتلای سیاست ایرانی و ساخت کشوری قدرتمند و موثر در تحولات سیاسی جهان چنین توجهاتی را بهجد نیاز دارد. فراموش نکنیم که هرچقدر در حوزه #تکنولوژی و بهداشت و عمران و ... هم که پیشرفت کنیم، بدون یک بنیان مستحکم سیاسی دانشبنیان که سرشار از حکمت تاریخی این سرزمین باشد، در دستیابی به قدرت پایدار و بالنده با نقصان مواجه خواهیم بود. دانش سیاسی بومی، مهمترین رکن پیشرفت ایران اسلامی است. آن را دریابیم.
#سیاست_ما
#سیاست_به_زبان_ساده
https://www.instagram.com/mh.taheri1980/
https://eitaa.com/doranejadid
⭕️ دولت-ملتسازی پس از عهدنامه ترکمنچای
با انعقاد صلح #وستفالیا در 1648 میلادی و پایانیافتن جنگهای چندصدسالهی خونبار در اروپا، جهان در آستانهی #نظم_نوین_جهانی قرار گرفت؛ علیرغم فرازوفرودهای فراوانی که اروپای جدید پس از این تاریخ به خود دیده است، اما هنوز هم میتوان سیاست جهان را در امتداد این حادثه مطالعه کرد. مهمترین رخداد جهانی بهتبع این قرارداد، تکثیر الگوی دولت-ملت در سرتاسر جهان بود؛ بهنحویکه بدون توجه به بوم ملی و فرهنگی ملتهای مختلف، الگوی سیاسی واحدی بر آنها اعمال گردید. عنوان این پروژهی جهانی، #دولت_ملت_سازی در جهان بود و #علوم_سیاسی جدید بهعنوان پشتیبان این پروژه خود را بازسازی کرد.
برای پروژهی دولت-ملتسازی در ایران، تاریخها و موقفهای مختلفی گمانهزنی شده است. برخی عصر صفویه را آغاز دولت-ملتسازی دانسته و برخی بر عصر ناصری تاکید داشتهاند. اگرچه این دو نقطهی زمانی درخور تامل است، اما بیشک یکی از نقطهعطفهای تاریخی برای این پروژه، عهدنامه #ترکمنچای در پی شکست لشگر نظامی ایران از روسیه در 1206 شمسی است؛ موقفی که زخمی تاریخی بر تن ما نشست و ایران معاصر با آن آغاز شد. سنت سیاسی و الگوی زمامداری، پس از این حادثه است که بهتدریج دستخوش تحول میشود و اندیشمندان، آهنگ این میکنند که دانش پشتیبان پیشرفتهای غرب جدید را وارد بوم ایران کنند تا این سرزمین صاحبتمدن از عطایا و مواهب تمدن جدید جا نماند. این #اخذ_و_اقتباس پرنشیب و فراز در طی زمان گاهی به نقطههایی میرسد که گروهی بر آن میشوند که عطای این موهبت را به لقایش ببخشند و به عهد سنتی خود بازگردند؛ گروهی دیگر نیز کلا سنت خود را انکار میکنند و پرستش وطن را در گرو این میبینند که سرتاپا فرنگی شوند. #ایران امروز در دو سر این پاره خط پیش آمده است. و امروز پرسش ما این است که سیاست ما چه باید باشد و ما بر اساس کدامین الگو باید زمامداری کنیم؟ آیا ما هم باید #دولتسازی مدرن را پیش برویم؟ دولتسازی در ایران کنونی ما چگونه باید باشد؟ این پرسش حتی در #انقلاب_اسلامی نیز پاسخ درخوری نیافته است.
#سیاست_ما
#سیاست_به_زبان_ساده
https://www.instagram.com/mh.taheri1980/
https://eitaa.com/doranejadid
⭕️ سیاست: دانش ساخت ارادههای بزرگ
موضوع سیاست، تکاپو برای تغییر است. اما آنچه به تکاپوی سیاسی رنگ متفاوتی میبخشد، ضرورت همراهسازی دیگران برای نیل به مقصود است. #ارسطو در طبقهبندی علوم، آنها را به دو دسته کلی تقسیم میکند: گروه نخست را در طبقهی #سوفیا یا حکمت، و گروه دوم را #فرونسیس یا فن قرار میدهد. فرونسیس بعدها در ترجمه فیلسوفان مسلمان، تا حدودی به خطا ترجمه شده و #حکمت_عملی نامیده شده است.
ملاک ارسطو در این طبقهبندی، قدرت نفوذ #اراده بوده است. بهباور او، سه دانش: الهیات، ریاضیات و طبیعیات، دانشهایی هستند که ارادهی انسان در آن دخیل نیست؛ بهعبارتدیگر، اینها دانشهایی هستند که از هستی و هستها سخن میگویند؛ خواه ما بخواهیم یا نخواهیم، وجود دارند و خواستن ما نیز در کیف وجود آنها دخالتی نمیتواند بکند. اما سه دانش دیگر، یعنی اخلاق، #تدبیر_منزل و #سیاست_مدن؛ دانشهایی هستند که اراده و میل انسان در آنها دخیل است و میتواند مبدا تصرف و تغییر و تحول در آنها شود.
بهعبارتدیگر، این سه دانش، جنبهی هنجاری دارند و به باید و نبایدها میپردازند؛ لذا موضوع این علوم، عرصهی ظهور ارادهی انسانی قرار میگیرد. در این طبقهبندی، «اخلاق» در مقیاس فردی، «تدبیر منزل» در مقیاس خانوادگی، و «سیاست» در مقیاس اجتماعی، موضوع تصرف انسان واقع میشود. ازاینمیان، دانش سیاست را ارباب علوم میداند، چراکه وسیعترین مقیاس #تصرف انسانی در این علم مورد بحث قرار میگیرد.
باید و نبایدهای سیاست، برخلاف اخلاق و تدبیر منزل، برای تحققیافتن باید به خواستهی انسانهای دیگر تبدیل شوند. اگر در اخلاق، ارادهی انسان کفایت میکند؛ و اگر در تدبیر منزل، عواطف و محبت تسهیلگر همراهی ارادهی اهل منزل با ارادهی ریاست خانواده میشود؛ اما در سیاست، که به #عرصه_عمومی نظر دارد، موضوع پیچیدهتر است. لذا مهمترین پرسش سیاست این است که چگونه میتوان ارادههای متکثر را در یک راستا با همدیگر همگرا کرد تا قدرت لازم برای تحقق یک امر عظیم اجتماعی فراهم شود؟ این ارادهی بزرگ اجتماعی، در قالب نهاد دولت تبلور پیدا میکند.
#سیاست_ما
#سیاست_به_زبان_ساده
https://www.instagram.com/mh.taheri1980/
https://virgool.io/@mhtaheri
⭕️ سیاست: تناسب شهر با زبان
سیاست را اگر بهمعنای تدبیر در حوزهی عمومی بدانیم و آن را دانش مربوط به خلق ارادهی بزرگ در میان یک اجتماع تعریف کنیم، رعایت برخی تناسبات گریزناپذیر خواهند بود. از آنجمله میتوان به تناسب سیاست با زبان اشاره کرد. طبعا مراد از زبان، در وهلهی نخست اشاره به قوهی ناطقه است؛ اما در وهلهی بعد این نکته نیز مهم است که نحوهی استخدام لفظ و ساختار دستورزبانی و گرامری و الگوی زاد و ولد واژگان نیز در نحوهی ارتباط انسان با محیط تاثیر میگذارد.
الزاما انگلیسیزبانان و فارسیزبانان در نحوهی ارتباطات اجتماعی، از الگوی واحدی تبعیت نمیکنند. هر زبانی در ارتباط با محیط اجتماعیاش، لاجرم از نحوهی «نامیدن» و «خواندن» تاثیر میپذیرد؛ جوانب مختلف این مساله در گرایش بینرشتهای جامعهشناسی زبان مورد توجه قرار گرفته است. این امر تا به جایی اهمیت دارد که برخی اندیشمندان بر بنای #منطق یونانی روی زبان یونانی توجه کرده و آن را بهمثابه گرامر یونان قلمداد نمودهاند؛ البته این سخن در جای خود بسیار قابل تامل است، اما این داوری باید بهدرستی سنجیده شود.
غرض از مطلب فوق این است که هر زیستجهانی بهمثابه یک زبان، در استخدام سیاست، متناسب با ساختار فرهنگی خودش عمل میکند؛ این امر موجب میشود که تناسب دانش سیاست با زبان یک ملت را بسیار جدی بگیریم و از تطبیقهای خام و دمدستی اجتناب کنیم. مشخصترین مصداق این سخن، نادرستبودن اخذ و اقتباس خام سیاست مدرن در کشورهای آسیایی و اسلامی است. غرس علوم سیاسی با تناسبات زیستجهان اروپایی در جهان اسلامی، از جمله کشور عزیزمان ایران، عواقب و پیامدهایی داشته که بدون توجه به تناسب سیاست با زبان، عبور از آنها و حل ریشهای معضلات ناشی از این غرس نابهجا عملا ممکن نخواهد بود.
پرسش مهم ما این است که سیاست در تناسبات زبان ایرانی-اسلامی چگونه باید معماری شود؟
#سیاست_ما
#سیاست_به_زبان_ساده
https://www.instagram.com/mh.taheri1980/
https://virgool.io/@mhtaheri
⭕️ مهندسیپذیری رفتار انسان در #عرصه_عمومی
جورج کاتلین، از اندیشمندان سیاسی رفتارگراست و معتقد است که سیاست میتواند پیشبینیپذیر باشد. اگرچه توانایی مطالعات انسانی در پیشبینی #اختیار و #اراده آدمی یکی از چالشهای بزرگ در این حوزه از دانش است، اما رفتارگرایان به نوع خاصی از پیشبینیپذیری باور دارند. تعریف کاتلین از سیاست از این رو حائز اهمیت است.
کاتلین در توضیح قابل پیشبینیبودن رفتار انسان، به زمینهها و ساختهایی اشاره میکند که وقوع یک فعل و رفتار در آدمی را محتملتر میکنند. وی مینویسد:
علوم سیاسی نه با رفتار، آنگونهکه باید باشد؛ و نه با رفتار، آنگونهکه به تصادف رخ میدهد؛ بلکه با رفتار، آنگونهکه پس از احراز شرایط باید بهوقوع بپیوندد، سروکار دارد.
Catlin, georg (1964). The science and method of politics.
درواقع اگر رفتار انسان را به سه دسته تقسیم کنیم:
1. رفتارهای هنجاری و جبری
2. رفتارهای تصادفی
3. رفتارهای مهندسیشده
سیاست، عرصه رفتارهای مهندسیپذیر است. اکنون این پرسش مطرح است که چه مقدار از رفتارهای انسان را میتوان ساخت و آن را معماری و مهندسی نمود؟ آیا توان و ظرفیت و کارآمدی مکاتب مختلف سیاسی در معماری و مهندسی رفتار انسان یکسان است؟ چه چیزی قدرت بیشتری را برای رفتارسازی به یک مکتب سیاسی میدهد؟ در سیاست ایرانی و اسلامی کدام دسته از رفتارها مهندسیپذیر هستند؟
و یک سوال اساسیتر:
آیا ما مجازیم که رفتار افراد جامعه را مهندسی کنیم؟
استدلال افرادی که پاسخ مثبتی به پرسش فوق دادهاند، چیست؟
استدلال ما در رد یا قبول این امکان چیست؟
#سیاست_ما
#سیاست_به_زبان_ساده
https://www.instagram.com/mh.taheri1980/
https://virgool.io/@mhtaheri
⭕️ شهر چیست؟ شهر کجاست؟
فهم سیاست و تحول در بنیانهای آن بدون فهم شهر ممکن نیست. علم سیاست از دیرباز به دانش و مهارت ادارهی شهر شهرت دارد؛ اما شهر چیست؟ شهر کجاست؟ شهر از کی و کجا و چگونه پدید آمد؟ این پرسش اگرچه سوال از یک مفهوم بدیهی بهنظر میرسد، اما بسیاری از گرههای دانش سیاست به همین مفهوم برمیگردد. ما گمان میکنیم در شهر زندگی میکنیم، چون ساکن روستا نیستیم؛ اما واقعیت شاید چیز دیگری باشد! آیا مطمئن هستید که زندگی شما در شهر رقم میخورد؟ اگر شما در شهر زندگی میکنید، خواسته یا ناخواسته به مهندسیشدن در یک فضا تن داده و قرارداد نانوشتهای را امضا کردهاید.
کنکاش در این باره را با تعریف سازمان ملل از شهر آغاز میکنیم:
«شهر، مکانی با تراکم بالای جمعیت و مرکزیت سیاسی، اداری و تاریخی است که در آن، فعالیت اصلی مردم، غیر از کشاورزی است و دارای مختصاتی است که از طریق دولتی محلی، اداره میشود». شاخصهای تفکیک شهر از روستا، عبارت است از: وسعت، وضعیت و نوع فعالیت اقتصادی، درجه قشربندی اجتماعی، درجهی درجه پیچیدگی روابط و مناسبات، چگونگی بهرهگیری از نهادهای اجتماعی و میزان و ترکیب جمعیت.
دو مطلب مهم در تعریف شهر نهفته است: «درجهی پیچیدگی مناسبات انسانی» و «درجهی قشربندی اجتماعی یا طبقات شهر». چنین به نظر میرسد که پیچیدگی مناسبات انسانی در شهر به قشربندی و طرحریزی طبقات شهر برمیگردد.
فهم سیاست و تحول در بنیانهای آن بدون فهم شهر ممکن نیست.
این مطلب ادامه خواهد داشت...
#سیاست_ما
#سیاست_به_زبان_ساده
https://www.instagram.com/mh.taheri1980/
https://virgool.io/@mhtaheri
⭕️ یوتوپیااندیشی برای تحول در سیاست
#انقلاب_اجتماعی یعنی تحول در نظم حاکم بر جامعه؛ یعنی آهنگ خروج از نظم مألوف به هوای نظم مطلوب؛ نظمی که لاجرم در #شهر، خودش را متجسد میکند و هرگونه زیستگاهی، تجسد رویایی از #نظم است. انقلاب اجتماعی یعنی سیاستورزیای تازه و ناگزیر، یعنی برآوردن و پردازش زیستگاهی بدیع. تبعا چنین نگاهی را میتوان با برچسب رادیکال به حاشیه راند یا آن را یک فانتزی آرمانگرایانه نامید؛ اما سخن من در این مجال، از جنس تقلا برای طراحی آرمانشهر و ترسیم یک خیال و #رویای_اجتماعی است. قصد ندارم نخی از دامن اندیشهام را به سیاست عملی گره بزنم. در قامت یک اتوپیست میخواهم در افق رویاهایی که در تاریخ ساختهاند به پرواز درآیم و خیال جدیدی بسازم که همگی با هم بهواسطه آن خیال به هم گره بخوریم. در یوتوپیاسازی میخواهیم مرزهای تفکر سیاسی بشر را توسعه دهیم، بدون آنکه متنعم از خوانی باشیم یا وجیزهگوی سلطانی. بگذریم...
مطلوب یک انقلاب اجتماعی، بهصرف تعویض و جایگزینشدن حاکمان و کارگزاران بهدست نمیآید. این را در انقلاب اجتماعی خودمان، یعنی #انقلاب_اسلامی میتوانیم شاهدش باشیم. بقا و دوام دوگانههای پرمخاطرهای همچون: «تعهد یا تخصص»، «انقلابی یا محافظهکار»، «عملگرایی یا نظرزدگی»، «اسلام یا مدرنیته» و ... همگی نشان میدهند که هنوز با گذشت بیش از چهار دهه از انقلاب سیاسی اسلامی، بستر حرکت برای تحول اجتماعی و معماری جامعهی جدید ایرانی-اسلامی همچنان نامساعد است و آگاهی مناسب و افق روشنی در رگ و جان این حرکت هنوز نضج نگرفته است.
انقلاب اجتماعی یعنی تحول در الگوی زیست جمعی؛ یعنی برانداختن آسودگی ناخوشایند و دلسپردن به تقلایی برای ساختن یک خیال سیاسی. یعنی تغییر صورت شهر یعنی ساختن یک یوتوپیا.
همچنانکه #اور را نمیتوان #پولیس دانست، پولیس هم «کامیونیتی» نیست؛ کامیونیتی هم غیر از «بورگ» است و بورگ غیر از «سیویتاس» و سیویتاس غیر از «مدینه»؛ زیستگاهی که میخواهیم غیر از همه اینهاست. زیستگاه ما چیست؟ زیستگاه ما چه تمایزی با این صورتهای تجربهشدهی تاریخی دارد؟ آیا میتوان در سیویتاس زیست و از تمدنی نو سخن گفت؟ غرب جدید به پولیس اندیشید، اما سیویتاس را ساخت؛ امروز که ما به #مدینه و #ساتراپ میاندیشیم، چهچیزی را میخواهیم بسازیم؟
#سیاست_ما
#سیاست_به_زبان_ساده
https://www.instagram.com/mh.taheri1980/
https://virgool.io/@mhtaheri