eitaa logo
دقایقی پیرامون دوران جدید عالم
802 دنبال‌کننده
376 عکس
48 ویدیو
14 فایل
ما به دوران جدیدی از عالم وارد شده‌ایم. به‌تدریج آثار این آغاز، محسوس‌تر می‌شود و تاثیر خود را در تغییر چهره زندگی بشر آشکار می‌کند. در این کانال، این دوران جدید را از سه زاویه مورد تامل قرار می‌دهیم: #روش، #دولت و #استعمار. ارتباط با ادمین: @yas_aa
مشاهده در ایتا
دانلود
| 🔹 علیه‌السلام متولد سرزمین (Ur)، اولین سکونت‌گاهی است که تمدن‌شناسان آن را الگوی تشکیل دانسته‌اند. این الگو در تمدن پدید آمد. آن حضرت در اثنای درگیری‌اش با ، به سمت و حرکت کرد؛ بعد از ماجرای افکنده‌شدن در آتش نیز راهی (Levant) و مشخصا گردید. 🔸غار مخپلا (Cave of the Patriarchs)، واقع در منطقه‌ای کوهستانی یا ، در کرانه‌ی باختری ، پیکر مطهر دومین الهی را در آغوش خود دارد. حضور و تاریخ‌ساز در منتهی‌الیه جنوبی کوهستان‌های ، به‌منظور پایه‌گذاری فرهنگی خاص در پهنه‌ی کرانه‌های ، از مهم‌ترین بزنگاه‌های مطالعات است. ایشان با فرهنگ مردمان یا تماس گرفتند. نیز که از اصلی‌ترین اقوام کوچ‌کرده به بودند، در متن بالیدند و راهی جزایر اژه شدند. 🔹جزایر ، که از کوهستان‌های آناتولی در منطقه‌ی دامن برچیده و هم‌چون خلوتگاه‌هایی طبیعی و محصور در دریا، در کرانه‌های سر برآورده‌اند، از دیگر پهنه‌ها و سکونت‌گاهی هستند که در آن زمان، بسیار گران و چه‌بسی غیرممکن بوده است. گمان می‌رود در این محیط ممتنع، فرهنگی به تأسی از آموزه‌های امکان تولد و رشد داشته است؛ فرهنگی که و از ماترک آن محسوب می‌شوند. طبیعتا در این فرهنگ تحریف‌هایی رخ داده است، شبیه تحریف دیگر ادیان ابراهیمی. 🌐 https://eitaa.com/doranejadid 🌐 https://t.me/doranejadid
| 🔹اصطلاح «Perennial Philosophy» را برای نخستین‌بار، از اگوستینوس استویکوس (۱۵۴۰م) اقتباس کرد و برای نامیدن گونه‌ای از تفکر عقلانی به‌کار گرفت که در حاکم بود. معادل عربی آن، و در فارسی نیز ترجمه شده است. 🔸 منظور لایبنیتس و سنت‌گرایانی مثل نصر از این اصطلاح، اشاره به تفکری عقلانی است که پیش از فلسفه یونانی، در رایج بود. جاودان خرد، مابعدالطبیعه‌ای بود که وجودِ حقیقت الهی را برای خلق جمادات و نباتات و حیوانات ضروری می‌دانست. این حقیقت در نفس انسان نیز حاضر است و به او امکان و معنا می‌بخشد. اخلاق ایرانیان باستان از این حکمت تغذیه می‌کرد. بنابر این حکمت، غایت قصوای بشر چیزی نیست جز علم به مبدا کل موجودات؛ که هم در درونشان حضور دارد و هم از بیرون آن‌ها را احاطه کرده است. این حقیقت خاموش‌نشدنی شبیه آموزه‌ی حضرت علیه‌السلام است. 🔹بنابر برخی روایت‌های تاریخی شخصی به‌نام را به کرانه‌ی دریاچه‌ی فرستاد؛ آیین یا دین نیز بقایای آن آموزه‌هاست. همین آموزه‌ها در شرق توسعه یافتند و به شکل‌گیری آیین و منتهی گردیدند. علیه‌السلام در بیابان نیز منطبق با اصول است. 🔸 امروز از مناطقی که گرانی در روزگاران باستان، ایمنی مادی به آن‌ها می‌بخشید، ادیان ابراهیمی و غیرابراهیمی سربرآورده‌اند و قاطبه‌ی جمعیت زمین را ذیل فرهنگ خود دربر گرفته‌اند. 🌐 https://eitaa.com/doranejadid
دقایقی پیرامون دوران جدید عالم
🔸 فلات ایران (Iranian Plateau)📎 با کوه‌های سربه‌فلک کشیده‌اش، نوزادگان و نونواران گهواره‌ی را به مبارزه فرا می‌خواند. جایی بود که تا می‌شد و می‌توانستی، نباید عافیت خرامیدن در را به سختی‌ها و تبعات زندگی در کمرکش و پایه‌های می‌فروختی؛ الا و مگر، برای کسب ؛ یافتن فرصتی برای ادامه‌ی حیات. فلات ایران جایی بود که و آن، هزینه‌های را برای هر پادشاه خودکامه‌ای گران می‌کرد. اصلا به‌صرفه نبود که عیش و نوش لم‌دادن در بین‌النهرین، با نیش پناهندگان به فلات ایران تلخ شود. 🔹 بنابر روایت کتاب‌های تاریخی، ایلامیان 📎 اولین قومی بودند که در دوره‌ی ، (یعنی سه هزارسال پیش از تولد ) به سکونت در پناه آوردند. این مهمانان تیزپا توانستند گوی سبقت از کف رقیبان بربایند و بیش از 2500 سال از تاریخ این قطعه از زمین را به نام خود ثبت کنند؛ از آب گوارای بنوشند؛ تندی و شتاب را به سخره بگیرند؛ در کشت‌زارهای چهارفصل بکارند؛ در دشت‌های سرسبز و اسب‌هایشان را بتازانند و در مواقع لازم، در قلعه‌های طبیعی پناه بگیرند. روزگارانی گذشت؛ تا روزی آمد که از دامن تاریخ فرا رسیدند و تازه‌ای را در فلات ایران ساختند. 🔸 ایلامیان سرزمین خود را، هَتَمتی (Hatamti) یا «سرزمین خدایان» نامیدند. گویا قلعه‌ی پناه‌گاهی بوده باشد، برای ادامه‌ی حیات کسانی که در جلگه‌های میان و به پیامبران الهی ایمان آورده بودند؛ از بیم طاغوت راه را در پیش گرفته و خواسته بودند مهمان‌سرای را به محیط ایمنی برای و خداپرستی تبدیل نمایند. 🔹 هم‌زمان با در جنوب غرب فلات ایران، در بساط عیش دو پادشاهی بزرگ برپا بود: (یا قوم ) در شمال و در جنوب. اولین تمدن بشری، و اولین پادشاهی شناخته‌شده در تاریخ بشر بود. سومر تمدنی بودند که اولین شهر پس از طوفان در بستر آن بنا شد و نام گرفت. اور همان سرزمینی بود که در آن‌جا چشم به جهان گشود؛ پیام توحید و ندای فطرت را به جان مومنانی، هرچند اندک نوشاند؛ با هجرت‌دادن آن‌ها در ، بیابان‌های ، کوه‌های و ، دریاچه‌ی شور و در نهایت خود را به کنار و دره‌ی ، در شرق رساند و را قابل نشر و بسط در شرق و غرب جهان آن ساخت. 🔸 میل به طغیان، به‌خاطر مساعدت فضای برای عصیان، زمینه‌ای بود که سرکشان نپسندیدند سرزمین همسایه، «سرزمین خدایان» نام گیرد. آن‌ها ترجیح دادند مردمان پناه‌گرفته در زاگرس را اِلامتو (Elamtu) خطاب کنند، به‌معنای «جای مرتفع»؛ تا مبادا ماشین غربال‌گر تاریخ در شتاب گیرد و شمار گریختگان به سرزمین خداپرستان افزون‌تر گردد. کوهستان، فضای مبارزه بود و فلات ایران، سرزمین مبارزان. گویا فلات ایران جایی بود که اولین را در دوره‌ی ایجاد و برقرار کرد. 🌐 https://eitaa.com/doranejadid 🌐 https://t.me/doranejadid
دقایقی پیرامون دوران جدید عالم
| 🟥 روایت نهم، سر سخن با اقتضائات جغرافیا و بهینه‌بودن برخی مناطق برای برخی گونه‌های زندگی است. زمی
| 3️⃣ از 4️⃣ روایت تولد نخستین اراده‌ی ملی در ایران‌زمین 🔸 مناطق مختلف جغرافیایی، بهینگی‌های متفاوتی دارند. شاید جلگه برای رفاه، و کوهستان برای گریز و فرار، مناسب‌تر و مساعدتر و باشد. زندگی در جلگه‌های ، زمین تا آسمان فرق می‌کند با زیستن در کوه و بیابان . برای درک بهتر این مدعا، مقایسه کنید حمله‌‎ی به را با حمله‌اش به . حتی شوروی هم که همسایه‌ی دیواربه‌دیوار افغانستان بود، سال‌ها تلاش و تقلا کرد که لشگر خود را از کوهستان‌های افغانستان عبور دهد؛ اما نشد که نشد. 🔹 بی‌شک با ابزارهای سه هزار سال پیش، گذر از کوهستان و فتح سکونت‌گاه‌های آن، به‌مراتب سخت‌تر از امروز بود. با این مقدمه، بیایید کمی دقیق‌تر روی این پرسش وقت بگذاریم و بیاندیشیم که: ❓ ایران ما، ایران محصور در ، ایران گرم و خشک، برای کدامین مهاجران بهینه بوده است؟ ❓ چرا مهاجرانی که نخستین بار در این فلات رحل اقامت افکندند، این سرزمین را گزینه‌ی برتری برای ماندن، در مقایسه با یافتند؟ ❓ اساسا چه شد که ماندند و سودای سفر از سر بیرون کردند و به جست‌وجوی خود پایان بخشیدند؟ 🔸 وقتی به روایت غرب از مراجعه می‌کنیم، گویا انسان دغدغه‌ای جز شکار و تکثیر مثل نداشته است. انسان خلاصه می‌شد در شکم و مادونش. آیا انسان ذی‌شعوری که تشخیص می‌داد کجا به شکار بیش‌تر می‌تواند برسد، مغزی برای اندیشیدن و قلبی برای تعلقات و تمنیات شدید نداشته است؟ آیا همان‌گونه‌که بهره‌مندی بیش‌تر از شیر گاو و گوشت گوسفند و خوش‌رکابی اسب می‌توانسته قبایل را در سرزمین‌ها به حرکت وادارد، «امنیت برای اندیشه» و «ایمنی برای ایمان» نمی‌توانسته گروه‌هایی -هرچند اندک- را به و سفر بکشاند؟ این محرک در روایت غرب از سفر جغرافیایی بشر غایب است. به این پرسش پاسخ می‌دهد. 🔹 چه‌بسی بتوان فرض کرد: اقوامی که به‌جای جلگه‌های سرسبز ترجیح دادند در حصار کوهستان زندگی کنند، گرانی چشم‌شان را گرفته باشد. به‌طور طبیعی، فلات ایران، برای کسانی که از بیم و امثالش باید هر روز دست به عصا در بین‌النهرین زندگی می‌کردند، بهینه بوده است. 🔸 همین‌قدر می‌توان فرض کرد که: جایی که بین‌النهرین، گهواره‌ی خوش آب و هوای برای برخورداری از مواهب زمین بهینه بوده، فلات ایران هم برای گروهی بوده است که به‌خاطر حفظ و تداوم در اندیشه‌ی هجرت بودند و نزدیک‌ترین منطقه را می‌دانستند. آن‌ها روزی بار سفر بستند؛ هم‌چون خروج و گذر از ، دل به صخره‌های زاگرس زدند. اگرچه وهم‌انگیز بود و می‌توانست پایانی نداشته باشد، اما بالاخره ایران را یافتند و احساس کردند می‌شود برای در آن خانه ساخت. ماندند؛ چه‌بسی کنار کسانی ماندند که، شکار بیش‌تر بهانه‌ی ایشان برای ماندن در این سرزمین بود. 🔹 در فلات ایرانی، رودی بود و هست به نام ؛ جایی که کوهستان داشت و هنوز هم دارد، برای فرار. دشت داشت و هنوز هم دارد برای کشت و کار. وقت زمستان آنقدر سرد می‌شد و هنوز می‌شود که کسی خیال گذر از آن به سرش نزند؛ وقت تابستان آن‌قدر گرم می‌شد و هنوز می‌شود که بتوان خوشه و توشه برای روزهای بوران و طوفان کنار گذاشت. کنار قزل‌اوزن جای مناسبی برای گریز و پناه بود. نه تعقیب در آن‌جا ارزان بود؛ نه زمین آن‌قدر نامهربان. در آن ایام دور، آن مهاجران، روزی که قصد کردند ایرانی شوند، در کنار قزل‌اوزن هم یکی از جاهایی بود که بار از دوش زمین بگذارند. قبیله‌ای شدند برای خودشان، در کنار صدها قبیله‌ی پراکنده و خودفرمان . 🪔 این مطلب هم‌چنان ادامه دارد... 🌐 https://eitaa.com/doranejadid 🌐 https://t.me/doranejadid
دقایقی پیرامون دوران جدید عالم
| 🟥 روایت دهم از #روایت_ایران. روایتی که می‌خواهد قدری بیش‌تر از #دیاکو تصویرسازی کند و هنر او و
| 4️⃣ از 4️⃣ روایت تولد نخستین اراده‌ی ملی در ایران‌زمین 🔸 در کنار مردی زندگی می‌کرد، دیاکو نام؛ ساکن یکی از روستاهای همان حوالی. شاید نزدیک ؛ شاید نزدیک ؛ شاید قدری به کردستان نزدیک‌تر؛ شاید هم به . چه فرقی می‌کند، در جایی بود همان اطراف، شبیه یکی از این‌جاها. ایرانیان با دیاکو، کاری کردند کارستان. آن‌ها شدند؛ آن‌هم نه به‌خاطر امکانات زمین؛ بلکه به‌خاطر خصوصیات یک انسان؛ به‌خاطر خصوصیات دیاکو. 🔹 دیاکو مردی بود خردمند و دادپیشه. او هنگام قضاوت، او را اندک‌اندک زبان‌زد قبیله و قوم‌اش کرده بود. از نظر تعلقات فکری و قلبی، هیچ شباهتی به حاکمان نداشت. نه در کنارش و بود تا ورد بخواند و نرد بر تخته بتاراند؛ نه برای تجمیع قوا، دست به دامان شمشیر و نیزه و اسب شده و قدرت پشت قدرت گذاشته بود. چه کسی می‌داند، شاید او یا یکی از اجدادش از همان کسانی بودند که امان و ایمنی ایمان در ایران برایشان بود. ما چیز دقیقی از دیاکو نمی‌دانیم، ولی همین‌قدر تاریخ برای‌مان نوشته است که دیاکو، پیری خردمند و عدالت‌پیشه بود. او مدت‌ها نشسته و ماه‌ها و سال‌ها انتظار کشیده بود؛ آن‌قدر که مناسب بیداری یک قوم و هزار قبیله باشد. 🔸 تاریخ برای ما نوشته است که روزی انتظار دیاکو به سر آمد. این روز نمی‌دانیم کدامین روز سعد از هفته، یا کدامین ماه از سال و حتی دقیقا کدامین سال از تاریخ ما بوده است. اما آن‌قدر می‌دانیم که این انتظار مسعود برای نخستین‌بار، اتحادی مبارک را در آفرید؛ چنان وفاقی را خلق کرد که قادر بود استقلال و یک سرزمین و ساکنانش را از پادشاهان ستمگر و و بستاند. خطی بکشد میان وارستگی فرمانروا با خودکامگی امپراتور. خطی کشید میان زمام‌داری به‌رسم بین‌النهرینی‌ها و حالا، ایرانی‌ها. اینک، ایران بود که سری میان سرها درمی‌آورد. اینک ایران بود و خروج از عصرش. 🔹 ما از دین و آیین دیاکو و فرزندانش خیلی اخبار دقیقی نداریم؛ اما همین‌قدر می‌دانیم که او، به ظلم و جور و فرمان نراند. همین‌قدر می‌توانیم فرض کنیم حکومتی که به جور و ستم فرمان‌روایی کند، نمی‌تواند مرزهای خود را از دیگر امپراتوری‌های باسابقه‌ی روزگار خود، بیش‌تر بگستراند. همین‌قدر می‌توانیم نتیجه بگیریم آن‌هایی که با دیاکو متحد شدند، از صمیم قلب دل به با او سپردند، نه به ضرب شمشیر؛ نه به زور دشنه؛ نه به افسون شمن و کاهن. 🔸 ما از جزئیات مرگ دیاکو هم چندان باخبر نیستیم؛ اما همین‌مقدار خبر به ما رسیده است حکومتی که او بنیان گذاشت، توسط فرزندان و نوادگانش به اندازه‌ای وسعت پیدا کرد که در یک‌سو به رود رسید و در سوی دیگر به . در بالادست همسایه شد و هم‌نشین و ؛ در پایین‌دست نیز دوشادوش . 🔹 ما از دیاکو همین‌قدر می‌‌دانیم که نخستین را در تاریخ مکتوب بشر رقم زده است. قبایل ماد، حول ویژگی‌های شخصیتی و فکری و اعتقادی دیاکو با او متحد شدند؛ پای زور و خودکامگی در میان نبود. در این اتحاد، آن‌چه اولویت داشت و بهانه بود، نعمات و برکات جغرافیای قزل‌اوزن نبودند. جغرافیا، آن‌چه برای به ارمغان آورده بود، خدادادی‌اش بود و گرانی به‌تبع . این نخستین بود که حول ویژگی‌های یک حاکم، به طیب خاطر و و تمنای فرمان‌برداران شکل می‌گرفت. این نخستین بود که در تاریخ و رقم می‌خورد؛ نخستین تجربه‌ی عینی امکان گذر از و امکان برپایی . 🔸 این نخستین لحظه‌ی کشف در ایران بود. در قلب این اراده، انسان نشسته بود و رد پایی از آیین نیکان در آن دلربایی می‌کرد. بهانه‌ی این و ، نه دام بود و نه خوراک. اراده‌ی بزرگی شکل گرفته بود، علیه رسم پادشاهی ستمگر و . این شد که نخستین گذر از به ، به دست ایران در تاریخ مکتوب بشر به ثبت رسید و این افتخار باشکوه به‌نام اراده_ایرانی سند خورد. 🌐 https://eitaa.com/doranejadid 🌐 https://t.me/doranejadid