✍️ وجود پیوسته و یکپارچهی تاریخی انسان
قطعهی برجستهای از گلستان سعدی، حاوی مبحثی بسیار دقیق و عمیق در فلسفهی سیاسی اسلام است که بیشتر از وجه انساندوستانه و صلحطلبی شاعر ایرانی نگریسته شده است؛ حال آن-که بهنظر میرسد از عمیقترین و دقیقترین قطعات حکمی ایرانی-اسلامی ریشه گرفته باشد. قطعهای که حکایتگر وجود پیوسته و یکپارچهی بشری است؛ نه از سر قرارداد و یک فعل اخلاقی، بلکه از منظر هستیشناسی.
بنی آدم اعضای یک پیکرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی بهدرد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
تو کز محنت دیگران بیغمی
نشاید که نامت نهند آدمی
اگرچه انسان در تاریخِ جهان، مفرد مذکر یا مونث حاضری است که ارادهاش را اعمال میکند و در یک دایرهی مضیق یا موسع اثر میگذارد، اما انسان در "جهانِ تاریخ"، جمع همیشه حاضر و وجود پیوستهی در حال حرکتی است که زمان در آن به گذشته و حال و آینده تقسیم نمیشود. در فرآیند وسیع و پردامنهای که فردیتهای انسانی به ساختارسازی و مستقرنمودن نظامهای متنوع فرهنگی، سیاسی و اقتصادی میپردازند؛ وجود پیوستهی فرازمانی انسان، در تبدیل جهانِ تاریخ، از چهرهای به چهرهی دیگر میرود و چهرهی جدیدی بهخود میگیرد؛ از طوری به طور دیگر تبدیل میشود و از دورانی به دوران دیگر متحول شده و و عهد جدیدی با خودش و هستی پیرامونیاش و هستیآفرین فراوجودش میبندد.
فردیت انسانی، مولود جهانِ تاریخ است؛ شبیه به پدرش که تاریخاش باشد؛ چه بخواهد و چه نخواهد؛ چه بداند و چه نداند. پربیراه نیست که بگوییم اگر میخواهی انسانسازی کنی، باید بتوانی تاریخ را بسازی؛ چه، انسان امروز ساختهی معماران تاریخ جهاناند؛ آنها که به انتظار بزرگی گره خوردند و حضور موثر و نقش ماندگاری در تاریخ جهان رقم زدند.
اگرچه حشر و نشر انسان در تاریخ، اجتنابناپذیر است و ارتفاعگرفتن از سقف آن، به فردیت حاصل نمیشود؛ اما وقتی دوران جدیدی در عالم آغاز میشود، سقف همهی بشریت مرتفع میگردد؛ انس جدیدی فراهم میآید و صعود تازهای در افق پرواز بشر طلوع میکند.
⏰ پینوشت:
شگفتا! از غربت نامهی 31 نهجالبلاغه، نامهی مولا علی به فرزندش امام حسن مجتبی، که از جهان تاریخ به میوهی دلش میگوید و او را به یکیشدن با جهان تاریخ فرامیخواند.
#تاریخِ_جهان
#جهانِ_تاریخ
#نهجالبلاغه
#وجودِ_تاریخی
#سعدی
#فلسفهی_سیاسی_اسلام
#اراده
#ساختارسازی
#نظام_سازی
@doranejadid
⭕️ تاریخ؛ وسعت اختیار و ارادهی انسان
آدمی محکوم به حرکت و مخیّر به انتخاب "زوال" یا "رفعت" است؛ یا در هبوطش غوطهور میشود یا مسیر رجعت خود را میسازد و ارتفاع میگیرد و مهیای معراج میشود.
آدمی، فردیت خود را در بستر اجتماع و محیط پیرامونیاش مییابد. تاثیر محیط بر خود را درک میکند و اگر محیط برای ادامهی مسیراو مناسب نباشد، میخواهد دل بکند و هجرت کند. چه بسیار کسانی که از روستا به شهر یا از شهر به روستا کوچیدهاند. چه بسیار انسانها که از نقطهای به نقطهی دیگر هجرت کردهاند؛ تا در زوال یا رفعت، اختیار خود را نشان دهند.
آدمی، بهفکر سرنوشت خویشتن خویش است؛ سرنوشتی که با حرکت خود و در انتخاب مسیری برای زیستن رقم میخورد. در گریز از محیط، با تغییر محل سکونت؛ در تغییر محیط، با ساخت جامعهای مطلوبتر و نیکوتر و مناسبتر برای حرکت خود.
اما همهی این گریز و تغییر، در ساحت مکان و جغرافیاست؛ آدمی در ساحت زمان نیز زندگی میکند و میتواند از زمان و زمانهی خود نیز بکوچد؛ با نوستالژی یا سنت. و میتواند زمانهی خود را بسازد؛ با تغییر در زمانه، با تغییر در تاریخ با ایجاد دورانی جدید برای عالم خود.
چه عظیم است وسعت ارادهی انسان در حرکت بهسمت زوال یا رفعت. چه عظیم است دامنهی اختیار آدمی از غلطیدن در هبوط تا ساخت مسیر رجعت و عروج.
#هبوط
#رجعت
#اختیار
#اراده
@doranejadid
سیاست، انسان را از دیگر مخلوقات عالم متمایز کرده است. مدنیالطبع نامیدهشدن انسان اشارتی به همین واقعیت گریزناپذیر دارد. ازاینروست که نسبت انسان با سیاست نیز به یک رابطهی غیرقابل چشمپوشی تبدیل میشود. انسان، خواه یا ناخواه، در متن سیاست حضور دارد؛ در آن اثر میگذارد و از آن تاثیر میپذیرد؛ چه با فعل خود و چه با انفعال خود. و این امر، سیاست را به یک پدیدهی چموش اما گریزناپذیر تبدیل میکند.
سیاست، ساحت حوزهی عمومی حیات انسان است. جایی که #اراده فرد به ارادهی افراد دیگر، چه گذشتگان و چه حاضران، گره میخورد. سیاست، از جایی آغاز میشود که ارادهی ما با ارادهی دیگری گره میخورد. حال در این گرهخوردن یا ارادهی ما غالب است یا مغلوب و یا بازیگران معلق به یک ارادهی بزرگتر. اینجاست که پای «آگاهی» نیز به «اراده» گره میخورد و این زوج جداییناپذیر، تعیینکنندهی نظمهای سیاسی در تاریخ بشر میشوند.
سیاست، عرصهی مطالعهی نسبت ارادهها با یکدیگر است و میکوشد تا با کاربست آگاهی به این روابط، جهان بهتری را برای بسط ارادهی انسان رقم بزند.
...
این مطلب ادامه خواهد داشت....
#سیاست_ما
#سیاست_به_زبان_ساده
#سیاستاندیشی_برای_دولتسازی
. https://rubika.ir/dolatema
⭕️ سیاست: دانش ساخت ارادههای بزرگ
موضوع سیاست، تکاپو برای تغییر است. اما آنچه به تکاپوی سیاسی رنگ متفاوتی میبخشد، ضرورت همراهسازی دیگران برای نیل به مقصود است. #ارسطو در طبقهبندی علوم، آنها را به دو دسته کلی تقسیم میکند: گروه نخست را در طبقهی #سوفیا یا حکمت، و گروه دوم را #فرونسیس یا فن قرار میدهد. فرونسیس بعدها در ترجمه فیلسوفان مسلمان، تا حدودی به خطا ترجمه شده و #حکمت_عملی نامیده شده است.
ملاک ارسطو در این طبقهبندی، قدرت نفوذ #اراده بوده است. بهباور او، سه دانش: الهیات، ریاضیات و طبیعیات، دانشهایی هستند که ارادهی انسان در آن دخیل نیست؛ بهعبارتدیگر، اینها دانشهایی هستند که از هستی و هستها سخن میگویند؛ خواه ما بخواهیم یا نخواهیم، وجود دارند و خواستن ما نیز در کیف وجود آنها دخالتی نمیتواند بکند. اما سه دانش دیگر، یعنی اخلاق، #تدبیر_منزل و #سیاست_مدن؛ دانشهایی هستند که اراده و میل انسان در آنها دخیل است و میتواند مبدا تصرف و تغییر و تحول در آنها شود.
بهعبارتدیگر، این سه دانش، جنبهی هنجاری دارند و به باید و نبایدها میپردازند؛ لذا موضوع این علوم، عرصهی ظهور ارادهی انسانی قرار میگیرد. در این طبقهبندی، «اخلاق» در مقیاس فردی، «تدبیر منزل» در مقیاس خانوادگی، و «سیاست» در مقیاس اجتماعی، موضوع تصرف انسان واقع میشود. ازاینمیان، دانش سیاست را ارباب علوم میداند، چراکه وسیعترین مقیاس #تصرف انسانی در این علم مورد بحث قرار میگیرد.
باید و نبایدهای سیاست، برخلاف اخلاق و تدبیر منزل، برای تحققیافتن باید به خواستهی انسانهای دیگر تبدیل شوند. اگر در اخلاق، ارادهی انسان کفایت میکند؛ و اگر در تدبیر منزل، عواطف و محبت تسهیلگر همراهی ارادهی اهل منزل با ارادهی ریاست خانواده میشود؛ اما در سیاست، که به #عرصه_عمومی نظر دارد، موضوع پیچیدهتر است. لذا مهمترین پرسش سیاست این است که چگونه میتوان ارادههای متکثر را در یک راستا با همدیگر همگرا کرد تا قدرت لازم برای تحقق یک امر عظیم اجتماعی فراهم شود؟ این ارادهی بزرگ اجتماعی، در قالب نهاد دولت تبلور پیدا میکند.
#سیاست_ما
#سیاست_به_زبان_ساده
https://www.instagram.com/mh.taheri1980/
https://virgool.io/@mhtaheri
⭕️ مهندسیپذیری رفتار انسان در #عرصه_عمومی
جورج کاتلین، از اندیشمندان سیاسی رفتارگراست و معتقد است که سیاست میتواند پیشبینیپذیر باشد. اگرچه توانایی مطالعات انسانی در پیشبینی #اختیار و #اراده آدمی یکی از چالشهای بزرگ در این حوزه از دانش است، اما رفتارگرایان به نوع خاصی از پیشبینیپذیری باور دارند. تعریف کاتلین از سیاست از این رو حائز اهمیت است.
کاتلین در توضیح قابل پیشبینیبودن رفتار انسان، به زمینهها و ساختهایی اشاره میکند که وقوع یک فعل و رفتار در آدمی را محتملتر میکنند. وی مینویسد:
علوم سیاسی نه با رفتار، آنگونهکه باید باشد؛ و نه با رفتار، آنگونهکه به تصادف رخ میدهد؛ بلکه با رفتار، آنگونهکه پس از احراز شرایط باید بهوقوع بپیوندد، سروکار دارد.
Catlin, georg (1964). The science and method of politics.
درواقع اگر رفتار انسان را به سه دسته تقسیم کنیم:
1. رفتارهای هنجاری و جبری
2. رفتارهای تصادفی
3. رفتارهای مهندسیشده
سیاست، عرصه رفتارهای مهندسیپذیر است. اکنون این پرسش مطرح است که چه مقدار از رفتارهای انسان را میتوان ساخت و آن را معماری و مهندسی نمود؟ آیا توان و ظرفیت و کارآمدی مکاتب مختلف سیاسی در معماری و مهندسی رفتار انسان یکسان است؟ چه چیزی قدرت بیشتری را برای رفتارسازی به یک مکتب سیاسی میدهد؟ در سیاست ایرانی و اسلامی کدام دسته از رفتارها مهندسیپذیر هستند؟
و یک سوال اساسیتر:
آیا ما مجازیم که رفتار افراد جامعه را مهندسی کنیم؟
استدلال افرادی که پاسخ مثبتی به پرسش فوق دادهاند، چیست؟
استدلال ما در رد یا قبول این امکان چیست؟
#سیاست_ما
#سیاست_به_زبان_ساده
https://www.instagram.com/mh.taheri1980/
https://virgool.io/@mhtaheri
⭕️ از logic به method
تطور تاریخی ادراک و اراده
1️⃣ ادراک انسان، گاه از فضای #جبر متاثر شده و گاه در پیوند با #اراده، در بستر #آزادی نشو و نمو یافته است. در خطی که برای #ساخت_تاریخی_روش دنبال میکنم، چنین بهنظر میرسد که #عبور_از_منطق_به_روش (گذار از logic به method) را میتوان عبور از #ادراک_جبری به سمت ادراکهای در پیوند با ارادهی انسانی دانست. منطق از یک #استراتژی_قیاسی تبعیت میکند که یک استراتژی ارادهگریز است؛ این در حالی است که روش عمدتا در تلائم با #استراتژی_استقرایی و #پسکاوی است.
2️⃣ موید این مطلب، بقای پارادایمهای قدیمیتر در عین طرح پارادایمهای جدید، در حوزه #علوم_انسانی است؛ چنین تداوم و بقایی در علوم طبیعی وجود ندارد. شاید بتوان این بقا را ناشی از وسعت اراده و آزادی در حیات انسانی در مقایسه با طبیعت غیرانسانی دانست. امروز با وجود رشدی که در #پارادایم_تفسیری و انتقادی رقم خورده، #پارادایم_پوزیتویسم نیز همچنان به حیات خود ادامه داده است؛ این درحالی است که پارادایم نسبیت در فیزیک، انگارهی نیوتونی را در خود هضم کرده است.
3️⃣ آیا نمیتوان این مطلب را نشانهی تلائم گریزناپذیر ادراک و اراده دانست؟ اگر ادراک ما گریزی از تاثیرات ارادهی ما ندارد، چگونه میتوان تاثیر اراده در نسبیت فهم را بهنحو مقنن ملاحظه کرد؛ بهنحویکه در عین پذیرش تاثیر محیط و اجزا، تاثیر انسان و اراده و خواست او را نیز دخیل کرده و نحوهی دخالتش را تبیین و قابل سنجش کند؟
4️⃣ اگرچه عبور از #منطق به #روش (گذار از logic به method) یک گام رو به جلو در این راستا بوده است، اما هنوز فاصلهی قابل توجهی تا این مطلوب پیش روی ماست.
.
#ساخت_تاریخی_روش
https://www.instagram.com/mh.taheri1980
https://virgool.io/@mhtaheri
.
|
📌 امر سیاسی: تنظیمگر آمریّتهای محیطی
⭕️ دولت مدرن؛ ایجادگر انحصار جهتِ اِعمال و تعلیق اقتدار
🔸 آدمی وقتی چشم میگشاید، خود را در آغوش محیطهای مختلفی مییابد که هرکدامشان آمریت خاصی دارند. محیطها #فاعل هستند و #اراده و #اختیار انسان را به مبارزه میطلبند.
🔹حتی با فرض اینکه عرصهی عمومی صرفاً با حضور انسانهای فرهیخته شکل گرفته باشد، بازهم این احتمال قابل پیگیری نیست که صرفا با تکیهبر #امر_اجتماعی، امید #تنظیم_و_تنسیق_عرصه_عمومی را داشته باشیم. زیرا:
1️⃣ در #عرصه_عمومی با انسانهای گوناگونی طرف حسابیم که امیال و اهداف متنوعی دارند و از سطح فکر و اقدام متفاوتی برخوردارند؛
2️⃣ با محیطهای غیرانسانی همچون #محیط_طبیعی مواجهیم که جبر سنگین و نسبتا پایدارشان را، فارغ از فهم و توافق انسانی، در بدو امر، بر شکلدادن به عرصهی عمومی تحمیل میکنند.
🔸 آدمی در فضایی زاده میشود که هرکس ساز خودش را مینوازد. ازاینرو #امر_اداره در فقدان #امر_سیاسی محتمل نیست و باید برای آن چارهای اندیشید.
🔹مهار #کثرت_میل_و_فکر_و_اقدام ازیکسو، و فائقآمدن بر #آمریت_محیط_طبیعی ازسویدیگر، انسان را بهتدریج به مکانیزمی سیاسیای متوجه ساخت که ماحصل آن، شکلگیری state یا #دولت_مدرن بوده است.
🔸 اگرچه اصل شکلگیری این #نهاد، کاملا معقول و برخاسته از نیازهای آدمی بوده است، اما این #مکانیزم همچنان قابل تغییر و تصرّف و ارتقاست. حتی این #امکان_عقلانی وجود دارد که بتوانیم به اَشکال تکاملیافتهتری از مکانیزمهای #تنظیم_و_تنسیق عرصه_عمومی و مهار #آمریت_محیطی بیاندیشیم.
🌐 https://eitaa.com/doranejadid
|
🟥 روایتی از مدرنیته رایج است که میکوشد نشان دهد: این تمدن از میان منازعات فکری #قرن_چهاردهم و #قرن_پانزدهم اروپا سر برآورده است؛ #رنسانس را پایان یک جدال فکری و آغاز عصری جدیدی در تاریخ بشر میشمرد؛ آغاز در #اروپای_غربی؛ متاع و تحفهای برای رفتن به این سو و آن سوی زمین.
🔸 این #روایت اگرچه قطعهای است از پازل تاریخ جدید، اما ناقص و ناکافی. این روایت، چشم بر پیدایش #طلب و تمنایی که #انسان_مدرن را آفرید، میبندد؛ تولّد #میل جدید در امتناعات کوهستانهای #آلپ، آمریتهای سواحل #دریای_بالتیک و #دریای شمال، و امکانهای خفته در کرانههای رودخانهی #راین و #دانوب را نادیده میانگارد. ازاینروست که در توضیح و تفسیر گذار از #نظم_زمینپایه به #نظم_دریاپایه به لکنت گرفتار میشود و در چسباندن تکههای مختلف پازل دوران مدرن عاجز میگردد.
🔹 در روایت فراز و فرود یک تمدن باید توجه داشت که: انسان بیش از هر چیز، یک طلب و تمنا و یک #تعلق است. انسان قبل از هر چیز، یک #قلب است که میتپد؛ یک جان است که دل میبندد و نرد عشق میبازد؛ یک #روح است که به پرواز درمیآید؛ یک #اراده است که کمند علقهی خویش را بر گردن خواستهای میافکند. هر فکر و اقدام دیگری که از آدمی سر میزند: ابزاریست در اختیار این قلبِ تپنده؛ وسیلهای است در دستانِ این جانِ عاشق؛ امکانی است رامِ این روحِ در پرواز؛ مرکبی است در اختیارِ این ارادهی راسخ و تعلق در کمند. اکنون دوباره باید پرسید که #مدرنیته متولد کدامین میدان و #پرسمان است؟
#روایت_مدرنیته
🌐 https://eitaa.com/doranejadid
🌐 https://t.me/doranejadid
دقایقی پیرامون دوران جدید عالم
| 🟥 شکلگیری اولین ائتلاف سرزمینی و اتحاد قبیلههای آریایی، که برای نخستینبار ظرفیت #اراده_ملی را
|
1️⃣ از 4️⃣ روایت تولد نخستین ارادهی ملی در ایرانزمین
🔸 گذار به عصر جدید، یعنی گذار به ارادهی ملی جدید. روزگاری دور، ایرانیان زمانی توانستند به یک #ملت تبدیل شوند که توان کشف #اراده_ملی را در خودشان یافتند. #ملتسازی در گرو کشف و نمایش و بهکارگیری ارادهی ملی است؛ در دنیای امروز، #دولتسازی مهمترین ظرف ملتسازی محسوب میشود.
🔹 ایرانیان باستان میدیدند که آب را میتوان با آرد ترکیب کرد و خمیر عمل آورد؛ میتوان خمیر را با آتش ترکیب کرد و نان پخت؛ میتوان نان را با جان ترکیب کرد و تواناتر شد و #قدرت گرفت و کارهایی کرد کارستان. آنها فهمیدند بههمینترتیب ارادهی مرد و زن را نیز میتوان در هم آمیخت و خانواده ساخت؛ ارادهی پیران و جوانان و کهتران و مهتران را میتوان با هم ترکیب کرد و #قبیله تاسیس کرد؛ ارادهی قبیلهها را هم میتوان حول یک شیوهای از #اداره گرد هم آورد و ارادهی بزرگی بهنام #ملت خلق کرد. آنها به راز #ترکیب و ترکیبپذیری #اراده پی بردند.
🔸 قبایلی از ایرانیان در #دوران_آریایی برای نخستینبار متحد شدند و نخستین امپراتوری را در بیرون از #بینالنهرین تاسیس کردند. این نخستین گذار ایران به عصری تازه بود؛ نخستین بلوغ و تکامل بعد از #ایلامیان. بلوغی که نشان داد برخلاف پادشاهان بینالنهرین، الزاما برخورداری از اسب و شمشیر و نیزهی بیشتر نیست که مردمان را حول تو جمع کند و به کرنش و فرمانپذیری بکشاند؛ بلکه حکمت و خرد و دادپیشهکردن نیز میتواند چنان قدرتی را به نمایش بگذارد که قبیلهها حول تو جمع شوند و با اصرار و التماس تقاضای تاسیس حکومت کنند. این نمایش تاریخی به تاسیس سلسلهی #مادها انجامید. بدینترتیب، بعد از #سارگون که نخستین پادشاهی را در بینالنهرین میان #اکدیها تاسیس کرده بود، #مادها با روشی متفاوت دستبهکار تاسیس زمامداری متناسب با نیازشان شدند و #توازن_تمدنی را به نفع فضای #با_خدا_زیستی در این دوران رقم زدند.
🔹 اتحاد قبایل پراکندهی #ماد در هزارهی نخست پیش از میلاد و شکلدادن به نخستین صورت از #اراده_ملی در این سرزمین، یکی از نقاط عطف ثبتشده در تاریخ جهان و تاریخ پرشکوه #ملت ایران است. اهمیت آریاییها نه به نژاد، بلکه به قدرتشان در کشف این فرزند ارشد خانوادهی ایرانی (یعنی ارادهی ملی) برمیگردد.
🔸 اجتماع قبایل پراکندهی آریایی در دشتهای #قزلاوزن، حول پیری خردمند و دادپیشه برای تشکیل اجتماعی نظاممند و منسجم، یک نقطهی درخشان و سرنوشتساز در کشف #اراده_ایرانی است. رسیدن به یک اضطرار عینی و اجتنابناپذیر ازیکسو، و کشف حکیمی گرهگشا با قدرتی عینی که اجتماع حول او را برای رفع مسالهی آن روز ایران اغماضناپذیر میکرد ازسویدیگر، فضایی را آفرید که پادشاهی ماد از دل آن متولد شد.
🪔 این مطلب ادامه دارد...
#روایت_ایران
🌐 https://eitaa.com/doranejadid
🌐 https://t.me/doranejadid
دقایقی پیرامون دوران جدید عالم
| 🟥 روایت نهم، سر سخن با اقتضائات جغرافیا و بهینهبودن برخی مناطق برای برخی گونههای زندگی است. زمی
|
3️⃣ از 4️⃣ روایت تولد نخستین ارادهی ملی در ایرانزمین
🔸 مناطق مختلف جغرافیایی، بهینگیهای متفاوتی دارند. شاید جلگه برای رفاه، و کوهستان برای گریز و فرار، مناسبتر و مساعدتر و #بهینه باشد. زندگی در جلگههای #بینالنهرین، زمین تا آسمان فرق میکند با زیستن در کوه و بیابان #فلات_ایران. برای درک بهتر این مدعا، مقایسه کنید حملهی #آمریکا به #عراق را با حملهاش به #افغانستان. حتی شوروی هم که همسایهی دیواربهدیوار افغانستان بود، سالها تلاش و تقلا کرد که لشگر خود را از کوهستانهای افغانستان عبور دهد؛ اما نشد که نشد.
🔹 بیشک با ابزارهای سه هزار سال پیش، گذر از کوهستان #زاگرس و فتح سکونتگاههای آن، بهمراتب سختتر از امروز بود. با این مقدمه، بیایید کمی دقیقتر روی این پرسش وقت بگذاریم و بیاندیشیم که:
❓ ایران ما، ایران محصور در #کوهستان، ایران گرم و خشک، برای کدامین مهاجران بهینه بوده است؟
❓ چرا مهاجرانی که نخستین بار در این فلات رحل اقامت افکندند، این سرزمین را گزینهی برتری برای ماندن، در مقایسه با #جلگه یافتند؟
❓ اساسا چه شد که ماندند و سودای سفر از سر بیرون کردند و به جستوجوی خود پایان بخشیدند؟
🔸 وقتی به روایت غرب از #انتشار_جغرافیایی_بشر مراجعه میکنیم، گویا انسان دغدغهای جز شکار و تکثیر مثل نداشته است. انسان خلاصه میشد در شکم و مادونش. آیا انسان ذیشعوری که تشخیص میداد کجا به شکار بیشتر میتواند برسد، مغزی برای اندیشیدن و قلبی برای تعلقات و تمنیات شدید نداشته است؟ آیا همانگونهکه بهرهمندی بیشتر از شیر گاو و گوشت گوسفند و خوشرکابی اسب میتوانسته قبایل را در سرزمینها به حرکت وادارد، «امنیت برای اندیشه» و «ایمنی برای ایمان» نمیتوانسته گروههایی -هرچند اندک- را به #هجرت و سفر بکشاند؟ این محرک در روایت غرب از سفر جغرافیایی بشر غایب است. #الهیات_جغرافیا به این پرسش پاسخ میدهد.
🔹 چهبسی بتوان فرض کرد: اقوامی که بهجای جلگههای سرسبز #بینالنهرین ترجیح دادند در حصار کوهستان زندگی کنند، گرانی #تعقیب_و_گریز چشمشان را گرفته باشد. بهطور طبیعی، #امتناعات_جغرافیایی فلات ایران، برای کسانی که از بیم #نمرود و امثالش باید هر روز دست به عصا در بینالنهرین زندگی میکردند، بهینه بوده است.
🔸 همینقدر میتوان فرض کرد که: جایی که بینالنهرین، گهوارهی خوش آب و هوای #ما_بعد_طوفان برای برخورداری از مواهب زمین بهینه بوده، فلات ایران هم برای گروهی #بهینه بوده است که بهخاطر حفظ #ایمان و تداوم #اراده در اندیشهی هجرت بودند و نزدیکترین منطقه را #ایران میدانستند. آنها روزی بار سفر بستند؛ همچون خروج #بنیاسرائیل و گذر از #نیل، دل به صخرههای زاگرس زدند. اگرچه #سفر وهمانگیز بود و میتوانست پایانی نداشته باشد، اما بالاخره ایران را #وادی_ایمن یافتند و احساس کردند میشود برای #با_خدا_زیستی در آن خانه ساخت. ماندند؛ چهبسی کنار کسانی ماندند که، شکار بیشتر بهانهی ایشان برای ماندن در این سرزمین بود.
🔹 در فلات ایرانی، رودی بود و هست به نام #قزلاوزن؛ جایی که کوهستان داشت و هنوز هم دارد، برای فرار. دشت داشت و هنوز هم دارد برای کشت و کار. وقت زمستان آنقدر سرد میشد و هنوز میشود که کسی خیال گذر از آن به سرش نزند؛ وقت تابستان آنقدر گرم میشد و هنوز میشود که بتوان خوشه و توشه برای روزهای بوران و طوفان کنار گذاشت. کنار قزلاوزن جای مناسبی برای گریز و پناه بود. نه تعقیب در آنجا ارزان بود؛ نه زمین آنقدر نامهربان. در آن ایام دور، آن مهاجران، روزی که قصد کردند ایرانی شوند، در کنار قزلاوزن هم یکی از جاهایی بود که بار از دوش زمین بگذارند. قبیلهای شدند برای خودشان، در کنار صدها قبیلهی پراکنده و خودفرمان #ماد.
🪔 این مطلب همچنان ادامه دارد...
#روایت_ایران
🌐 https://eitaa.com/doranejadid
🌐 https://t.me/doranejadid